بسم الله الرحمن الرحیم
یا جوادالائمه ادرکنی!
جستاری در زندگینامه امام جواد علیهالسلام
تولد و نسب
محمد بن علی بن موسی مشهور به «امام جواد» و «امام محمدِ تقی»، امام نهم شیعیان اثناعشری در سال ۱۹۵ قمری در مدینه به دنیا آمدند.[1]
پدر گرامی آن حضرت امام رضا علیهالسلام و مادرشان کنیزی جلیلالقدر بود که «سبیکه نُوبِیَّه» نام داشت.[2] منابع روایی و تاریخی این بانو را به نامهای، دُرّه، خَیزُران، رَیحانَه[3] و سُکَینَه[4] هم خواندهاند و ایشان را نسل امّ المؤمنین «ماریه قبطیه»[5] و اهل یکی از مناطق مصر یا مغرب دانستهاند و ظاهرا نام خیزران را امام رضا علیهالسلام برای ایشان انتخاب کردند.[6]
در حدیثی پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله او را کنیزی پاکدهان و پاک دامان دانستهاند که خداوند رحم او را برای به دنیا آوردن یک امام انتخاب کرده است و برترینِ کنیزان نوبیه[7] است[8] و در روایتی از امام کاظم علیهالسلام نقل شده است که به یزید بن سلیط فرمودند: «... بعد از من امر امامت با پسرم على است. اى یزید وقتى که بعد از من او را ملاقات کردى، به او مژده بده که پسرى امین، مأمون و مبارک برایش متولد خواهد شد. او به تو خبر میدهد که تو مرا ملاقات کردهاى. به او بگو کنیزى که آن پسر از او به دنیا خواهد آمد از بستگان ماریه قبطیه کنیز رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است. اگر توانستى سلام مرا به آن کنیز برسان»[9] که این روایات نشان از عظمت مقام و جلالت منزلت این بانوی گرامی دارند.
در مورد روز ولادت امام جواد علیهالسلام اختلاف است. بیشتر منابع تولّد آن حضرت را در ماه رمضان دانستهاند.[10] ولی در دعایی که شیخ طوسی در مصباح المتهجد آن را به واسطه «ابن عیاش» از «حسین بن روح نوبختی» سومین نایب خاص امام زمان علیهالسلام از آن حضرت نقل نموده، آمده است: « اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالْمَوْلُودَيْنِ فِي رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الثَّانِي وَ ابْنِهِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَب ...؛ خدایا! از تو درخواست میکنم به حقّ دو مولود ماه رجب، محمد بن على ثانی (امام جواد علیه السلام) و فرزندش على بن محمد برگزیده (امام هادى علیه السلام) ...» و ابن عیاش خود میگوید ولادت حضرت جواد علیه السلام در دهم ماه رجب بود[11] که با توجه به دعای مذکور، ظاهرا قول صحیح همان ولادت در رجب باشد.
در خانواده امام رضا علیهالسلام و در محافل شیعه، از حضرت جواد علیهالسلام، به عنوان مولودى پرخیر و برکت یاد مىشد. چنانکه ابو یحیى صنعانى مىگوید: «روزى در محضر امام رضا علیهالسلام، فرزندش ابو جعفر را که خردسال بود، آوردند. امام علیهالسلام فرمود: «این مولودى است که براى شیعیان ما، با برکت تر از او زاده نشده است»[12]
برخی علت این توصیف را این مسأله دانستهاند که قبل از تولد امام جواد علیهالسلام برخی از واقفیان به دلیل فرزند نداشتن امام رضا علیهالسلام در امامت آن حضرت تردید کردند.[13] اما با تولد جوادالاَئمه علیهالسلام این شبهه برطرف شد و زمینه برای انحرافی عظیم در شیعه از میان رفت. از این رو امام رضاعلیهالسلام فرزندشان را به این وصف توصیف فرمودند. با این حال پس از تولد حضرت جواد علیهالسلام نیز برخی از واقفیان انتساب ایشان به امام رضا علیهالسلام را منکر شدند و میگفتند جوادالاَئمه علیهالسلام از نظر چهره به پدرش شباهت ندارد؛ تا اینکه قیافهشناسان را حاضر کردند و آنان امام جواد علیهالسلام را فرزند امام رضا علیهالسلام دانستند.[14]
کنیهها و القاب
کنیه آن حضرت «ابوجعفر» و «ابوعلی»[15] است و در منابع روایی از ایشان با عنوان «ابوجعفر ثانی»[16] یاد میشود تا با «ابوجعفر اول»[17] که اشاره به امام باقر علیهالسلام دارد اشتباه نشوند.[18]
مشهورترین القاب آن حضرت «جواد»، «ابنالرضا» و «تَقی» است[19] و زَکی، قانع، رضی، مختار، متوکل،[20] مرتضی و مُنتَجَب[21] را نیز از القاب آن حضرت برشمردهاند.
