حضرت خدیجه سلام الله علیها؛ بانوی مجاهد اسلام
(به مناسبت وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها)
خديجه بانويى خردمند، دورانديش و شرافتمند بود و از نظر نسب از زنان قريش برتر بود.[1] او در اثر امتيازات اخلاقى و اجتماعى متعددى كه داشت، در زمان جاهليت، «طاهره»[2] و «سيدةقريش»[3] ناميده مىشد. بنابر مشهور، او قبلًا دو بار ازدواج كرده و همسرانش در گذشته بودند[4] بزرگان قريش، همه علاقهمند به ازدواج با او بودند؛[5] مردان نامدارى همچون عقبة بن ابىمعيط، ابوجهل و ابوسفيان از او خواستگارى كرده بودند و او موافقت نكرده بود.[6]
از سوى ديگر، خديجه با محمد صلى الله عليه و آله خويشاوند بود و نسب هر دو در قُصىّ به هم مىرسيد.
او اطلاعاتى از آينده درخشان محمد صلى الله عليه و آله داشت[7] و علاقهمند به ازدواج با او بود.[8] خديجه به محمد صلى الله عليه و آله پيشنهاد ازدواج كرد و محمد صلى الله عليه و آله با موافقت عموهايش، اين پيشنهاد را پذيرفت و در يك جمع خانوادگى ازدواج صورت گرفت.[9] بنابر قول مشهور در اين هنگام خديجه چهل سال و محمد صلى الله عليه و آله بيست و پنج سال داشت.[10] خديجه نخستين زنى بود كه محمد صلى الله عليه و آله با او ازدواج كرد.[11]
سال عام الحزن
حضرت أبو طالب عليه السّلام در سال دهم از بعثت در اواخر ماه رجب از دنيا رفت، و پس از سه روز يا سى و پنج روز حضرت خديجه رحلت كرد؛ پيامبر اكرم در آن سال غصّه دار بودند و از منزل بيرون نمىآمدند و آن سال را عامُ الحُزن گويند، كه حقّاً بر رسول خدا گران گذشت.[12]
نخستين زن و مرد مسلمان
به اتفاق مورّخان، خديجه نخستين زنى بود كه مسلمان شد. از ميان مردان نيز على صلى الله عليه و آله نخستين فردى بود كه به پيامبر گرويد؛[13][14] زيرا طبيعى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از بازگشت از حراء، آيين خود را نخست با خديجه كه همسرش بود و على كه عضو آن خانه و پرورشيافته آن حضرت بود در ميان بگذارد و آن دو كه صدق، پاكى و نشانههاى نبوت محمد صلى الله عليه و آله را بهتر از هركس ديگر مىدانستند و مىشناختند، او را تصديق كنند.
صدقات رسول الله براى حضرت خديجه سلام لله علیها
رسول الله براى خديجه بعد از اينكه از دار دنيا رفت صدقات ميدادند و گوسفند ذبح نموده و به فقرا اطعام مينمودند، با آنكه سنّ رسول خدا از خديجه پانزده سال كمتر بود. و عائشه به رسول خدا ايراد ميكرد كه چرا براى زنى از قريش كه از دنيا رفته و سالها گذشته ذَبيحه ميدهى و آنقدر ياد او ميكنى؟ پيامبر ميفرمود: آيا ميدانى چه زنى بود؟ من كجا مىتوانم او را فراموش كنم؛ يارى كرد مرا در وقتىكه تمام مردم از من روى گردانيدند، و ايمان آورد به من در وقتىكه همه مردم مشرك بودند و دعوت مرا نپذيرفتند، و در مشكلات قدم به قدم با من همراه بود.[15]
ویژگی های شخصیتی حضرت خدیجه سلام الله علیها
قرآن می فرماید: « لكِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْراتُ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون» ؛ ولى پيامبر و كسانى كه با او ايمان آوردند با اموال و جان هايشان جهاد كردند، اينانند كه همه خيرات [دنيا و آخرت] براى آنان است و اينانند كه رستگارند. (توبه/ 88)
اگر بخواهیم یکی از مصادیق این آیه را ذکر کنیم؛ به یقین حضرت خدیجه سلام الله علیها از جمله مصادیق این آیه است. ویژگی هایی که در این آیه ذکر شده مثل ایمان به رسول الله، جهاد با اموال و انفس، همه در ابعاد وجودی حضرت خدیجه ظهور پیدا کرده است؛ چرا که حضرت خدیجه از نخسین ایمان آورندگان به رسول الله و از جمله نخستین کسانی بوده است که با مال و جان خود دین اسلام را یاری کرده است.
