Doa Salamati

حضرت زهرا سلام الله علیها الگوی چه کسی است

به این مطلب رای دهید
(0 رای)

«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم»

«السَّلام علیکِ أیتها الصدیقه الشهیده سلام‌الله‌علیک»

«السلام علیک یا صاحب الزمان ارواحنا فداک»

فاطمه سلام‌الله‌علیها نمونه‌ی انسان کامل

امروزه و در عصری که تمامی لشکریان شیطان از غرب و شرق بسیج شده‌اند تا با مطرح نمودن اسوه‌های پوشالی و انحرافی خود ارزش‌های جامعه اسلامی را زیر سؤال برده و راه هدایت را بر جامعه اسلامی سدّ نمایند، معرفی یک اسوه برتر برای جامعه اسلامی به ویژه جوانان یک نیاز ضروری است.

حضرت فاطمه سلام­الله­عليها دختر گرامی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم یکی از برجسته­ترین شخصیت‌های تاریخ بشری است. بر اساس نصوص متعدد حضرت زهرا سلام­الله­عليها الگوي برتر خداوند براي همه ‏زنان عالم و در همه زمان­هاست؛ امّا الگوگیری از ایشان منحصر به زنان نبوده و اخلاق، عبادت، رفتار و سخنان این بانوی گرامی براي همه‌ی بشریت، اعم از زن و مرد راه­گشا و هدايتگر است. وجود مقدس صدیقه طاهره سلام­الله­عليها می‌تواند الگوی فرزانگان عالم باشد و از مطالعه و بررسی احوال و آثار وجودی آن حضرت می‌توان به راه‌های سعادت و کمال دست یافت. امید است که بتوان پس از آشنایی با ابعاد متعالی این انسان کامل، در راستای اقتباس و اقتدا به آن بزرگوار موفق بود.

مفهوم الگوگیری

واژه‌ی «الگو» به مدل، گونه، هنجار[1] و «انسان کامل و رشد یافته‌ای که لیاقت سرمشق بودن دیگران را دارد»،[2] نیز «طرح و نمونه‌ای از شکل یا اشیاء و موردی از رفتار که با آن می­تو‌ان ساخت بدنی و جسمانی، ساخت رفتار یا ساخت داده‌ها را مشخص کرد» اطلاق می­شود.[3]

این واژه در علوم تربیتی، روان‌شناسی، اقتصاد و جامعه‌شناسی رواج بسیار دارد و در فرهنگ اسلامی، «اسوه» به‌ معنی «مقتدا» و «قدوه» نامیده می­شود.[4] اسوه، حالتی است که انسان به ‌هنگام پیروی از غیر خود پیدا می‌کند و بسته به انتخاب او، می‌تواند نیک یا بد باشد.[5]

اهمیت «الگو» در فرآیند تربیت

یکی از مهم‌ترین شیوه‌های تعلیم‌ و تربیت «روش الگومداری» است که در اسلام نیز بر آن تأکید بسیار شده است. ارائه الگو یک اصل کارآمد در هدایت و تربیت اخلاقی بوده و در شکل‌گیری رفتار تربیت شونده، نقش بسزایی دارد و منجرّ به ایجاد هماهنگی و همانندسازی می‌شود. به این معنی که انسان وقتی کسی را الگوی خود قرار می‌دهد با ایجاد هماهنگی و شباهت بین خود و الگویش سعی می‌کند حالات و صفات و کمالات الگو را در خود ایجاد نماید.

علاوه بر این الگومداری انسان را به تلاشی هدف‌دار و آگاهانه برای رسیدن به شیوه‌های رفتاری و اخلاقی والا و شایسته رهنمون می­کند و به این وسیله انگیزه انسان در این مسیر را تقویت نموده و سختی تلاش در این راستا را کاهش می‌دهد. چرا که هدف ملموس و قابل دسترس را پیش روی انسان ترسیم می‌کند.

روش «الگومداری» در نظام تربیتی اسلام نیز از جایگاه ویژه‌ای برخودار بوده و یکی از مهم‌ترین روش‌های تربیتی اسلام، معرفی پیامبران الهی، پیشوایان معصوم و انسان‌های کامل و راه‌یافته به عنوان الگو و اسوه و دعوت به تبعیت از ایشان در مراحل مختلف زندگی است.

