بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت محمّد صلی الله علیه و آله، پيشواى حمدكنندگان خدا
مقدمه
اولین قدمی که برای ورود به مجموعه دین و حتی اعتقادات دینی لازم است، شناخت شخص حضرت محمد صلی الله علیه و آله است.[1]
رسول خدا صلی الله علیه و آله، قبل از معرفی دین و پیامبریِ خود، شخصیت خود را به مردم یادآوری مینماید و بعد دینش را معرفی میکند.[2] در نامۀ سی و یک نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین علیه السلام ابتدا دربارۀ شخص پیامبر صلی الله علیه و آله صحبت میکند.[3]
عالیترین و بارزترین خصوصیت پیامبر صلی الله علیه و آله، بُعد اخلاقی ایشان بوده است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَ إِنَّكَ لَعَلىَ خُلُقٍ عَظِيمٍ (قلم: ۴).
و يقيناً تو بر ملكات و سجاياى اخلاقى عظيمى قرار دارى.
اين آيه شريفه هر چند به خودى خود حُسن خُلق رسول خدا صلی الله علیه و آله را مىستايد، و آن را بزرگ مىشمارد، ليكن با در نظر گرفتن خصوص سياق، به خصوص اخلاق پسنديده اجتماعي ایشان نظر دارد. اخلاقى كه مربوط به معاشرت است، از قبيل استوارى بر حق، صبر در مقابل آزار مردم و خطاكاريهاى اراذل و عفو و اغماض از آنان، سخاوت، مدارا، تواضع و ... .[4]
رسول اللَّه صلی الله علیه و آله در توصیف آخرین امام امت خود میفرماید:
خُلُقُهُ خُلُقِي.[5]
ملكات و سجاياى اخلاقی او، ملكات و سجاياى اخلاقی من است.
خداوند متعال در بیان ویژگی آخرین پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید:
ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ (انبیاء: ۱۰۷).
و ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستادهايم.
آن جناب صلی الله علیه و آله رحمت براى اهل دنيا است از جهت آثار حسنهاى كه از قيام او به دعوت حقهاش در مجتمعات بشرى به راه افتاد.[6]
در حدیث قدسی، خداوند در بشارتی به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ویژگی آخرین امام از عترت پیامبر صلی الله علیه و آله را چنین بیان میفرماید:
سپس دينم را توسّط پسر او(امام حسن عسکری علیه السلام)، «محمّد» كه مايه رحمت همه جهانيان است، كامل كنم.[7]
همچنانکه در زیارت آلیاسین، خطاب به آن حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف ميخوانیم:
السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا ... الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ.
امیرمؤمنان علیه السلام در توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید:
هر كس او را زيارت مىكرد در برخورد اول هيبتى بزرگ از وى احساس مىكرد و چون با وى معاشرت مىنمود و اخلاق او را مىشناخت به او محبت پيدا مىكرد.[8]
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله درباره چگونگی ارتباط مردم آخرالزمان با امام خود میفرماید:
مردم به او رجوع ميكنند و گرداگرد او خواهند بود، همان گونه كه پرنده سراغ لانهاش ميرود و زنبور عسل با رجوع به ملكهاش مأوا و آرامش مييابد.[9]
منظور از اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله
خداوند متعال میفرماید:
يَا أَيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اطيعُوا اللهَ وَ اطيعُوا الرَّسُولَ وَ اولِى الْأمْر مِنْكُمْ (نساء: ۵۹).
اى اهل ايمان! از خدا اطاعت كنيد و [نيز] از پيامبر و صاحبان امر خودتان [كه امامان از اهل بيتاند و چون پيامبر داراى مقام عصمت مىباشند] اطاعت كنيد.