تاریخ دوران حیات
درباره زندگی امام جواد علیهالسلام اطلاعات چندانی در منابع تاریخی نیامده است. دلیل این امر از یک سو عمر کوتاه آن امام همام بوده است که باعث گردیده تا اخبار زیادی از این دوران در دسترس نباشد و از سوی دیگر محدودیتهای سیاسی حکومت عباسی و تقیه و پنهانکاری خود امام و شیعیان بوده که باعث گردیده تا اخبار این دوران در منابع تاریخی منعکس نشود.[22]
امام جواد علیهالسلام تمام دوران حیات مبارک خود به جز چند ماه آخر را در مدینه زندگی کردند. آن حضرت هفت سال و چند ماه از دوران حیات پدر گرامیشان را درک کردند.[23]
بنا بر گزارش بیهقی امام جواد علیهالسلام در این مدت یک بار برای دیدار پدر گرامیشان به خراسان سفر کردند که ظاهرا در ۲۰۲قمری بوده است[24] و بنا بر برخی نقلها در همین سفر مأمون دخترش «أم فضل» را به تزویج امام جواد علیهالسلام در آورد.[25] البته بنا بر برخی گزارشات دیگر این تزویج پس از شهادت امام رضا علیهالسلام و در سال ۲۱۵قمری صورت گرفته است.[26] ابن کثیر تاریخنگار اهل سنت این دو نقل را این گونه جمع و توجیه کرده که مأمون در ۲۰۲قمری و در زمان حیات امام رضا علیهالسلام در طوس «أم فضل» را به عقد امام جواد علیهالسلام در آورد؛ اما مراسم ازدواج در ۲۱۵ قمری در عراق انجام شد[27] که بر این اساس أم فضل در فاصله ۲۰۲تا ۲۱۵ قمری در کاخ مأمون میزیسته و در ۲۱۵به امام جواد علیهالسلام ملحق میشود. در هر حال آن چه که مهم است این است که این عمل مأمون در راستای همان سیاست نیرنگبازانهای بود که با امام رضا علیهالسلام در پیش گرفته بود و به این وسیله میخواست هم خود را دوستدار آل علی علیهالسلام نشان دهد و هم امام جواد علیهالسلام را با یک رویکرد به ظاهر ملایم و کمهزینه تحت کنترل خود داشته باشد و هم ارتباطات شیعیان با آن حضرت را تحت نظر داشته باشد و چه بسا با این ترفند خود را از اتهام ترور امام رضا علیهالسلام نیز لااقل در چشم عدهای افراد خام و بیبصیرت مبرا میساخت.
بنا بر گزارشات شیعی امام جواد یک بار دیگر در ۲۰۳قمری نیز برای غسل و تکفین و تدفین امام رضا علیهالسلام از مدینه به طوس تشریففرما شدندکه البته این سفر به صورت طبیعی نبوده و امام این مسیر را با طیّ الارض پیمودند. [28] پس از امامت نیز آن حضرت چندین بار از سوی خلفای عباسی به بغداد احضار شدند که در بررسی دوران امامت ایشان به آن خواهیم پرداخت
دوران امامت
امام جواد علیهالسلام در سال ۲۰۳قمری پس از شهادت پدر گرامیشان و در حالی که ۸ سال بیشتر نداشتند به امامت رسیدند.[29] مدت امامت آن حضرت ۱۷سال به طول انجامید[30] که با خلافت دو تن از خلفای عباسی، مأمون و معتصم همزمان بود.
