بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا محمد بن علی الباقر علیهالسلام
السلام علیک یا صاحب الزمان ارواحنا فداک
۱. جستاری در زندگینامه امام باقر علیهالسلام
۲. تولد و نسب
محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب مشهور به امام محمدِ باقر، پنجمین امام شیعیان اثناعشری در اول رجب سال ۷۵ قمری در مدینه به دنیا آمدند.[1]
پدر گرامی آن حضرت امام سجاد علیهالسلام و مادرشان فاطمه دختر امام حسن علیهالسلام است.[2] مادر امام باقر علیهالسلام از راویان حدیث است و در خاندان امام حسن (علیهالسلام) در صداقت و راستگویی بىنظير و نخستين زن علويه است كه فرزند علوى به دنيا آورده است[3] و امام صادق درباره ایشان میفرمایند: «کانَتْ صِدِّیقَةً لَمْ تُدْرَکْ فِی آلِ الْحَسَنِ امْرَاَةٌ مِثْلُهَا؛ او صدیقهای بود که در خاندان امام حسن (علیهالسلام) زنی همتراز او وجود نداشت»[4]
ازدواج امام سجاد علیهالسلام با مادر امام باقر علیهالسلام اولین ازدواج یک علوی با علوی دیگر بود[5] و باعث شد نسل ائمه از امام باقر (علیهالسلام) به بعد، از طرف مادر از امام حسن مجتبی (علیهالسلام) و از طرف پدر از امام حسین (علیهالسلام) باشد و به همین سبب به امام باقر (علیهالسلام) لقب «هاشمیٌ بین هاشمیَّیْن»، «عَلَویٌّ بین علویَّیْن» و «فاطمیٌ بین فاطمیَّیْن» دادهاند.[6]
۳. کنیهها و القاب
کنیه آن حضرت «ابوجعفر»[7] است و در منابع روایی گاهی از ایشان با عنوان «ابوجعفر اول»[8] یاد میشود تا با «ابوجعفر ثانی»[9] که اشاره به امام جواد علیهالسلام دارد، متمایز شوند.[10]
القاب مشهور آن حضرت «باقر»، «هادی» و «شاکر» است[11] که در این میان مشهورترین آنها «باقر» است و در روایت است که در تورات حضرت موسی علیهالسلام با همین لقب به آن حضرت اشاره شده و به وجود ایشان بشارت داده شده است.[12]
واژه «باقر» اسم فاعل از ماده «بَقَرَ» است. این ماده در اصل به معنای «شکافتن همراه با توسعه دادن»[13] میباشد و به گاو هم که «بَقَر»[14] گفتهاند، از بابت این است که زمین را شخم میزند و میشکافد. بر این اساس «باقر» به معنای «شکافنده و توسعهدهنده» میباشد.
اما وجه این که این لقب را به امام باقر علیهالسلام نسبت دادهاند این است که آن حضرت شکافنده و توسعهدهنده علوم امت اسلام بودند. ابان بن تغلب از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که فرمودند:
«جابر بن عبد اللَّه انصارى آخرين فرد از اصحاب پیامبر صلّىاللَّهعليهوآله بود كه زنده مانده بود و او مردى بود كه از همه بریده و دل تنها در گرو ما اهل بيت داشت؛ در مسجد پیامبر صلّىاللَّهعليهوآله مينشست و عمامه سياهى دور سر ميبست و دائم میگفت: «يا باقر العلم! يا باقر العلم!»