منظور از اطاعت از خدا، پيروى از احكامى است كه به عنوان وحى بر قلب آن حضرت صلی الله علیه و آله نازل شده و مورد حكم و خطاب تمام مؤمنين هستند. قرآن كريم، كلام خدا و وحى حضرت احديّت براى جميع مردم است. بنابر اين اطاعت از خدا يعنى اطاعت از كلام خدا كه همان قرآن كريم است.
امّا اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله به دو قسمت تقسيم مىشود:
اوّل: اطاعت در آنچه كه خداوند براى تشريع احكام و تفصيل آنها از غير كتاب به آن حضرت وحى نموده است. چون معلوم است كه احكامى را كه كتاب خدا بيان مىكند همانا اصول احكام و موضوعات شرعيّه است مثلًا درباره نماز و روزه و حجّ و جهاد و زكات و نكاح و قوانين معاملات و ساير عبادات و احكام، كلام خدا از اجمال تجاوز نمىكند و اما كيفيت نماز و روزه و حج و ساير موضوعات را بايد از رسول الله آموخت، همان طور كه فرمود: صَلُّوا كَما رَأيْتُمُونى اصَلِّى، نماز را خدا واجب كرده ولى ببينيد چگونه من نماز مىخوانم، از نقطه نظر شرائط و مقدمات و افعال و اقوالى كه در نماز لازم است طبق نماز من شما هم نماز بخوانيد. خصوصيّات اين موضوعات بطور تمام و كمال در قرآن كريم بيان نشده و فقط اصول عبادات و معاملات و احكام بيان شده است. تفصيلات آنها را بايد از رسول الله آموخت.
نفس رسول خدا مانند يك ذرّه بين بسيار قوى آن مجملاتى را كه خدا در كتاب وحى نموده است بزرگ و روشن و واضح نموده، شرائط و اجزاء هر عبادت را با كيفيّت مخصوص آشكار مىنمايد. آيات قرآن به صورت اجمال بر پيغمبر نازل شده و در نفس آن حضرت منعكس گرديده ليكن آن نفس قدسيّه حدود و ثغور و تاويل و تفسير و شان نزول و ساير خصوصيات كتاب خدا را روشن و آشكارا نموده، به طور تفصيل به خارج منعكس مىكند:
وَ انْزَلْنَا الَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ للِنَّاس مَا نُزِّلَ الَيْهِمْ (نحل: ۴۴).
ما كتاب را به صورت وحى بر تو فرستاديم براى آن كه آنچه را به سوى مردم فرستاده شده و احكامى را كه براى آنان نازل شده است براى آنان روشن و واضح كنى، احكام را تفصيل دهى، مراد از آيات را بيان كنى.
به عبارت ديگر مىتوان گفت كه بيان خصوصيّات مسائل و احكام نيز وحيى است كه توسّط جبرائيل به غير عنوان قرآن و كتاب خدا بر آن حضرت نازل شده است و معلوم است كه بيان رسول خدا در اين خصوصيّات و تفصيلات جنبه تشريع را دارد.
دوم: اطاعت رسول خدا در آراء شخصيّه و اوامر نفسيّه راجع به اجتماع مردم مسلمان از آن اوامرى كه وظيفه والى و حاكم براى برقرارى نظم و اجتماع امّت است و در آنها عنوان تشريع حكم نيست مانند حكومت و بيان وظائف شخصيّه مسلمين و نصب وُلات و حكام به ولايات و فرستادن جيوش براى جهاد و نصب قضات و ائمّة جماعت براى رسيدگى به امور اجتماعى و رفع مرافعات و امور دينى مؤمنين.
قالَ اللهُ تَعالى:
انّا انْزَلْنَا الَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَّحْكُمَ بَيْنَ النّاس بِما اريكَ الله (نساء: ۱۰۵).
ما قرآن را بر تو فرستاديم براى آنكه در بين مردم به آنچه خدا به تو نشان داده حكم دهى.