پژوهشگران درباره ویژگی های شخصیتی حضرت خدیجه سلام الله علیها با تحقیق و جستجو مطالبی را در این باره ذکر کرده اند که در اینجا به برخی اشاره می شود.( فاطمه احمدی بیغش، «ابعاد وجودی حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) در همراهی با پیامبراسلام صلی الله علیه وآله وسلم(
1. منزلت خانوادگی
خانواده در شکل گرفتن شخصیت فرزند نقش بسزایی ایفا میکند. در مورد حضرت خدیجه (علیها السلام) نیز این امر صدق میکرد. پدر و مادر حضرت خدیجه (سلام الله علیها) هر دو از قبیلهقریش بودند. در کتب تاریخی درباره نسب او آوردهاند: «وَهِیَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدِ بْنِ أَسَدِ بْنِ عَبْدِ الْعُزَّی بْنِ قُصَیِّ بْنِ کِلَابِ بْنِ مُرَّةَ بْنِ کَعْبِ بْنِ لُؤَیِّ بْنِ غَالِبِ بْنِ فِهْرٍ. وَأُمُّهَا: فَاطِمَةُ بِنْتُ زَائِدَةَ بْنِ الْأَصَمِّ بْنِ رَوَاحَةَ بْنِ حَجَرِ بْنِ عَبْدِ بْنِ مَعِیصِ بْنِ عَامِرِ بْنِ لُؤَیِّ بْنِ غَالِبِ بْنِ فَهِرٍّ» بنابراین نَسب او با نسب پیامبراسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) از ناحیه پدر به «قصی» و از ناحیه مادر به «لوی» میرسند.[16]
خویلد پدر حضرتخدیجه (سلام الله علیها) از بزرگان و شخصیتهای برجستهی قریش و پیرو آیین ابراهیم (علیه السلام) بودند، وی وضعیت مالی بسیار خوبی داشت و در بین مردم نامآور، و دارای احترام بسیاری بودند. او در دورهی جاهلیت، بزرگ طایفهی خویش بود، و در جنگ فجار دوم، که قبیلهقریش آماده جنگ با کنانه بود، ریاست طائفه اسد را بر عهده داشت.[17]
پدربزرگ حضرتخدیجه (سلام الله علیها)، یکی از اعضای برجستة «حلف الفضول» بود؛پیمانی که پیامبراسلام نیز قبل از بعثت به آن پیوست و همیشه به عضویت در آن افتخار میکرد، چون هدف از آن پیمان، حمایت همهجانبه از مظلومان و دفاع از حق بود.[18]
«فاطمه» مادر حضرتخدیجه (سلام الله علیها) در یکی از اصیلترین خانهها و خاندانهای عرب از نظر حسب و نسب، دیده به جهان گشود، و با بهرهوری از ثروت و امکانات زندگی، در کنار پدر و مادری نیک اندیش و آبرومند، پرورش یافت. از ویژگیهای مادر ارجمند حضرتخدیجه (سلام الله علیها) این بود که، در آن شرایط که زنان و دختران در خاندانهای ثروتمند و صاحب قدرت غرق در دنیاپرستی، هوا و هوس و در اسارت پرستشهای ذلتبار و خرافه زندگی میکردند، از سویی از ارزشهای منفی و ناپسند اعلام بیزاری مینمود و از سوی دیگر دنیای وجود خود را به ارزشها آراسته میساخت و به دین و آیین پدران یکتاپرست و عدالتخواه خود، حضرت ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) ایمان داشت.[19]
۲. بصیرت و اندیشه ژرف
از ویژگیهای حضرتخدیجه (سلام الله علیها) آن است که ایشان از هوش، عقل و بصیرت سرشاری برخوردار بودند، آنچنان که درباره ایشان گفته شده: «کانت خدیجة امرأة حازمة لبیبة؛ خدیجه بانویی خردمند و خردورز بود».[20] در فضایی که جهل و بیتدبیری همه جا را گرفته بود، به ویژه زنان که از بیشتر مزایای زندگی محروم و طرد شده بودند، خدیجه (سلام الله علیها) دارای کمال، ادب، ایمان و بصیرت در بالاترین سطح بود. همچنین روایت کـردن حدیث نیـاز به هوش و حـافظهای قوی دارد. لذا نـام مبارک حضرت خدیجه (سلام الله علیها) به جهت داشتن این ویژگی در زمره بانوان راوی حدیث ذکر شده است.[21]
در «صحیح بخاری» آمده است: «از زنهای زمان خود زیباتر و عقل و درایتش کامل تر و رأی و دیدگاهش تمامتر بود.»[22] زنی که بتواند کاروانهای بزرگ تجاری را مدیریت کند، قطعاً صاحب چنین صفاتی است. ایشان حداقل با چهار کشور (همچون شام، حبشه، مصر، یمن و...) ارتباط اقتصادی پاک وبدون ربا برقرار کرده بود و حدود چهارصد نفر کارگزار و نیرو زیر دست ایشان بود و هشتاد هزار شتر داشت. اینها نشانه عقل و درایت این بانوی بزرگوار میباشد.