اهل مدينه ميگفتند: «جابر هذيان ميگويد» و او ميگفت: «نه! به خدا قسم هذيان نميگويم؛ بلكه از پیامبر صلّىاللَّهعليهوآله شنيدم که ميفرمود: «تو به زودی مردى از خاندان من را درک خواهی کرد كه همنام و هم شمائل من است و «يَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْرا؛ علم را به گونهای عظیم ميشكافد و توسعه میدهد» اين است سبب آنچه ميگويم.»[15]
و شیخ صدوق (ره) از عمرو بن شمر روایت کرده، که گفت: «از جابر بن یزید جعفی سؤال کردم که برای چه امام محمّد باقر علیهالسلام را «باقر» نامیدند؟»
گفت: به علّت آن که «بَقَرَ الْعِلْمَ بَقْراً أَيْ شَقَّهُ شَقّاً وَ أَظْهَرَهُ إِظْهَارا؛ علم را به گونهای عظیم ميشكافد و به طور گسترده آشکار میسازد»[16]
و جابر بن یزید نقل میکند که جابر بن عبدالله انصاری برایم تعریف میکردکه «پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله به من فرمودند: ای جابر! تو آن قدر عمر میکنی که فرزندم محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب را ـ که در تورات به «باقر» معروف است ـ درک خواهی کرد. وقتی او را دیدی سلام مرا به او برسان»
۴. تاریخ حیات امام باقر علیهالسلام
بنا بر مشهورترین اقوال در مورد زمان ولادت و شهادت امام باقر علیهالسلام، مدت عمر آن حضرت ۵۷ سال و مدت امامت ایشان ۱۹ یا ۲۰ سال (محرّم ۹۴ تا ربیع الاوّل یا ذی الحجه ۱۱۴) است. امام باقر علیهالسلام چهار سال از دوران حیات جد خویش حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام را درک کردند؛ کما اینکه خود آن حضرت در روایتی در پاسخ به زراره به این امر تصریح فرمودهاند.[17] ایشان همچنین در واقعه کربلا حضور داشتند؛ چنانچه خود بنا بر نقلی فرمودهاند: «قُتِلَ جَدِّی الْحُسَینُ علیهالسلام وَ لِی اَرْبَعُ سِنِینَ وَ اِنِّی لَاَذْکرُ مَقْتَلَهُ وَ مَا نَالَنَا فِی ذَلِک الْوَقْتِ؛ من چهار ساله بودم که جدم حسین علیهالسلام کشته شد و شهادت وى و اتفاقاتی که در آن زمان برای ما رخ داد را به یاد دارم.»[18]
ایشان همچنین در کاروان اسرای کربلا حضور داشتند و به همراه پدر گرامیشان امام سجاد علیهالسلام و عمه گرامیشان حضرت زینب سلاماللهعلیها از کربلا به کوفه و از کوفه به شام منتقل شدند و بنا بر نقلی تاریخی در مجلس یزید پس از آن که امام سجاد علیهالسلام با یزید به مشاجره پرداختند و او را رسوا و منکوب کردند، یزید بسیار عصبانی شد و با اطرافیانش درباره اسرا مشورت کرد و ایشان هم رای به کشتن تمام اسیران دادند. در این هنگام امام باقر علیهالسلام برخاستند و در مقابل یزید ایستادند و شروع به صحبت کردند و پس از حمد و ثنای الهی در حالی که کودکی بیش نبودند با شجاعت تمام فرمودند:
«اطرافیان و اهل مجلس تو به تو مشورتی دادند که بر خلاف مشورت اطرافیان و اهل مجلس فرعون به فرعون در مورد موسی و هارون علیهماالسلام بود؛ زیرا آنان در مشورت به فرعون گفتند: «به آن دو (موسی و هارون) مهلت بده» ولی اطرافیان تو، تو را به قتل ما خاندان اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله سفارش کردند و این امر علتی دارد!» یزید گفت: «علتش چیست؟» امام باقر علیهالسلام فرمود: «إن أولئك كانوا لرشدة و هؤلاء لغير رشدة؛ و لا يقتل الأنبياء و أولادهم إلّا أولاد الأدعياء؛ آنان (اطرافیان فرعون) حلالزاده بودند و اینان (اطرافیان تو) حرامزادهاند؛ و همانا چنین است که پیامبران و فرزندان پیامبران را جز حرامزادگان نمیکشند!»