۱۵ سال از دوران خلافت امام جواد علیهالسلام همزمان با دوران خلافت مأمون بود و در این مدت آن حضرت دو بار به عراق سفر کردند. بار اول به واسطه احضار مأمون بود که بلافاصله پس از ورود به بغداد در سال ۲۰۴ قمری امامجواد علیهالسلام را از مدینه به بغداد فراخواند.[31] سفر دیگر در سال ۲۱۵ و مربوط به زمانی بود که مأمون عازم جنگ با روم بود که امامجواد علیهالسلام در همان زمان از مدینه به بغداد رسیدند و برای دیدن مأمون به شهر تکریت رفتند و در آنجا أم فضل با اجازه مأمون به امام علیهالسلام پیوست. امام نیز تا رسیدن موسم حج در بغداد سکنا گزیدند و سپس به همراه خانواده خویش برای اعمال حج به مکه رفتند و از آنجا به مدینه بازگشتند.[32]
مأمون در هفده رجب سال ۲۱۸ ه.ق (۱۲۰) یا شعبان سال ۲۱۸ ه.ق (۱۲۱) مُرد و برادرش معتصم پس از او به قدرت رسید. معتصم در ۲۲۰ قمری بار دیگر امام جواد علیهالسلام را به بغداد احضار کرد. البته برخی منابع اهل سنت این گونه نقل کردهاند که آن حضرت به اختیار خودشان و برای دیدار معتصم به بغداد سفر کردند. اما شواهد و قرائن و نقلهای متعدد دیگر دال بر این هستند که این سفر به اجبار و احضار معتصم بوده است.[33] امام علیهالسلام در این سفر أم فضل را نیز به همراه بردند و تا زمان شهادت در بغداد اقامت داشتند.[34]
امامت در کودکی و سرگردانی شیعیان
مسأله مهمی که در مورد امامت امام جواد علیهالسلام اتفاق افتاد این بود که آن حضرت نخستین فرد از امامان شیعه بودند که در خردسالی به امامت رسیدند. این امر باعث شد که عدهای از شیعیان به حیرت افتاده و میانشان اختلاف پدید آید.[35] خصوصا که قبل از تولد امام جواد علیهالسلام برخی از واقفیان به دلیل فرزند نداشتن امام رضا علیهالسلام در امامت آن حضرت تردید کردند[36] و چه بسا این مسأله نیز مزید بر علت شده بود. با توجه به چنین شرایطی برخی از شیعیان به دنبال عبدالله بن موسی، برادر امام رضا علیهالسلام رفتند. اما طولی نکشید که از او رویگردان شدند. چرا که گروهی از فقها و اصحاب به مدینه رفتند و در مجلسی که ترتیب یافته بود از او سؤالاتی فقهی پرسیدند؛ ولی او پاسخ نادرست داد و معلوم شد که امام نیست.[37]
عدهای احمد بن موسی شاهچراغ را که برادر دیگر امام رضا علیهالسلام بود، امام خواندند و گروهی نیز به واقفیه پیوستند؛[38] اما بیشتر آنان پس از امتحان چندباره امام جواد علیهالسلام و اتمام حجت امامت آن حضرت را پذیرفتند.[39]
شهادت
امام جواد علیهالسلام در میان امامان شیعه جوانترین امام در هنگام شهادت بودهاند و سن آن حضرت را در این هنگام 25 سال گفتهاند.[40] بنا بر قول مشهور ایشان در آخر ذیالقعده 220 قمری به شهادت رسیدند و در بیشتر منابع نیز همین تاریخ ذکر شده است.[41]
اما در مورد کیفیت شهادت آن حضرت اختلاف است. مشهور آن است که امام جواد علیهالسلام به دستور معتصم و به وسیله زهر به شهادت رسیدند. البته شیخ مفید در مورد شهادت امام جواد علیهالسلام با زهر تردید کرده و گفته است در این زمینه برای من خبری ثابت نشده است که به آن شهادت دهم.[42] ایشان همچنین در کتاب «تصحیح اعتقادات الامامیه» نیز گفته است راهی برای یقین پیداکردن به شهادت برخی از امامان همچون امام جواد علیهالسلام نیست.[43]
اما همان گونه که برخی از محققین ذکر کردهاند، شواهد و قرائن تاریخی و حدیثی متعددی گویای این هستند که امام جواد علیهالسلام به صورت طبیعی از دنیا نرفتند و به شهادت رسیدند. از جمله آن که آن امام همام بدون هیچ گونه بیماری، در عنفوان جوانی و در سن ۲۵سالگی به شهادت رسیدند و این که این اتفاق نه در مدینه، بلکه در سفر به بغداد و پس از آن رخ داد که معتصم امام علیهالسلام را به پایتخت فرا خواند و بلافاصله پس از مدت کوتاهی امام علیهالسلام از دنیا رفتند؛ آن هم سفری که امام علیهالسلام قبل از حرکت، در عنفوان جوانی وصیت فرمودند و امام و جانشین بعد از خود را به شیعیان معرفی کردند[44] و حال آن که در سفر دیگری که 7 سال قبل از آن و در زمان مأمون به بغداد داشتند چنین رفتاری از امام دیده نشد. مضافا به این که نقلهای متعددی دال بر توطئه دستگاه خلافت برای از میان برداشتن امام جواد علیهالسلام در منابع تاریخی و حدیثی شیعه و اهل سنت ذکر شده است که در ادامه به گوشهای از آنها اشاره میکنیم.