و البته اين حكم در امور شخصيّه طبق قوانين قضاء مىباشد. و نيز در تصميمات رسول خدا در مهمّات از امور مانند تجهيز جيوش و نصب امراى لشكر و ارسال آنها براى جهاد به نقاط دور دست و معاهده با اقوام خارج از اسلام طبق مصالحى كه خود آن حضرت تشخيص مىدادهاند، تمام مسلمين بايد بدون قيد و شرط مطيع و منقاد آن حضرت باشند گرچه خداوند در مهمّات امور آن حضرت را امر به مشورت با مؤمنين نموده است:
وَ شاوِرْهُمْ فِى الْامرِ (آل عمران: ۱۵۹).
لكن با جمله متصل فرموده است:
فَإذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى الله (همان).
پيغمبر با مسلمين در عزائم امور مشورت مىنمايد ولى در نتيجه، طبق اراده و تصميمى كه خود آن حضرت مىگيرد بايد رفتار كند و تمام مسلمين بايد اطاعت بنمايند.
از آنچه ذكر شد به دست آمد كه با وجود آن كه اطاعت رسول خدا در حقيقت اطاعت خدا است چون خدا اطاعت رسول الله را لازم شمرده است:
وَ ما ارْسَلْنا مِن رَسُولٍ الّا لِيُطاعَ بِاذْنِ الله (نساء: ۶۴).
و ما هيچ رسولى نفرستاديم، مگر براى اين كه مردم او را به خاطر اينكه از طرف ما است اطاعت كنند.
در عين حال اطاعت از خدا يك معنایى دارد و اطاعت از رسول خدا معناى ديگرى. بر مردم لازم است از خدا اطاعت كنند راجع به دستورات قرآن مجيد، و از رسول خدا راجع به آنچه كه در خصوصيّات احكام آن حضرت بيان مىكند و عنوان تشريع دارد و راجع به مصالح مسلمين در آراء شخصيّه و فرامين آن حضرت آنچه را كه جنبه تشريع ندارد، و شايد همين جهت سرّ آن باشد كه خداوند با دو لفظ «اطيعُوا» مؤمنين را امر به پيروى كرده است و اطاعت خدا را از اطاعت رسول خدا جدا شمرده است.
امّا أُولوا الامر، مسلّماً منصب تشريع را ندارند و مانند رسول خدا مفصّل و مشرع احكام اجماليّة قرآن نيستند بلكه ميان مسلمين مبيّن احكام و مبلّغ آيات، طبق تشريع رسول خدا خواهند بود؛ و نيز در امور مسلمين داراى راى و نظر بوده و در قضاء و مرافعات و ساير جهات اجتماع كه احتياج به راى رئيس براى تنظيم امور و دفع مشكلات و خطرات وارده و جلب منافع عامّه دارد مردم بايد از آنها پيروى كنند و اطاعت آنها از اين جنبه در رديف اطاعت رسول خدا از اين جنبه مىباشد و لذا اين دو اطاعت را با يك لفظ «اطيعُوا» بيان فرموده: وَ اطيعُوا الرَّسُولَ وَ اولِى الْامْرِ مِنْكُم. بنابر اين فقط اطاعت آنها در اين ناحيه مىباشد به خلاف اطاعت از رسول خدا كه هم در اين ناحيه و هم در ناحية تشريع احكام جزئَيّه و مفصّلات مسائل است.[10]
أميرالمؤمنين علیه السلام، وارث جميع كمالات پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله جز نبوّت
جابر از امام محمد باقرعلیه السلام روايت میکند:
خداوند، تمام چيزهایى را كه به آدم ابو البشر و تمام اوصياى او تا خاتم النبيين عنايت كرده است، به حضرت محمد صلی الله علیه و آله عنايت فرموده است. اى جابر، آيا مردم اين حقيقت را درك مىكنند؟[11]
ابوحمزه ثمالی میگويد به امام سجاد علیه السلام عرض كردم: آيا ائمه اهل بيت: مىتوانند مردگان را زنده كنند؟ آيا مىتوانند كور مادرزاد را بينا نموده و مريض پيس را شفا دهند؟ آيا مىتوانند بر روى آب راه بروند؟ حضرت فرمود:
خداوند هيچ موهبتى به پيغمبرى از پيغمبران خود نداده است مگر آنكه آن را به محمد صلی الله علیه و آله عنايت فرموده است و علاوه بر آنها چيزهایى به محمد صلی الله علیه و آله عطا فرموده است كه به هيچ يك از آنها نداده است.[12]
تمام معجزات و كراماتى كه به اذن خدا از آنها سرمىزد، همه و همه در وجود مبارك پيغمبر اسلام منطوى و موجود است. چون معجزات انبياء در اثر قدرت روحى و صفاى قلب آنهاست كه امر خدا در آنها تجلى نموده و از دريچه نفوس طاهره آنها اين معجزات به اذن خدا پيدا مىشود، و چون نفوس آنها متفاوت بوده لذا اين تجليات نيز مختلف و از هر پيغمبرى يك نوع معجزه خاصى به وجود آمده است.