یزید در مقابل سکوت کرد و جوابی نداد؛ مدتی در فکر فرو رفت و بعد دستور داد اهل بیت علیهمالسلام را از مجلس خارج کنند.[19]
پس از شهادت امام حسین علیه السلام، امام باقر علیهالسلام ۳۷ سال امامت پدر خود علی بن حسین علیهالسّلام را درک کردند. از این دوران به دلیل خفقان شدیدی که بر ائمه و شیعیان حاکم بود، اطلاع چندانی در دست نیست. شاید تنها مسأله مهمی که درباره این برهه از حیات امام باقر علیهالسلام در منابع آمده، آن باشد که عبدالملک بن مروان به پیشنهاد آن حضرت اقدام به ضرب سکه اسلامی کرد؛ در حالی که تا پیش از آن معاملات با سکههای رومی انجام میشد.[20] البته از آنجا که این ماجرا در زمان امامت امام سجاد علیهالسلام رخ داده، قاعدتا پیشنهاد ضرب سکه بایستی از طرف امام سجاد علیهالسلام بوده باشد و امام باقر علیهالسلام به دستور امام سجاد علیهالسلام این پیشنهاد را مطرح کرده باشند. اما برخی منابع این امر را به امام باقر علیهالسلام نسبت دادهاند و برخی هم احتمال دادهاند که این کار به پیشنهاد هر دو امام بوده باشد.[21]
دوران حیات امام باقر علیهالسلام با حکومت ده تن از خلفای اموی (از معاویه بن ابی سفیان تا هشام بن عبدالملک) مقارن بود و بیشتر عمر مبارک آن حضرت به نشر معارف دینی و ارشاد شیعیان و تربیت شاگردان در مدینه گذشت.
۴.۱. دوران امامت
امام باقر علیهالسلام در سال ۹۵قمری پس از شهادت پدر گرامیشان به امامت رسیدند.[22] مدت امامت آن حضرت ۱۸ سال به طول انجامید[23] که با حکومت پنج تن از خلفای اموی ـ ولید بن عبدالملک (متوفی ۹۶) و سلیمان بن عبدالملک (متوفی ۹۹) و عمر بن عبدالعزیز (متوفی ۱۰۱) و یزید بن عبدالملک (متوفی ۱۰۵) و هشام بن عبدالملک (متوفی ۱۲۵) همزمان بود.
از منابع ناظر به فرق اسلامی و نیز متون حدیثی و آثار کلامی امامیّه چنین بر میآید که در میان شیعیان نسبت به امامت امام باقر علیهالسلام اختلاف اساسی وجود نداشته است و زیدیه نیز ـ که بعد از امام سجاد علیهالسلام قائل به امامت زید بن علی بودند ـ در دورههای متأخر پدید آمدهاند و در دوران امام باقر علیهالسلام چنین اعتقادی وجود نداشته است.