فاطمه سلام‌الله‌علیها؛ استمرار اسوه حسنه

خداوند در قرآن کریم رسول گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را الگوی شایسته و اسوه حسنه مؤمنان معرفی کرده و می‌فرماید: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[6] وجود مقدس پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که با تربیت الهی پرورش‌یافته و نمونه‌ عینیِ انسانِ کاملِ مورد نظر اسلام و شایسته‌ترین اسوه حسنه برای مؤمنان هستند، به کرّات یگانه دخترشان را پاره وجود خویش و روح و ریحان و جان و جانان خود خوانده‌اند و با تعابیر گوناگون رضایت آن بانوی گرامی را رضایت خود و ناراحتی ایشان را ناراحتی خود  به شمار آورده‌اند.[7]

معنای این بیانات آن است که وجود فاطمه سلام­الله­عليها قسمتی از وجود رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و سیره‌ی ایشان سیره‌ی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است. وجود فاطمه سلام­الله­عليها تجلی دیگری از وجود رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است و اسوه‌گری فاطمه سلام­الله­عليها استمرار اسوه‌گری شایسته‌ترین اسوه‌ی حسنه می‌باشد و این است فلسفه‌ی تاکید فراوان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بر این جمله که «فاطمه، پاره‌ای از وجود من است.»[8]

بر این اساس فاطمه سلام­الله­عليها استمرار اسوه‌ی حسنه است و این گونه می­شود که سیره‌ی فاطمه سلام‌الله‌علیها بر همگان حجت و الگو می‌گردد؛ همان گونه که سیره‌ی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بر همگان حجت و الگو است. وجود مبارک امام باقر علیه‌السلام در عظمت و جلالت مادرشان فاطمه سلام‌الله‌علیها مي‏فرمايند: «لقد کانت عليهاالسلام مفروضه الطاعه علي جميع من خلق‏اللَّه من الجن و الانس و الطير و الوحش و الانبيا و الملائکه؛ اطاعت فاطمه عليهاالسلام بر تمام مخلوقات الهي از جن و انس و پرندگان و حيوانات و پيامبران و ملائکه واجب است.»[9]

 و از حضرت ختمی مرتبت صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم روایت است که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَلِيّاً وَ زَوْجَتَهُ وَ أَبْنَاءَهُ‏ حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه؛ همانا خداوند علی علیه‌السلام و همسرش فاطمه سلام‌الله‌علیها و دو فرزندش حسن و حسین علیهماالسالم را حجت‌های الهی بر تمام خلقش قرار داد»[10]

حتی وجود مبارک بقیه الله الاعظم ارواحنا‌فداه نیز فاطمه سلام‌الله‌علیها را اسوه‌ی نیکویی برای خویش دانسته و می‌فرمایند: «وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ لِي أُسْوَةٌ حَسَنَة؛ همانا در دختر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برای من الگویی شایسته وجود دارد»[11]

چند نکته‌ی اساسی در الگوگیری از حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها

در مورد الگوگیری از حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها و بلکه تمامی اهل بیت علیهم‌السلام چندین نکته مهم وجود دارد که عدم توجه به آنها مسأله الگوگیری را با سؤال مواجه کرده و ابهاماتی را در این زمینه ایجاد می‌کند.

اولین نکته در این زمینه آن است که الگوگیری از برخی شخصيت‏‌ها پیش‌شرط‌‌های خاصی دارد که بدون وجود این پیش‌شرط‌ها الگوگیری بی‌معنا است و عملا محقق نمی‌شود. این طور نيست كه هر كسى بتواند هر شخصيتى را الگوی خودش قرار بدهد و بایستی میان شخص الگو از یک طرف و اهداف و شخصیت الگوگیرنده از طرف دیگر یک نوع هماهنگی و سنخیت وجود داشته باشد. مثلا یک انسان تنبل که دائما از کوچک‌ترین زحمت و تلاشی فرار می‌کند و هدفش از زندگی صرفا خوردن و خوابیدن و خوشگذرانی است، نمی‌تواند یک قهرمان ورزشی یا یک دانشمند برجسته را که تمام عمرش را به تلاش و کوشش و مجاهدت گذرانده است، الگوی خود قرار بدهد.

قرآن کریم در مورد الگوگیری از پیامبر ختمی مرتبت صلوات‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللهَ كَثِيرًا»[12] بر اساس این آیه شریفه، تأسى به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و الگوگیری از آن حضرت سه پیش‌شرط اساسی دارد و كسانى می‌توانند از زندگى آن حضرت سرمشق بگيرند، كه اول اين شرط‏‌ها را در خودشان محقق کرده باشند:

  • اول اينكه خداجو باشند؛ امیدشان به خدا و هدف‌شان قرب الهی باشد: (لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللهَ)
  • دوم این که وجهه‌ی اصلی همت‌شان خانه آخرت باشد و به حیات ابدی‌شان اهمیت بدهند: (وَالْيَوْمَ الْآخِرَ)
  • سوم آن که دل در گرو خدا داشته باشند؛ بسيار خدا را یاد کنند و هرگز از پروردگار خود غافل نشوند: (وَ ذَكَرَ اللهَ كَثِيراً)

بر این اساس تأسى به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم صفت حميده‌اى است كه هر كسى كه مؤمن ناميده شود، بدان متصف نمى‏گردد؛ بلكه كسانى این صفت را دارا هستند كه به حقيقت ايمان متصف شده باشند و این سه شرط اساسی در آنها وجود داشته باشد و کسی كه در يكى از اين شروط بلنگد، از زندگى رسول خدا‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بهره‏اى نمى‏تواند ببرد.