وجود مقدس خاتم الانبياء و المرسلين صلی الله علیه و آله كه جامع جميع ظهورات اسماء الهيه هستند داراى نفسى وسيع و قلبى فسيح و داراى اسم اعظم و مقام فناء در اسم احد و ذات مقدس بارى تعالى مىباشند. لقب خاتم النبيين بر آن حضرت اعتبار و تشريف نيست بلكه سعه روح و استعداد سير در همه اسماء و صفات و تجلى اسم اعظم و تلقى آخرين مراتب توحيد و فناى در ذات احديت و اندكاك و انطواى جميع عوالم در نفس مبارك آن حضرت بلكه انطواء و اندكاك جميع علوم و مواهب انبياى گذشته با كمالات روحى و علمى در آن حضرت حكايت از عنوان خاتم النبيين مىكند.
همه انبياء مقدمه الجيش آن حضرت صلی الله علیه و آله بوده و هر يك از زاويهاى و دريچهاى خاص و راهى مخصوص به خدا راه يافته و صاحب كمال مخصوص شدهاند، ليكن نفس بزرگ پيغمبر اسلام صلی الله علیه و آله از همه زوايا و همه دريچهها و از همه راهها به آن مقام منيع بار يافته و همه اسماى الهيه در او تجلى نموده است. بنابراین آن حضرت وارث همه پيغمبرانند و همه زير نگين آن حضرت واقع و به شرف خدمت و تمسك و استشفاع متمسكاند.
بنابراين وجود مبارك آن سرور كاينات، داراى علوم همه انبياء و اوصياء و داراى همه معجزات آنان و بيش از آنها هستند و لواى حمد در روز بازپسين فقط به دست آن حضرت داده خواهد شد، يعنى پيشواى حمدكنندگان خدا، به همان طريقى كه سزاوار مقام حمد اوست.
امام باقر علیه السلام میفرماید:
على بن ابي طالب علیه السلام هبه خداست به رسول بزرگوارش محمد صلی الله علیه و آله، حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام تمام علوم اوصياء و علوم پيغمبران سابق را ارث برد چون وارث پيغمبر صلی الله علیه و آله بود، و پيغمبر صلی الله علیه و آله، وارث جميع انبياء و مرسلين بودند.[13]
تمام اين مراتب و درجات و كمالات و فضايل و مزايا و علوم و معجزات و اسماء الهيه كليه و اسم اعظم از آن حضرت صلی الله علیه و آله به خليفه و وصى آن حضرت و آئينه تمام نماى آن، وجود مبارك اميرالمؤمنين على بن أبى طالب علیه السلام منتقل شد و لواى حمد در روز قيامت از دست آن حضرت صلی الله علیه و آله به اميرالمؤمنين علیه السلام مىرسد.[14]
[1]. ر.ک. سخنرانی حجت الاسلام پناهیان، اولین قدم برای معرفی دین، تهران: همایش معنوی جوان امروز-جوان فردا، ۱۳۸۵.