ایشان در زمینه شعر و ادب دارای هوش بالایی سرشاری بودند. نمونهای از اشعار ایشان «اگر من روز را در میان همهی نعمتها به شب رسانم، و دنیا و سلطنت شاهان بزرگ ایران، همیشه برای من باشد، اگر دیدگانم به تماشای چشمان تو نپردازند، همهی اینها برای من به اندازهی بال پشهای ارزش ندارند» میباشد.[23]
حضرتخدیجه (علیهاالسلام) نه مانند زن عادی و معمولی آن روز جامعه عرب، به گوشهگیری و انزواگزینی ظالمانه و تحمیلی تن سپرده بود و نه همچون زنان اشراف، شبنشینیها و اسارتها و حقارتها و بردگی جنسی را به رسمیت میشناخت. او به آیین بتپرستی رایج بها نمیداد و سخت منتقد و مخالف آن بود.[24]
3. پاکدامنی و حیا
خدیجه (سلام الله علیها) طبق سنت قبیله اش، خود را با اخلاق حمیده آراست و با درایت و پاکدامنی پرورش یافت. فضائل اخلاقی وی در آن محیط آلوده، زبانزد عام و خاص بود. به واسطه اینکه کارهای زنان دورهی جاهلی را انجام نمیداد و از همه آلودگیها مبرا بود، یعنی این بانوی گرامی حتی پیش از بعثت و نزول قرآن نیز پاکروش و پاکمنش میزیست. از این رو به «طاهره» معروف بود. «کانَت تُدعی قَبلَ البِعثَۀ، الطاهرة»[25]؛ خدیجه قبل از بعثت معروف به طاهره بود.
وی همچنین دارای ویژگی بسیار ارزشمند «عفاف» بود، از اینرو آن حضرت ملقب به «عفیفه» شد، و برخوردار از زیباییها و جمال باطنی گردید. «... و کانت تدعی فی الجاهلیه بطاهره لشدة عفافها»[26] ؛ خدیجه در زمان جاهلیت بخاطر شدت عفیف بودنش معروف به طاهره بود.
4. بخشش اموال در ابتدای ازدواج
اولین اقدام خدیجه (سلام الله علیها) بعد از خواندن خطبه عقد در اختیار گذاشتن اموال، حتی خانه خود، به پیامبراسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) بود و به ایشان عرض کردند: «الی بیتک فبیتی و أنا جاریتک؛ به سوی خانه خود بیایید که خانه من خانه شما و من خدمتکار شمایم.»[27] این تصمیم بزرگ زبان طعن و استهزاء را برید و جامعه را به نفع حضرتمحمد (صلی الله علیه وآله وسلم) و پیامی که از طرف خداوند متعال خواهد داشت، آماده کرد، و بدین صورت خداوند پیامبر خود را با اموال خدیجه (سلام الله علیها) غنی ساخت.[28]
بخشش مال از روی هوا و هوس نبود، بلکه او در چهره و رفتار امین عرب آیندهای درخشان و ممتاز میدید به همین جهت به محمد (صلی الله علیه وآله و سلم) عرض کرد: «یا ابن عم إنی قد رغبت فیک لقرابتک وسطتک فی قومک وأمانتک وحسن خلقک وصدق حدیثک ثم عرضت علیه نفسها؛ ای پسر عمو! من به خاطر خویشاوندیت با من، شرف و امانتداریت در میان قوم خود و به جهت اخلاق نیک و راستگویت به تو تمایل پیدا کردم.»[29]
5. همسری مهربان و مادری دلسوز
حضرت خدیجه (علیها السلام) به همسر خویش مهر و محبتی وافر داشت؛ چنانکه وقتی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را ملاقات میکردند، عرضه میداشت: «یا سیدی یا حبیبی، ای سرور و نور چشم من، به خدا سوگند که تو محبوب منی، همه مال و قوم و خویشان من به فدای تو، تو از همه آنان پیش من عزیزتری»[30]