در مورد الگوگیری از حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نیز مسأله از همین قرار است. اساساً کسی که خداجو نباشد یا آن که توجهی به جهان آخرت و حیات ابدی ندارد، الگو قرار دادن حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها برایش بی‌معنی است. آن که در زندگی عموم همّ و غمّش مال و ثروت و مقام و موقعیت اجتماعی باشد، طبیعتاً سنخیتی با شخصیت متعالی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ندارد و حتی اگر به آن بانوی گرامی محبت هم داشته باشد، اما در عمل نمی‌تواند از سیره آن حضرت پیروی کند و روش زندگی آن بانوی گرامی را سرمشق خودش قرار دهد. در هر حال باید در قلب تعلقی به خدای تعالی و توجهی به حیات آخرت باشد تا انسان انگیزه‌ی لازم برای قدم گذاردن در این مسیر را پیدا کند.

دومین نکته در زمینه الگوگیری از صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها آن است که این بانوی گرامی همانند سایر اهل بیت علیهم‌السلام دارای برخی صفات و ویژگی‌ها هستند که اختصاص به خود ایشان دارد. به عنوان مثال در احوالات ایشان چنین آمده است که چون در محراب عبادت مى‌ایستادند، نور ایشان براى اهل آسمان‌ها پرتوافکن مى‌شد، همان گونه که نور ستارگان براى اهل زمین پرتو افکن است و به همین دلیل «زهراء»[13] نام نهاده شدند.[14] یا در روایت دیگری آمده است که آن بانوی گرامی به این جهت «زهراء» نامیده شدند که در روز سه بار نور ایشان برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌درخشید. یک مرتبه در اول روز که فاطمه علیها السلام به نماز صبح می‌ایستاد، نور سفیدی از آن خورشید فلک عصمت ساطع می گردید و در همه خانه‌های مدینه داخل می‌شدو دیوارهای خانه‌ها سفید می‌شد؛ دوم وسط روز و هنگام زوال شمس که فاطمه علیها السلام مهیای نماز ظهر می‌گردید و نور زردی از پیشانی مبارک ایشان می‌درخشید و بر خانه‌های مدینه می‌تابید و از آن نور در و دیوار و لباسهای مردم زرد می‌شد؛ و سوم آخر روز و هنگام غروب آفتاب که روی منور فاطمه علیها السلام از فرح و شادی و شکر نعمت الهی سرخ می‌شد و نور سرخی از روی مبارک آن حضرت می‌درخشید و داخل خانه‌های مردم می‌شد و دیوارهای آن سرخ می‌شد. آن نور پیوسته در پیشانی انور آن حضرت بود تا آن که امام حسین علیه ‌لسلام متولد شد و آن نور به جبین آن حضرت منتقل شد و پیوسته آن نور با اهل بیت علیهم‌السلام هست و تا روز قیامت از هر امامی به امامی دیگر منتقل می‌شود.[15] و در روایت دیگری آمده است که آن بانوی گرامی همچون مریم مقدس سلام‌الله‌علیها «بتول» بودند؛ به این معنا که از خون‌های سه‌گانه‌ای که زنان به صورت معمول در ایام خاصی می‌بینند، پاک بودند و هیچ گاه خون نمی‌دیدند.[16]

معرفت به این نوع ویژگی‌ها اگر چه معرفتی پسندیده است و موجب افزایش ارادت و محبت ما به این بزرگواران می‌شود، اما منشاء تأسی ما نمی‌شود و ما در زمینه‌ی الگوگیری از صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها وظیفه‌ای در رابطه با این نوع ویژگی‌ها نداریم؛ چرا که قابل الگوگیری نیستند و الگوگیری در آن عرصه‌هایی مطرح است که برای ما امکان‌پذیر است.

با توجه به توضیح بالا، روشن می‌شود که این سخن که گاهی در بحث الگوگیری از اهل بیت علیهم‌السلام گفته می‌شود که: «ما کجا و آن بزرگوران کجا؟! مثلا کدام زن و شوهری می‌توانند مانند امیرالمؤمنین علیه‌السلام و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها زندگی کنند؟!» یا امثال این بیانات ناشی از عدم درک صحیح مسأله الگوگیری از اهل بیت علیهم‌السلام و نگاه غلط نسبت به تأسی به آن بزرگواران است.