بنا بر قول مشهور أم فضل به تحریک عمویش معتصم امام جواد علیهالسلام را مسموم کرد. علت این امر هم آن بود که أم فضل در زندگی مشترک خود با امام جواد علیهالسّلام از دو جهت ناکام مانده بود: نخست آن که از آن حضرت دارای فرزندی نشد و فرزندان آن امام همام همه از کنیزان ایشان بودند و دوم آن که امام نیز چندان توجهی به وی نداشتند.
حتی أم فضل یک بار به پدرش مأمون نامهای نوشت و از امام علیهالسلام به او شکایت کرد و از اینکه امام چند کنیز دارند، گله کرد. ولی مامون که سیاستش مدارای با امام رضا و امام جواد علیهماالسلام بود، به شکایتهای دخترش توجهی نکرد و در جواب او نوشت: «دخترم! ما تو را به عقد ابوجعفر در نیاوردیم که حلالی را بر او حرام کنیم. دیگر از این شکایتها نکن.»[45]
در نهایت نیز معتصم از این نارضایتی أم فضل سوء استفاده کرد و او را راضی کرد که امام جواد علیهالسلام را به قتل برساند و زهری برای او فرستاد تا به نحوی آن را به امام علیهالسلام بخوراند و آن معلونه نیز انگور رازقی را به زهر آلوده کرد و امام جواد علیهالسلام نیز از آن انگور تناول کردند و همین امر باعث شهادت ایشان شد. امالفضل پس از آن که امام را مسموم کرد، پشیمان شد و گریه کرد. اما امام به او خبر دادند که دیگر پشیمانی سودی به حال او ندارد و به بلایی دچار میشود که قابلدرمان نباشد.[46]
مسعودی تاریخنگار مشهور قرن سوم نیز همین قول را نقل میکند؛ إلا این که بنا بر نقل مسعودی، علاوه بر معتصم جعفر بن مأمون برادر أم فضل نیز خواهرش را تحریک کرد و هر دو با همدستی معتصم انگوری را به سم آغشته کردند و به امام خوراندند.[47] کما این که درباره چگونگی شهادت حضرت جواد علیهالسلام به دست امالفضل گزارشهای دیگری نیز وجود دارد.[48]
بنا بر نقلی دیگر معتصم توسط یکی از غلامان خود به نام «اَشناس» و به وسیله شربت پرتغالی که آن را زهرآلود کرده بود، امام جواد علیهالسلام را مسموم کرد.[49]
در برخی منابع دیگر علت شهادت امام جواد علیهالسلام را سعایت «ابن ابیدؤاد»، قاضی وقت بغداد نزد معتصم دانستهاند. دلیل آن هم پذیرفتهشدن نظر امام درباره حکم فقهی قطع دست سارق بود که باعث شرمندگی «ابن ابیدؤاد»و شماری از فقیهان و درباریان شده بود. بر اساس این نقل معتصم به وسیله منشیِ یکی از وزیرانش امام علیهالسلام را مسموم کرد و به شهادت رساند.[50]
در هر حال با توجه به این نقلها و شواهد و قرائنی که ذکر آنها رفت، شهادت امام جواد علیهالسلام امری مسجل است. بلکه ظاهرا این مسأله مورد اتفاق دانشمندان شیعه است و کسی غیر از شیخ مفید در آن تشکیک نکرده است. بر همین اساس جناب «سید جعفر مرتضی عامِلی» تاریخپژوه بزرگ معاصر سخن شیخ مفید را حمل بر تقیه کرده است. از نظر او شیخ مفید ساکن بغداد بوده و با توجه به جوّ حاکم علیه شیعیان نمیتوانسته به صراحت عقاید شیعه درباره شهادت ائمه علیهمالسلام به دست عباسیان را ذکر کند. ایشان این احتمال را نیز ذکر کرده که با توجه به نبود منابع کافی و سختی دسترسی به منابع اصلی، اسناد شهادت امام جواد علیهالسلام دست شیخ مفید نرسیده است.[51] استاد رسول جعفریان تاریخپژوه معاصر نیز با ذکر شواهدی، شهادت امام را پذیرفته است.[52]
بدن مطهر آن حضرت در مقبره قریش بغداد و پشت قبر مطهر جد گرامیشان حضرت موسی بن جعفر امام کاظم علیهالسلام ـ که امروزه به کاظمین معروف است ـ به خاک سپرده شد.[53]
منابع
ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.
ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، تحقیق علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، تبریز، بنیهاشمی، ۱۳۸۱ق.
بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، تهران، انتشارات فروغی، چاپ سوم، ۱۳۶۱ش.
جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، تهران، نشر علم، ۱۳۹۰ش.
شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
شیخ مفید، محمد بن محمد، تصحیح اعتقادات الامامیة، بیروت، دار المفید للطباعة و النشر، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری، قم، موسسه آل البیت علیهمالسلام، 1417ق.
طبری آملی، محمدبن جریر، دلائل الامامه، قم، بعثت، ۱۴۱۳ق.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
عاشور، علی، موسوعة اهل البیت (علیهم السلام)، بیروت، دار نظیر عبود، بیتا.
عاملی، جعفر مرتضی، الحياة السياسية للإمام الجواد (ع)، بیروت، المرکز الإسلامي للدراسات، ۱۴۳۲ق.
عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۶ق.
عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر (تفسیر العیاشی)، تهران، المکتبة العلمیه الاسلامیه، ۱۳۸۰ق.
فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین، قم، منشورات الشریف الرضی، ۱۳۷۵ق.
قاضیزاهدی، احمد، پرسشهای مردم و پاسخهای امام جواد(ع)، قم، عصر ظهور، ۱۳۹۲ش.
القمي، الشيخ عباس، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، بیروت، دارالمصطفی العالمیه، چاپ سوم، ۱۴۳۲ق.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم،۱۴۰۷ق.
مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، جلاء العیون، قم، سرور، ۱۳۸۲ش.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للامام علی بن ابیطالب علیهالسلام، قم، مؤسسة أنصاریان، چاپ سوم، ۱۴۲۶ق.
[1]- شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج۲، ص۲۷۳؛ طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری، ج۲، ص۹۱؛ فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین، ج۱، ص۲۴۳.
[2]- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۴۹۲؛ مسعودی، علی بن حسن، اثبات الوصیه، ص۲۱۶.
[3]- ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب، ج ۴، ص۳۷۹؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج۵۰، ص۷
[4]- عاشور، علی، موسوعة اهل البیت، ج ۱۶، ص ۱۴.
[5]- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۴۹۲.
[6]- ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب، ج ۴، ص ۳۷۹؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج۵۰، ص ۷.
[7]- نام منطقهای در قسمت شرقی صحرای بزرگ آفریقا است.
[8]- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۳؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج۲، ص ۲۷۵– ۲۷۶. البته برخی پژوهشگران در درستی سند و محتوای این روایت تردید کردهاند؛ برای نمونه نگاه کنید به: نورمحمدی، «نقد و بررسی محتوایی گزارش انتساب امام جواد علیه السلام»، ص۷۴؛ طیبی، «خوانش و بررسی روایات مربوط به خَیزُران، مادر امام جواد(ع)»
[9]- طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری، ج ۲، ص ۵۰.
[10]- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۴۹۲؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج۲، ص ۲۷۳؛ طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری، ج۲، ص۹۱؛ ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۸۶۷؛ مسعودی، علی بن حسن، اثبات الوصیة، ص۲۱۶؛ ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب، ج۴، ص۳۷۹؛ فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین، ج۱، ص۲۴۳.
[11]- شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ج ۲، ص ۸۰۵.
[12]- مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج۵۰، ص ۲۰و ۳۵.
[13]- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۰.
[14]- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۳
[15]- ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب، ج۴، ص۳۷۹.
[16]- به عنوان نمونه ن.ک: کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۸۲.
[17]- به عنوان نمونه ن.ک: کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۷، ص ۳۱۷.
[18]- ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۴۳.
[19]- شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج ۲، ص ۲۸۱؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، جلاء العیون، ص۹۵۹.
[20]- ابنشهر آشوب، محمد بن على، مناقب، ج۴، ص۳۷۹؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج۵۰، ص۱۲- ۱۳.