البتّه از برخی احادیث چنین بر میآید که شماری از فرزندان امام مجتبی علیهالسلام (وُلْد الحسن) مدّعی امامت و سرپرستی اهل بیت بوده و از قبول امامت حضرت باقر علیهالسلام با آنکه به مقام و عظمت آن حضرت اقرار داشتهاند، سر باز میزدهاند.[24]
۴.۱.۱. نهضت علمی امام باقر علیهالسلام
دوران امام باقر علیهالسّلام، دوران شکوفایی فقه و حدیث و مباحث کلامی در دنیای اسلام بود. در این دوران از یک سو مسلمانان از فتوحات خارجی و جنگهای داخلی تا حدودی فراغت یافته بودند و تنشهای سیاسی فروکش کرده بود و فضا برای پرداختن به فعالیتهای علمی و فرهنگی فراهمتر شده بود. از سوی دیگر منع کتابت حدیث پس از قریب به یک قرن توسط عمر بن عبدالعزیز لغو شد و بدین ترتیب یکی از موانع جدی رشد و تعالی علمی در دنیای اسلام برطرف گردید. از جهت سوم مسلمانان در پرتو فتوحات با اقوام و ملل و فرهنگهای دیگر آشنایی پیدا کردند و مسائل و موضوعاتی خصوصا در حوزه مباحث کلامی در جامعه مطرح شدند که تا پیش از آن مورد توجه نبودند. مجموعه این عوامل باعث گردید تا مباحث فقهی و کلامی و حدیثی در این دوران رونق به سزائی پیدا کند و مدینه که شهر حضرت رسول صلّیاللّهعلیهوله و اصحاب و تابعان ایشان بود، به عنوان مرکز علمی جهان اسلام مورد توجه جدی قرار گیرد. مسلمانان از اطراف و اکناف سرزمینهای اسلامی برای فراگرفتن احکام الهی و معارف اسلامی به مدینه، روی آوردند و فقهای بزرگی در این شهر ظهور کردند. در چنین فضایی فاصله معنادار میان معارف جاری از چشمه جوشان علم آن امام همام با بضاعت علمی اندک و ناچیز دیگران به وضوح برای همگان روشن گردید و عظمت علمی امام باقر علیهالسلام برای عموم جامعه آشکار شد. به همین دلیل است که جمع کثیری از رجالیون و مورخان اهل سنت به عظمت علمی امام باقر علیهالسلام و جایگاه ویژه ایشان در آن دوران و تفوق و برتری بیچون و چرای آن حضرت بر معاصرینشان اذعان و اعتراف کردهاند و آن حضرت را به حق شایسته لقب «باقر العلوم» دانستهاند.[25]
امام باقر علیهالسلام با بهرهگیری از این فضا یک نهضت علمی را آغاز کردند و شروع به ترویج معارف توحیدی و وحیانی در جامعه نمودند. تا قبل از این دوران ائمه علیهمالسلام به واسطه خفقان حاکم بر جامعه شیعه و کنار گذاشته شدن هاشمیان توسط دستگاه حاکم مجالی برای تبیین معارف اسلامی نیافته بودند. امام باقر علیهالسلام اولین فرد از اهل بیت علیهمالسلام بودند که به صورت نسبی چنین فرصتی یافتند و لذا عمده فعالیتهای ایشان در دوران امامتشان بر ایجاد یک نهضت علمی و فرهنگی متمرکز شد و با استفاده از فضای به وجود آمده شروع به تدوین فرهنگ شیعی که شامل اعتقادات کلامی و نظام اخلاقی و چارچوب فقهی و حقوقی میشد نمودند.[26] آن حضرت برای تحقق این نهضت فعالیتهای متعددی انجام دادند که در ادامه به صورت مختصر به مهمترین آنها اشاره میکنیم:
۴.۱.۲. تشکیل حلقه درسی و تربیت شاگردان
امام باقر علیهالسلام در مدينه که اصلیترين مرکز نشر معارف اسلامی در آن عصر بود، یک حلقه درسی پررونق تأسیس فرمودند که طیف گستردهای از طالبان حق و حقیقت و جویندگان دانش و معرفت از اقصی نقاط جهان اسلام در آن گرد میآمدند و از خرمن پربار فضل و دانش امام خوشه بر میچیدند. جلسات درس امام همواره پذیرای صدها تن از نقاط مختلف برای فراگیری فقه و حدیث و تفسیر و لغت و دیگر علوم بود. از کوفه، بصره، واسط و حجاز افرادی به مدینه به منظور کسب علم هجرت میکردند و به طور طبیعی بیشترین فیض در محضر امام باقر علیهالسلام فراهم بود.
یکی از آثار این حلقه درسی تربیت شاگردانی ویژه بود که هر کدام از آنها همچون ستارهای بر تارک آسمان علم و معرفت میدرخشیدند و از معروفترین آنان میتوان به «جابر بن یزید جعفی»، «ابان بن تغلب»، «ابوحمزه ثمالی»، «حُمران بن اَعْیَن»، «محمّد بن مسلم ثَّقفی»، «زُرارة بن اَعْین»، «معروف بن خرّبوذ»، «بُرَیْد العِجْلی»، «ابوبصیر اسدی» و «فُضیل بن یَسار» نیز نام برد.