در ایام بیماری حضرتخدیجه (علیها السلام)، که به رحلت او انجامید، روزی اسماء بنت عمیس به عیادتش آمد، او خدیجه را گریان و ناراحت دید، به او دلداری داده و گفت: تو از بهترین زنان عالم محسوب میشوی، تو تمام اموالت را در راه خداوند بخشیدی، تو همسر رسول گرامی اسلام هستی، و آن حضرت بارها و بارها تو را به بهشت بشارت داده است. با این همه چرا گریان و نگران میباشی؟ حضرتخدیجه (سلام الله علیها) فرمودند: اسماء! من در فکر این هستم که دخترم هنگام زفاف، نیاز به مادر دارد، تا نگرانیها و اسرارش را به مادرش بگوید، خواستههایش را به عنوان محرم اسرار مطرح نماید، کوچک است، میترسم کسی نباشد که متکفّل کارهای وی در هنگام عروسی شود، و برای او مادری کند. اسماء بنت عمیس گفت: ای بانوی من ! نگران نباش من با تو عهد میبندم اگر تا آن موقع زنده ماندم به جای تو برای فاطمه (سلام الله علیها) مادری کنم، و نیازهای روحی و عاطفیش را برطرف نمایم.[31]
6. غمخوار، دلدار و یاری دهنده ولیّ زمان خود
وقتی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مبعوث شد، نگران برخورد مردم و عدم پذیرش از جانب آنها بود. حضرتخدیجه (سلام الله علیها) همواره او را دلداری میداد و با نگاهی احترامآمیز میگفت: «شاد باش و پایدار، به خدایی که جان خدیجه در دست او است، من امیدوارم که تو پیغمبر این امت باشی،[32] خداوند متعال تو را خوار نخواهد کرد تو با خویشان نیکی میکنی، راست میگویی، رنج میبری، از مهمان نوازی میکنی، و از زحمت در راه حق باک نداری.»[33] و این گونه با برطرف کردن غم و اندوه و تبدیل آن به نشاط، مقوم قلب مبارک رسول الله بود. تا جایی که رسول خدا فرمود: «سپاس خدا را که اطعام کرد و لباس پوشاند و خدیجه را همسرم قرار داد و من عاشق او بودم.[34] پیامبراسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) در مورد همسر گرامی خویش میفرمایند: خدیجه زنی بود که چون همه از من روی گردانیدند، او به من رویکرد و چون همه از من گریختند، به من محبت و مهربانی کرد و چون همه دعوت مرا تکذیب کردند، به من ایمان آورد و مرا تصدیق میکرد. در مشکلات زندگی مرا یاری میداد.[35]
7. انفاق مال برای بقای اسلام
خدیجه همسری مهربان و دلسوز برای پیامبر و در همه روی دادها با وی همراه و همقدم بود. هنگامی که آن حضرت برای عبادت به کوه حرا راهی میشد تا به راز و نیاز با خداوند بپردازد، حضرتخدیجه (سلام الله علیها) هرگز با رفتنش مخالفت نمیکرد و پیوسته یاور وپشتیبان او بود. حتی هنگامی که آن حضرت در غار حرا به سر میبرد، بدون آنکه با مخالفت حضرتخدیجه (سلام الله علیها) روبهرو شود با برداشتن توشه غذای خود، به غار بازمیگشت.[36] هنگامی که خداوند حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را در غار حرا به رسالت برگزید، حضرتخدیجه (سلام الله علیها) نخستین نفر از زنان بود که به وی ایمان آورد وحتی پذیرفت که همه دارایی خود را در راه پیشبرد اسلام به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بدهد.