[2]. قَالَ أَ رَأَیْتُکُمْ إِنْ أَخْبَرْتُکُمْ أَنَ الْعَدُوَّ مُصْبِحُکُمْ أَوْ مُمْسِیکُمْ مَا کُنْتُمْ تُصَدِّقُونَنِی قَالُوا بَلَى قَالَ فَإِنِّی نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، محمد بن على بن شهر آشوب مازندرانى، قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص: ۴۶.
[3]. وَ اعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّ أَحَداً لَمْ یُنْبِئْ عَنِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ کَمَا أَنْبَأَ عَنْهُ الرَّسُولُ ص فَارْضَ بِهِ رَائِداً وَ إِلَى النَّجَاةِ قَائِدا. نهجالبلاغه، قم، هجرت، ۱۴۱۴ق، نامه ۳۱.
[4]. الميزان فى تفسير القرآن، سيد محمد حسين طباطبايى، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى، قم، انتشارات اسلامى، ۱۳۷۴، ج۱۹، ص: ۶۱۹.
[5]. حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار عليهم السلام، سيد هاشم بن سليمان بحرانى، قم، مؤسسة المعارف الإسلامية، ۱۴۱۱ق، ج۶، ص: ۴۸۰.
[6]. الميزان فى تفسير القرآن، همان، ج۱۴، ص: ۴۶۷.
[7]. ثُمَّ أُكْمِلُ دِينِي بِابْنِهِ مُحَمَّدٍ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، احمد بن على طبرسى، مشهد، مرتضی، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص: ۶۸.
[8]. مَنْ رَآهُ بَدِيهَةً هَابَهُ وَ مَنْ خَالَطَهُ مَعْرِفَةً أَحَبَّهُ. مكارم الأخلاق، حسن بن فضل طبرسى، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲ق، ص: ۱۸.
[9]. يَئُوبُ النَّاسُ إِلَيْهِ كَمَا تَئُوبُ الطَّيْرُ إِلَى أَوْكَارِهَا وَ كَمَا يَئُوبُ النَّحْلُ إِلَى يَعْسُوبِهَا. العدد القويّة لدفع المخاوف اليومية، على بن يوسف بن مطهر حلى، قم، كتابخانه آية الله مرعشى نجفى، ص: ۹۱.
[10]. ر.ک. امام شناسى، سید محمدحسین حسینی طهرانی، مشهد، علامه طباطبایی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص: ۱۲-۱۵.
[11]. أَعْطَى اللَّهُ مُحَمَّداً ص مِثْلَ مَا أَعْطَى آدَمَ ع فَمَنْ دُونَهُ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ كُلِّهِمْ يَا جَابِرُ هَلْ يَعْرِفُونَ ذَلِكَ. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج۱، ص: ۱۱۷.
[12]. َّ قُلْتُ: الْأَئِمَّةُ يُحْيُونَ الْمَوْتَى وَ يُبْرِءُونَ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ يَمْشُونَ عَلَى الْمَاءِ قَالَ: مَا أَعْطَى اللَّهُ نَبِيّاً شَيْئاً قَطُّ إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَاهُ مُحَمَّداً ص وَ أَعْطَاهُ مَا لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُمْ. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، محمد بن حسن صفار، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص: ۲۷۰.
[13]. إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع هِبَةُ اللَّهِ لِمُحَمَّدٍ ص وَرِثَ عِلْمَ الْأَوْصِيَاءِ وَ عِلْمَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ أَمَا إِنَّ مُحَمَّداً ص وَرِثَ عِلْمَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، همان، ج۱، ص: ۱۲۱.
[14]. ر.ک. امام شناسى، همان، ج4، ص: ۲۴-۲۶.