۴.۱.۳. مبارزه با انحرافات
عصر امام باقر علیهالسلام عصر پیدایش فرقهها و مذاهب فکری متعددی همچون خوارج، مرجئه، کیسانیه، غلات و ... در دنیای اسلام بود. در همین دوران اختلافات فقهی متعددی ميان فرق اسلامی پدید آمد و مشربهای فقهی متفاوتی ظهور کردند. عموم مدعیان علم یا متمایل به دستگاه خلافت و مروّج قرائتی از دین بودند که باب طبع امویان و مروانیان بود یا به واسطه یک قرن ممانعت از کتابت و نقل حدیث، از سنت و معارف نبوی بهرهای نداشتند و آن چه به عنوان معارف اسلامی ارائه میکردند، محصول اندیشههای خام و هوسزده خودشان بود.
این وضعیت موجب شده بود که بدعتها و انحرافات متعددی در معارف دینی شکل بگیرد و نوعی هرج و مرج و آشوب فکری در جامعه پدید آید. در چنین وضعیتی امام باقر علیهالسلام به مبارزه جدی با انحرافات به وجود آمده پرداختند و تلاش نمودند تا تصویری صحیح از اسلام و معارف توحیدی را به جامعه عرضه نمایند. آن حضرت از یک سو با مرجئه مبارزه میکردند و عقاید انحرافی ایشان در باب ایمان و عمل صالح را تخطئه میکردند[27] و از سوی دیگر با خوارج و عقاید انحرافیشان مبارزه میکردند؛[28] از جهتی اندیشه «غلوّ» را رد میکردند و با افشای انحرافات غالیان زمینه طرد آنان را از میان شیعیان فراهم میساختند[29] و از سوی دیگر با اصحاب رأی و قیاس و مشارب فقهی انحرافی آنان مبارزه میکردند.[30]
۴.۱.۴. مناظرات علمی
یکی از فعالیتهای امام باقر علیهالسلام در راستای مبارزه با انحرافات و تصحیح کجرویها، برگزاری جلسات مناظره و گفتگوی علمی با سران فرقهها و صاحبان مکاتب فکری گوناگون بود. در متون حدیثی شیعه مناظرات و گفتگوهای متعددی میان امام باقر علیهالسلام و شخصیتهای برجسته علمی آن زمان گزارش شده است که از جمله آنها میتوان به مناظره امام علیهالسلام با پیشوای مسیحیان شام، قتادة بن دعامه فقیه بزرگ بصره، بزرگان کیسانیه ، عمر بن ذَرّ قاضی ، نافع مولی عمر و مهمترین راوی سخنان وی، طاوس الیَمانی و محمّد بن مُنْکَدِر از زهّاد و تارکین دنیا، ابوحنیفه پیشوای مذهب حنفی و عبداللّه بن نافع ازرق از مدافعان تفکّر خوارج نام برد. [31] آن حضرت همچنین از مراسم حجّ برای گفتگو با مسلمانان مناطق مختلف اسلامی بهره فراوان میبردند.