هنگامی که مشرکان مکه همپیمان شدند تا بر بنیهاشم؛ یعنی حامیان و مدافعان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فشار آورند و بر این شدند تا بنیهاشم را در شعب ابیطالب محصور کنند، «ابوجهل» از رساندن خوراک و آذوقه به شِعب جلوگیری میکرد. حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، «زمعة بن اسود» را نزد ابوجهل فرستاد تا با او سخن بگوید و او را از این کار باز دارد، اما ابوجهل به سخنان او اعتنا نمیکرد تا اینکه «حکیم بنحزام» یک بارِ شتر از آرد برای حضرتخدیجه (سلام الله علیها) به شِعب فرستاد.[37] بر پایه گزارشی؛ ابوجهل، حکیم بنحزام را با غلامش دید که چندی گندم همراه خود دارد و به شعب میبرد. ابوجهل گفت: «آیا برای بنیهاشم آذوقه میبری؟ به خدا سوگند نمیگذارم از اینجا بروی تا اینکه رسوایت کنم». «ابوالبختری» (برادر ابوجهل) گفت: «این آذوقه از مال خدیجه است و حکیم اکنون میخواهد آن را نزد خدیجه ببرد. آیا از رساندن مال به صاحبش جلوگیری میکنی؟ راه را باز کن! » اما ابوجهل همچنان سرسختی نشان میداد تا اینکه برادرش با او درگیر شد.[38]
حضرت خدیجه (سلامالله علیها) به ویژه در دوران محصورشدن بنیهاشم در شعب ابیطالب (سه سال)، اموالش را انفاق کرد[39] و در همه مشکلات و رنجها با پیامبر همراهی میکرد. همین همراهی حضرتخدیجه (سلام الله علیها)، مایه آرامش پیامبر در برابر آزارهای مشرکان بود.[40]
ثروت این بانوی بهشتی حتی بعد از رحلت او نیز یاریرسان اسلام بود و آخرین بخش از دارایی حضرتخدیجه (سلام الله علیها) توسط علیابن ابیطالب صرف سفر هجرت به مدینه گشت.[41]
این همسر باوفای حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) بعد از ۲۵سال زندگی در کنار آن حضرت در دهمین سال بعثت در ۶۵ سالگی و در دهم ماه مبارک رمضان چشم از جهان فروبست و قلب رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان را داغدار کرد. پیامبراسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) پیکر پاک او را در حجون با دستهای مبارک خود به قبر گذاشت و از شدت حزن و اندوه سال وفات او را که با فاصله اندکی از رحلت ابوطالب (علیه السلام) رخ داده بود، عام الحزن (سال اندوه) نامید و فرمود: «به سوی خوبی و پاکی بشتاب! تو بهترین و برترین زنان عالمینی.»[42]
نتیجه گیری
با توجه به آنچه در این گفتار درباره زندگانی حضرت خدیجه گذشت، نتیجه گرفته می شود که دین اسلام در بقا و پیشرفت خود غیر از شمشیر رسول الله و امیرالمومنین (علیهما السلام) به انفاق و مال حضرت خدیجه سلام الله علیها نیز نیاز داشت. اگر ثروت حضرت خدیجه نبود معلوم نبود که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در تبلیغ دین اسلام با چه مشکلاتی روبرو بود. حضرت خدیجه با مجاهده با مال و جان خود زندگی خود را وقف امام و ولیّ زمان خود می کند و با تمام وجود در این راه ایستادگی می کند و ثابت قدم می ماند. نه ثروت و نه شهرت و منزلت اجتماعی او باعث نمی شود که از حق روی گردان شود؛ بلکه بالعکس با تمام وجود ثروت و شهرت و منزلت اجتماعی خود را در راه امام زمان خود هزینه می کند و در این مسیر هیچ چیزی را برای خود نمی خواهد؛ بلکه فقط و فقط نبی خدا و دین خدا را می بیند. امروز شیوه سلوک حضرت خدیجه برای همه ما می تواند درس باشد. درسی برای وقف کردن خود با تمام وجود برای امام زمانمان عجل الله تعالی فرجه و گذشتن از تعلقات و هزینه کردن آن تعلقات در راه احیای امر امام خود.
منابع فارسی
- ابن بابویه، محمد بن علی،(۱۳۷۷)، الخصال، ج۱، مترجم: محمد باقر، کمره ای، چاپ: اول، تهران: کتابچی، و ترجمه: احمد، فهری زنجانی، (بیتا)، چاپ اول، تهران: علمیه اسلامیه.
- پژوهشگران حوزه علمیه قم، مجله حوزه،(بیتا)، زندگینامه حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان.
- حکیمی، محمدرضاوحکیمی، محمدوحکیمی، علی،(۱۳۸۰)، الحیاة، ج۵، مترجم: احمد، آرام، چاپ اول، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- سبحانی،جعفر،(۱۳۸۵)، فروغ ابدیت(تجزیه و تحلیل کاملی از زندگی پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله وسلم)، ج۱، بی چا، قم: بوستان کتاب.