[21]- شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج ۲، ص ۲۹۵.
[22]- جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص ۵۸۷– ۵۸۸.
[23]- طبری آملی، محمدبن جریر، دلائل الامامه، ص ۳۹۴.
[24]- بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص ۴۶. البته بیهقی تاریخ این سفر را ۲۳۲قمری ذکر کرده که اشتباه است. (ن.ک: همان)
[25]- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۵۶۶؛ جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص ۵۸۹.
[26]- شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج ۲، ص ۲۸۱– ۲۸۸؛ مسعودی، علی بن حسن، اثبات الوصیة، ص۲۲۳ – ۲۲۶.
[27]- ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۲۹۵.
[28]- طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری، ج ۲، ص ۸۳.
[29]- طبری آملی، محمدبن جریر، دلائل الامامه، ص ۳۹۴.
[30]- شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج ۲، ص ۲۷۳.
[31]- عاملی، جعفر مرتضی، الحياة السياسية للإمام الجواد (ع)، ص ۹۴؛ جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص ۵۸۹. این که امام جواد علیهالسلام در این سال به بغداد سفر کرده باشند مؤیداتی دارد و البته اشکالاتی هم بر آن وارد است که استاد جعفر مرتضی عاملی کوشیدهاند این اشکالات را برطرف کنند و به تعبیر جناب جعفریان با وجود تلاش استاد برخی اشکالات باز هم پاسخ قانعکنندهای نیافتهاند. (ن.ک: عاملی، جعفر مرتضی، الحياة السياسية للإمام الجواد (ع)، ص ۱۰۰– ۱۰۸؛ جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص ۵۹۰– ۵۹۱)
[32]- جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص ۵۹۰.
[33] - جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص ۵۹۲.
[34]- ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب، ج ۴، ص ۳۸۴؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج ۲، ص ۲۸۹.
[35]- طبری آملی، محمدبن جریر، دلائل الامامه، ص ۳۸۸.
[36]- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۰.
[37]- ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب، ج ۴، ص ۳۸۲ – ۳۸۳؛ طبری آملی، محمدبن جریر، دلائل الامامه، ص ۳۸۹ - ۳۹۰.
[38]- جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص ۵۸۴.
[39]- ن.ک: قاضیزاهدی، احمد، پرسشهای مردم و پاسخهای امام جواد(ع)؛ جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص ۵۸۵ - ۵۸۷.
[40]- شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج۲، ص۲۷۳ و ۲۹۵؛ فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین، ج۱، ص۲۴۳؛ ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۶۲.
[41]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۴۹۲؛ طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری، ج۲، ص۱۰۶؛ فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین، ج۱، ص۲۴۳. در برخی منابع تاریخ شهادت آن حضرت ۵ ذیالحجه (ابنابیالثلج، تاریخ الائمة، ۱۴۰۶ق، ص۱۳( یا ۶ ذیالحجه (فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین، ج۱، ص۲۴۳) ذکر شده است.
[42]- شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج۲، ص ۲۹۵.
[43]- شیخ مفید، محمد بن محمد، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۳۲.
[44]- القمي، الشيخ عباس، منتهی الآمال، ج ۲، ص ۴۴۹؛ جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص ۵۹۳.
[45]- شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج۲، ص ۲۸۸؛ ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۶۵ – ۳۶۶؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج۵۰، ص ۷۹– ۸۰.
[46]- طبری آملی، محمدبن جریر، دلائل الامامه، ص ۳۹۵؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج۵۰، ص ۱۳و ۱۷؛ القمي، الشيخ عباس، منتهی الآمال، ج ۲، ص ۴۴۹ – ۴۵۰.
[47]- مسعودی، علی بن حسن، اثبات الوصیة، ص۲۲۷.
[48]- ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب، ج ۴، ص ۳۹۱؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج۵۰، ص ۱۰؛
[49]- ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب، ج ۴، ص ۳۸۴؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج۵۰، ص ۸.
[50]- عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج۱، ص۳۲۰؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج۵۰، ص 6 – ۷.
[51]- عاملی، سیدجعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۳۳، ص۱۸۵-۱۹۱.
[52]- جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص ۵۹۲– ۵۹۳.
[53]- شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج۲، ص ۲۹۵؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج۵۰، ص ۱