۴.۱.۵. ثمره نهضت علمی امام باقر علیهالسلام
تا قبل از امام باقر علیهالسلام تشیع به عنوان یک مکتب فکری مستقل برای عموم جامعه اسلامی شناخته شده نبود و مرزهایش با دیگر مکاتب فکری کاملاً روشن نبود. علت این امر هم آن بود که اهل بیت علیهمالسلام تا آن زمان مجال و امکانی برای تبیین معارف شیعی نیافته بودند و اگر چه اصول عقاید شیعه به صورت کلی در بیانات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و سایر اهل بیت علیهمالسلام تبیین شده بود و خواص از اصحاب نیز تا بالاترین قلههای معرفت ولایی را در نوردیده بودند، اما شرایط برای معرفی عمومی و همگانی تشیع برای هیچ یک از ائمه علیهمالسلام فراهم نشده بود و اولین کسی که به صورت نسبی این امکان برایش فراهم شد، امام باقر علیهالسلام بودند. امام باقر علیهالسلام با تأسیس نهضت علمی خویش، شروع به معرفی و تبیین نظاممند فرهنگ و مبانی فکری مکتب تشیع کردند و بعد از ایشان فرزندشان امام صادق علیهالسلام دنباله نهضت پدر گرامیشان را با گستره و سرعت بیشتری استمرار بخشیدند و در پرتو تلاشهای این دو امام همام، اصول و مبانی کلامی و فقهی و تفسیری و سایر معارف شیعی تبیین و تدوین گردید و توسّط راویان و شاگردان ایشان در سراسر جهان اسلام نشر داده شد و تشیع به عنوان یک مکتب فکری مستقل در جامعه اسلامی تشخص پیدا کرد و مرزها و وجوه افتراق آن با دیگر مذاهب و مکاتب فکری برای عموم جامعه اسلامی روشن گردید.
یکی دیگر از ثمرات مهم نهضت علمی امام باقر علیهالسلام تربیت شاگردانی ویژه بود که هر کدام از آنها همچون ستارهای بر تارک آسمان علم و معرفت میدرخشیدند. افرادی که در مقایسه با سایر شخصیتهای علمی آن دوران، از همگی ایشان در علم و معرفت سرآمد بوده و گوی سبقت را از همگان ربوده بودند که اسامی برخی از ایشان در مباحث قبلی ذکر شد. خصوصاً این عده که ذکرشان رفت، پس از امام باقر علیهالسلام با درک محضر فرزند ایشان امام صادق علیهالسلام به چنان درجاتی از تسلط بر معارف وحیانی نائل گردیدند که هر کدام به تنهایی این قابلیت را داشتند که به عنوان مرجعی برای پاسخ به نیازهای دینی و معرفتی جامعه مطرح شوند و این توانایی را دارا بودند که با تکیه بر مبانی توحیدی و روش عقلانی، در مواجهه با سوالات جدید و نیازهای نوپدید جامعه با ارجاع مصادیق و فروع به مبانی و اصول، به اجتهاد و استنباط و افتاء بپردازند.
۴.۲. شهادت
تاریخ رحلت امام باقر علیهالسلام را با اختلاف پنج سال، از ۱۱۳ تا ۱۱۸، ذکر کردهاند. امّا بیشتر مورخان شیعی و سنی وفات آن حضرت را در ۱۱۴ و اکثر سیره نویسان شیعه عمر ایشان را ۵۷ سال دانستهاند.[32] در ماه و روز رحلت آن حضرت نیز اختلاف است. اما مشهور آن است که آن حضرت در هفتم ذیالحجه به شهادت رسیدند.[33]
منابع روایی و تاریخی علت وفات امام باقر علیهالسّلام را مسمومیت دانستهاند؛ مسمومیتی که دستهای حکومت امویان در آن دخیل بوده است. از برخی روایات استفاده میشود که مسمومیت به وسیله زین آغشته به سم صورت گرفته است؛ به گونهای که بدن مبارک آن حضرت از شدت تاثیر سم به سرعت متورم گردید و سبب شهادت آن حضرت شد.[34]
در اینکه چه فرد یا افرادی در این ماجرای خائنانه دست داشتهاند، نقلهای مختلفی وجود دارد. بنابر نقلی آن حضرت علیهالسلام به فرمان خلیفه اموى «هشام بن عبد الملک»[35] و به نقلی به دست «ابراهیم بن ولید» مسموم شدند.[36] برخی از روایات نیز زید بن حسن را که از دیر زمان کینههای عمیقی نسبت به امام باقر (علیهالسّلام) داشت مجری این توطئه به شمار آوردهاند.[37] با تامل در نقلهای تاریخی میتوان به یک جمعبندی و نتیجه کلی رسید و آن اینکه امکان دارد عامل شهادت حضرت افراد متعددی باشند که هر روایت و نقل به یکی از آنان اشاره کرده است. از آنجایی که هشام بن عبدالملک عداوت انکارناپذیری نسبت به خاندان علی علیهالسّلام داشت، با استفاده از نیروهای مورد اطمینان خود از جمله «ابراهیم بن ولید» که عنصری اموی و دشمن اهل بیت بود را به استخدام گرفت و ابراهیم نیز امکانات لازم را در اختیار فردی که از اعضای داخلی خاندان بنیهاشم به شمار میآمد و میتوانست در محیط زندگی امام باقر علیهالسّلام بدون مانع راه یابد، قرار داده تا به وسیله او برنامه خائنانه خود را عملی کند و امام را به شهادت برساند.