- کرمی فریدنی، علی،(۱۳۸۳)، فروغ آسمان حجاز خدیجه علیهاالسلام، چاپ دوم، قم: نسیم انتظار.
- مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی،(۱۳۹۷ق)، شیعه در پیشگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام ( ترجمه جلد ۶۵ بحارالأنوار)، مترجم: علی، تهرانی، چاپ اول، تهران: کتابخانه مسجد حضرت ولیعصر.
- ـــــــــــــــــــ ،(۱۴۰۳ق)، زندگانیحضرتزهراعلیهاالسلام( ترجمه جلد۴۳ بحارالأنوار)، مترجم: محمدجواد، نجفی، چاپ اول، تهران: اسلامیه.
منابع عربی
- ابن کثیردمشقی، اسماعیل،(بیتا)، البدایة والنهایة، ج۳و۲، بی چا، ادار إحیاء التراث العربی.
- أبو نصر البخاری الکلاباذی، أحمد بن محمد بن الحسین بن الحسن،(۱۴۰۷ق)، الهدایة والإرشاد فی معرفة أهل الثقة والسداد (رجال صحیح بخاری)، ج۲،المحقق: عبد الله اللیثی، الطبعة الأولی، بیروت: دارالمعرفة.
- ابی یعقوب، احمد،(۱۳۵۸ق)، تاریخ یعقوبی، ج۲، تحقیق: عبدالامیر مهنا، بی چا، بیروت: دارصادر.
- اخطبخوارزم، موفق بن احمد، سماوی، محمد،(۱۴۲۳ق)، مقتل الحسین علیه السلام، ج۱، چاپ دوم، قم: انوار الهدی.
- الاربلی، أبی الحسن علی بن عیسی بن أبی الفتح،(۱۴۰۱ق)، کشف الغمة فی معرفة الأئمه علیهم السّلام، ج۲، بی چا، بیروت: الائمة دار الاضواء، بی تا؛ الطبعه الأولی، بیروت: دار الکتاب الإسلامی.
- الأمین الحسینی العاملی الشقرائی، السید محسن بن عبد الکریم،(۱۴۰۳ق)، أعیان الشیعه، ج۱، إعداد: السیدحسن، الأمین، الطبعه الخامسه، بیروت: دارالتعارف.
- بحرانی، سید هاشم،(بیتا)، حلیة الأبرارفی أحوال محمدوآله الأطهار(علیهم السلام)،ج۱،بیچا، قم: مؤسسة المعارف الإسلامیه.
- بخاری، محمدبن اسماعیل،(۱۴۰۳ق)، الجامع الصحیح، ج۲، بی چا، بیروت: دارالکتاب العربی.
- بکری، أحمد بن عبد الله،(۱۴۱۵ق)، الأنوار و مفتاح السرور و الأفکار فی مولد النبی المختار، ج۱، چاپ اول، قم: نشر شریف الرضی.
- بلاذری، احمدبن یحیی،(۱۹۵۹م)، أنساب الأشراف، ج۱، تحقیق: محمد حمیدالله، مصر: دار المعارف.
- طبرسی، فضل بن حسن،(۱۳۷۲)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰و۸ ، چاپ سوم، تهران: انتشارات ناصرخسرو.
- الطبری، ابن جریر،(بیتا)، تاریخ الامم الملوک، ج۲، بی چا، بیروت: الناشر دارالتراث.
- عبدالملک، ابن هشام،(۱۳۷۵ق)، السیرة النبویة معروف به سیره ابنهشام، ج۱، تصحیح: مصطفی السقا، ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: دارالوفاق.
- العسقلانی، أبو الفضل أحمد بن علی بن محمد بن أحمد ابن حجر،(۱۴۱۵ق)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج۸، تحقیق: عادل، عبدالموجود، علیمحمد، أحمد معوض، الطبعه الأولی، بیروت: دار الکتب العلمیه.
- قمی، عباس،(۱۳۴۴ق)، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار مع تطبیق النصوص الواردة فیها علی بحار الأنوار، ج۲، بی چا، قم: اسوه.
- مجلسی، محمدباقر،(۱۴۰۴ق)، بحارالأنوار، ج۱۸و۱۶، مصحح: محمدباقر محمودی, عبدالزهراء علوی، چاپ اول، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- نمازی شاهرودی، علی،(۱۴۱۹ق)،مستدرک سفینهالبحار،ج۵، بیچا، قم: مؤسسه النشر الاسلامی.