سرانجام بدن مبارک آن حضرت در قبرستان بقیع در کنار پدر خود امام سجاد علیهالسلام و جد مادریشان امام حسن مجتبی علیهالسلام به خاک سپرده شد. آن حضرت قبل از شهادت به فرزند خود امام صادق علیهالسلام وصیت کردند که تا ده سال در موسم حج در منا برای ایشان مراسم عزاداری بر پا کنند[38] و به تبعیت از سنت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در شهادت جعفر طیار، هشتصد درهم در ماتم ایشان هزینه کنند[39] که روشن است که این وصیت یک اقدام سیاسی و به منظور روشنگری بر ضد دستگاه خلافت اموی در خصوص دست داشتن ایشان در قتل آن امام همام بوده است.
۵. منابع
ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، قم، علامه،۱۳۷۹ق.
ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، ۱۴۰۴ق.
ابنصباغ مالکی، علیبنمحمد، الفصول المهمة فی معرِفة الأئمَّه، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۲ق.
الامین، السیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بیتا.
امین، سید محسن، أعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق.
راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، مؤسسه امام مهدى (عج) قم، ۱۴۰۹ق.
حسینی مازندرانی، سید موسی، العقد المنير في تحقيق ما يتعلق بالدراهم والدنانير، طهران، مکتبة الصدوق، ۱۳۸۲ش.
شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، كتاب فروشى داورى، ۱۳۸۵ش.
شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ۱۴۰۹ق.
طبرسی، احمد بن على، الاحتجاج علی اهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی، ۱۴۰۳ق.
طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری، قم، موسسه آل البیت علیهمالسلام، ۱۴۱۷ق.
طبری آملی، محمدبن جریر، دلائل الامامه، قم، بعثت، ۱۴۱۳ق.
طبسی، محمدحسن، «امام باقر به روایت اهل سنت(۲)»، فرهنگ کوثر، شماره ۷۸، ۱۳۸۸ش.
طبسی، محمدحسن، «امام باقر(علیهالسلام) به روایت اهل سنّت»، فرهنگ کوثر، شماره ۶۲، ۱۳۸۴ش.
القمي، الشيخ عباس، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، بیروت، دارالمصطفی العالمیه، چاپ سوم، ۱۴۳۲ق.
قوامي دربندي، رمضان، امام باقر عليه السلام از ديدگاه اهل سنت، قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، ۱۳۹۲ش.
کفعمی، تقی الدین ابراهیم بن علی، المصباح، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۴ق
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
كشى، محمد بن عمر، رجال الكشي - إختيار معرفة الرجال، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، ۱۴۰۹ق.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
مسعودی، علي بن الحسين، اثبات الوصیه، قم، انصاریان، ۱۳۸۴ش.
یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا.
[1]- طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری، ج ۱، ص ۴۹۸؛ طبری، محمدبن جریر، دلائل الإمامة، ص۲۱۵. البته برخی تاریخ ولادت آن امام را سوم صفر همان سال بیان کردهاند. (مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۲۱۲) اما مشهور همان است که در متن آمد.
[2]- شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج ۲، ص ۱۵۵.
[3]- طبری، محمدبن جریر، دلائل الإمامة، ص۲۱7؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۲۱۵.