- النیسابوری المعروف بابن البیع، أبو عبد الله الحاکم محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدویه بن نُعیم بن الحکم الضبی الطهمانی(۱۴۱۱ق)، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، الطبعة: الأولی، بیروت: دار الکتب العلمیه.
[1] . ابنهشام، پيشين، ج 1، ص 200- 201؛ ابنسعد، پيشين، ج 1، ص 131؛ بيهقى، پيشين، ج 1، ص 215؛ رازى دولابى، پيشين، ص 46؛ ابن اثير، الكامل فىالتاريخ، ج 2، ص 39.
[2] . ابناثير، اسدالغابة، ج 5، ص 434؛ حلبى، پيشين، ج 1، ص 224؛ عسقلانى، الأصابة فى تمييز الصحابة( بيروت، دار احياء التراث العربى)، ج 4، ص 281؛ ابنعبدالبر، الأستيعاب فى معرفةالأصحاب( در حاشيه الاصابة) ج 4، ص 279.
[3] . حلبى، پيشين، ج 1، ص 224.
[4] ( 1). همسران قبلى او عُتيّقبن عائذ[ عابد خ ل] و ابوهاله هندبن نباش بود.( ابناثير، اسدالغابة، ج 5، ص 434؛ ابنحجر، پيشين، ص 281؛ ابنعبدالبر، پيشين، ص 280؛ حلبى، پيشين، ج 1، ص 229؛ ابوسعيد خرگوشى، شرفالنبى، ترجمه نجمالدين محمود راوندى( تهران: انتشارات بابك، 1361)، ص 201؛ شيخ عبدالقادر بدران، تهذيب تاريخ دمشق( بيروت: داراحياء التراثالعربى، ط 3، 1407 ه. ق)، ج 1، ص 302). برخى از اسناد و شواهد تاريخى حاكى از آن است كه خديجه قبلًا ازدواج نكرده بود و محمد صلى الله عليه و آله نخستين همسر او بود. بعضى از محققان معاصر نيز روى اين موضوع تأكيد دارند.( مرتضى العاملى، جعفر، الصحيح من سيرة النبى الأعظم، ج 1، ص 121.)
[5] ( 2). ابنسعد، پيشين؛ بيهقى، پيشين، ص 215؛ طبرى، پيشين، ج 2، ص 197؛ حلبى، پيشين؛ ابناثير، الكامل فىالتاريخ، ج 2، ص 40.
[6] ( 3). مجلسى، بحارالانوار( تهران: دارالكتب الاسلامية)، ج 16، ص 22.
[7] ( 4). مجلسى، پيشين، ص 20- 21؛ ابنهشام، پيشين، ج 1، ص 203؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب( قم: المطبعة العلمية)، ج 1، ص 41.
[8] ( 5). مجلسى، پيشين، ص 21- 23.
[9] ( 6). ابناسحاق، پيشين، ص 82؛ بلاذرى، انسابالاشراف، محمد حميدالله( قاهره: دارالمعارف)، ج 1، ص 98؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 16؛ ابناثير، الكامل فىالتاريخ، ج 2، ص 40؛ رازى دولابى، پيشين، ص 46؛ حلبى، پيشين، ص 227؛ ابنشهرآشوب، پيشين، ج 1، ص 42؛ مجلسى، پيشين، ج 16، ص 19.
[10] ( 7). بلاذرى، پيشين، ص 98؛ ابنسعد، پيشين، ج 1، ص 132؛ طبرى، پيشين، ج 2، ص 196؛ حلبى، پيشين، ص 228؛ ابنعبدالبر، الأستيعاب، ج 4، ص 280؛ ابناثير، اسدالغابة، ج 5، ص 435؛ الكامل فىالتاريخ، ج 2، ص 39. درباره سنّ خديجه هنگام ازدواج، اقوال ديگرى نيز هست. ر. ك: امير مهيا الخيامى، زوجات النبى واولاده( بيروت: مؤسسة عزالدين، ط 1، 1411 ه. ق)، ص 53- 54.
[11] ( 1). ابنهشام، پيشين، ج 1، ص 201؛ رازى دولابى، پيشين، ص 49؛ بيهقى، پيشين، ج 1، ص 216؛ ابوسعيد خرگوشى، پيشين، ص 201؛ شيخ عبدالقادر بدران، تهذيب تاريخ دمشق، ج 1، ص 302؛ ابن اثير، اسدالغابة، ج 5، ص 434.
[12] . معادشناسی، علامه طهرانی، ج 2، ص272
[13] . ابنهشام مسلمانان اوليّه را تا نفر هشتم، بدين ترتيب نقل مىكند:« على، زيدبنحارثه، ابوبكر، عثمان بن عفّان، زُبير بن عوّام، عبد الرحمن بن عوف، سعد بن وقّاص و طلحة بن عبيدالله.»( السيرةالنبوية، ج 1، ص 262- 369.)
[14]. چنانكه گفتيم چون على عليه السلام از كوچكى يكتاپرست بود و هرگز به بتپرستى آلوده نبود، مسلمانشدن او به معناى دست كشيدن از بتپرستى نبود،( در حالى كه در مورد ساير ياران پيامبر چنين بود) بلكه او در واقع آيين اسلام را كه براساس همان يكتاپرستى استوار بود، بهعنوان آيين آسمانى پذيرفت. زينى دحلان مىنويسد:« على هرگز سابقه شرك نداشت؛ زيرا او همچون يكى از فرزندان رسول خدا، همراه آن حضرت و تحت كفالت او بود و در همه امور از او پيروى مىكرد. در حديث آمده است كه سه نفر هرگز كفر نورزيدند: مؤمن آل يس، علىبنابىطالب، و آسيه- همسر فرعون-»( السيرةالنبوية، ج 1، ص 92.) ابنسعد درباره على عليه السلام روايت مىكند كه لم يعبد الأوثان قطّ لصغره( الطبقات الكبرى، ج 3، ص 21.) و ابنحجر هيتمىمكى( م 974 ه. ق)، پس از نقل اين جمله از ابنسعد، مىگويد: ومِنْ ثَمَّ يقال فيه كرّمالله وجهه.( الصواعق المحرقة، الباب التاسع، ص 120.) در مورد سنّ على عليه السلام هنگام پذيرش اسلام، ر. ك: شرح نهجالبلاغه ابنابىالحديد( ط مصر)، ج 13، ص 234، 235.
[15] . معادشناسی، علامه طهرانی، ج 2، ص272
[16] . الحمیری، ۱۳۷۵ق، ج۱، ص۱۹۰؛ کاتب واقدی، ۱۹۶۸م، ج۸، ص۱۴
[17] . سبحانی، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۹۳
[18] . الحمیری، ۱۳۷۵ق، ج۱، ص۱۳۳
[19] . کرمی فریدنی، ۱۳۸۳ش، ص۹
[20] . اربلی، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۱۳۲
[21] . الکلاباذی، ۱۴۰۷ق، ج ۲، ص۸۳۵
[22] . بخاری، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۴۹۲، ح۳۸۱۸
[23] . .مجلسی، ۱۴۰۴ق، ج۱۶، ص۵۲؛ نمازی، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۴۴۰
[24] . خصائص، ۱۳۹۳ش، صص۴۵۸ـ۴۵۶
[25] . العسقلانی، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۹۹
[26] . الحمیری، ۱۳۷۵ق، ج۱، ص۱۸۷؛ زرقانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، صص۳۷۳و۱۹۹
[27] . قمی، ۱۳۴۴ق، ج۲، ص۵۶۷
[28] . طبرسی، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۷۶۷
[29] . طبری، بی تا، ج۲، ص۳۵
[30] . بکری، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۲۹۴
[31] . امین، ۱۴۰۳ق، ج ۱، ص۳۰۶
[32] . ابن کثیر، بی تا، ج۳، ص۱۲
[33] . ابن هشام، ۱۳۷۵ق، ج۱، ص۲۳۸
[34] . حاکم نیشابوری، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۲۰۱
[35] . مجلسی،۱۴۰۳ق، ج۴۳، ص۱۳۱
[36] . بلاذری، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۱۱۷
[37] . بلاذری، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۲۷۲
[38] . ابن هشام، ۱۳۷۵ق، ج۱، ص۳۷۹ ؛ طبری، بی تا، ج۲، ص۳۳۷
[39] . ابی یعقوب، ۱۳۵۸ق، ج۲، ص۳۱
[40] . بحرانی، بی تا، ج۱، صص۱۴۸و۸۳ ؛ حکیمی، ۱۳۸۰ش، ج۵، ص۳۷۹
[41] . پژوهشگران قم، بی تا، ص۸
[42] . اخطب خوارزم و سماوی، ج۱، ۱۳۸۱ش، ص۲۸