[4]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۶۹.
[5]= طبری، محمدبن جریر، دلائل الإمامة، ص۲۱۷.
[6]- شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج ۲، ص ۱۵۸؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۲۱۵ ؛ القمي، الشيخ عباس، منتهی الآمال، ج۲، ص۱۱۳.
[7]- طبری آملی، محمدبن جریر، دلائل الامامه ص ۲۱۶.
[8]- به عنوان نمونه ن.ک: کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۶، ص۱۷۷ و ۲۰۰؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۲۳، ص ۱۹و ۶۹.
[9]- به عنوان نمونه ن.ک: کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۱۱۶و ۲۴۲و ج ۷، ص ۳۱۷.
[10]- ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۴۳.
[11]- ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۱۷.
[12]- شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص ۳۵۳.
[13]- ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة، ج ۱، ص ۲۷۷؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۱، ص ۳۳۷.
[14]- این کلمه ظاهرا صفت مشبهه از ماده «بقر» است بر وزن «فَعَل» مانند «حَسَن» و به معنای باقر (مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۱، ص ۳۳۷)
[15]- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۴۶۹.
[16]- شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۳۳.
[17]- کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۴، ص ۲۲۳،
[18]- یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۲۰.
[19]- مسعودی، علي بن الحسين، اثبات الوصیه، ص ۱۷۱.
[20]- امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۶۵۴
[21]- حسینی مازندرانی، سید موسی، العقد المنير، ج۱، ص۷۵.
[22]- طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری، ج ۱، ص ۴۸۱.
[23]- همان، ص ۴۹۸.
[24]- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۳۰۵– ۳۰۶.
[25]- در این زمینه ن.ک: طبسی، محمدحسن، «امام باقر(علیهالسلام) به روایت اهل سنّت«، فرهنگ کوثر، شماره ۶۲،۱۳۸۴ش؛ همو، »امام باقر به روایت اهل سنت(۲)«، فرهنگ کوثر، شماره ۷۸، ۱۳۸۸ش؛ قوامي دربندي، رمضان، امام باقر عليه السلام از ديدگاه اهل سنت.
[26]- جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۲۹۳.
[27]- ن.ک: کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ، ج ۸، ص ۲۷۶؛ محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۲۹۱.
[28]- ن.ک: کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۲، ص ۴۰۵؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج۲، ص ۱۶۴ - ۱۶۵.
[29]- ن.ک: کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۲، ص ۷۵؛ كشى، محمد بن عمر، رجال الكشي، ص ۳۰۱– ۳۰۲.
[30]- در زمینه مبارزات امام باقر علیهالسلام با انحرافات زمان خود ن.ک: جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص ۳۴۰– ۳۴۹.
[31]- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۸، ص ۱۲۰– ۱۲۳؛ طبرسی، احمد بن على، الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۱۲ - ۳۳۱محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۲۳۳ – ۲۸۶و ۳۴۷– ۳۵۹؛ الامین، السیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۴۷.
[32]- شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج۲، ص۱۵۸؛ طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری، ج ۱، ص ۴۹۸؛ ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۱۹.
[33]- طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری، ج ۱، ص ۴۹۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۶، ص ۲۱۲؛ امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۴۵؛
[34]- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۶، ص ۲۱۶؛ راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۶۰۴
[35]- مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص ۳۰۳؛ کفعمی، تقی الدین ابراهیم بن علی، المصباح، ص۶۹۱.
[36]- ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب، ج ۴، ص ۲۱۰؛ طبری آملی، محمدبن جریر، دلائل الامامه، ص ۲۱۶؛ ابنصباغ مالکی، علیبنمحمد، الفصول المهمة، ج ۲، ص ۹۰۵.
[37]- طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص۵۰۱.
[38]- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۵، ص ۱۱۷؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۸۲.
[39]- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۳، ص ۲۱۷.