در همین راستا بايد توجه داشت که برخی از ویژگی‌‌های زندگى حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و سایر اهل بیت علیهم‌السلام تابع شرايط زمان و مكان و متناسب با اقتضائات دوران حیات ایشان بوده که در بحث الگوگیری این موارد هم مقصود نیستند. مانند این که ایشان در آن دوران با چهارپا نقل مکان می‌کردند یا با آسیاب دستی گندم آرد می‌کردند و در خانه نان می‌پختند و برای پخت و پز و گرم کردن محیط خانه هیزم می‌سوزاندند و پوشاک‌شان همه از کرباس بود و امثال این امور. روشن است که در تأسی به صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها این امور نیز منظور و مقصود نیستند. بلکه در ورای این مصادیقِ جزئی، یک روح و معنای کلی نظیر زهد و تقوا و ساده‌زیستی و امثال این امور وجود دارد که آن روح و معنای کلی منظور بوده و قابل اقتباس است.

به عنوان مثال صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها زندگی زاهدانه و ساده‌ای داشتند و در امور معاش بسیار ملاحظه شرایط اقتصادی همسر خود را می‌کردند؛ یا تعامل‌شان با امیرالمؤمنین علیه‌السلام به گونه‌ای بود که محیط خانه را برای همسر گرامی‌شان به مکانی برای کسب آرامش و رفع خستگی از روح و تن کرده بودند؛ یا عبادت حق تعالی جایگاه ویژه‌ای در زندگی ایشان داشت و بخشی از زمان خود در شبانه‌روز را به این امر اختصاص داده بودند؛ یا یکی از امور محبوب ایشان توجه به احوال فقرا بود؛ یا از ارتباطات غیرضروری با مردان ـ مگر آنجا که وظیفه شرعی و الهی ایجاب می‌کرد ـ پرهیز داشتند و امثال این امور که این قواعد کلی ـ صرف نظر از برخی مصادیق‌شان که اختصاص به همان زمان و مکان داشته ـ هم قابل اقتباس و الگوگیری هستند و هم تأسی به آن بانوی گرامی در این امور مطلوب و مورد تأکید است.

بنابراین و با توجه به این توضیح، باز هم روشن می‌شود که اگر کسی چنین بگوید که: «صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها ۱۴ قرن قبل زندگی می‌کردند و امروزه اقتضائات و شرایط حتی نسبت به ۱۰۰ سال قبل هم کاملاً تفاوت پیدا کرده؛ تا چه رسد به ۱۴۰۰ سال قبل! بنابراین صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها نمی‌توانند الگوی مناسبی برای زن امروزی باشند!» سخنی غیر قابل قبول است که ناشی از بدفهمی نسبت به مسأله‌ی الگوگیری است.

مضافاً به این که بسیاری از آداب و سنت‌ها در سیره و روش زندگی اهل بیت علیهم‌السلام ممکن است در نگاه اول تابع شرایط زمان و مکان انگاشته شوند، اما اگر با دقت مورد تحقیق و بررسی قرار بگیرند، معلوم بشود که آداب و قواعدی فرازمانی و فرامکانی بوده‌اند که ناظر به متن ثابت و غیرمتغیر هستی انسان و جهان طراحی شده‌اند و بنابراین در هر دورانی معتبر و قابل تأسی هستند و این که قدیمی و ناشی از اقتضائات زمانی و مکانی انگاشته شده‌اند، به علت نقصان علم و آگاهی بشری است و البته تعیین مصادیق این امور مبحثی تخصصی است که نیاز به شناخت دقیق وجود انسان و جهان و علوم و دانش متعدد دارد و از حوصله این نوشتار خارج است.

سومین نکته در باب الگوگیری این است که تبعیت از الگو می‌تواند داراى مراتبى باشد و این مسأله در مورد الگوگیری از صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها که در بالاترین افق انسانی قرار دارند، بایستی به صورت ویژه‌تری مورد توجه قرار بگیرد. تأسی به فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به معنای اين نيست كه همه‌ی افراد بتوانند عیناً تمام ابعاد زندگى ايشان را سرمشق خودشان قرار بدهند و در همه‌ی امور پا جای پای ایشان بگذارند. بلکه این امر مراتب مختلفی دارد و هر کس باید به قدر توان و ظرفیت وجودی خودش در این مسیر قدم بگذارد. همان گونه که قبلا هم اشاره کردیم، تأسی به اهل بیت علیهم‌السلام در گرو خداجویی و آخرت‌طلبی است و هر چه این دو طلب در قلب کسی قوی‌تر باشد، به صورت طبیعی تبعیت و الگوگیری او از اهل بیت علیهم‌السلام بیشتر و تلاشش در این مسیر عظیم‌تر خواهد بود و به افق وجودی آن بزرگواران نزدیک‌تر خواهد شد.

 اگر ما مقصد بلندى را وجهه‌ی همت خودمان قرار بدهيم و به طرف آن حركت كنيم، ممكن است به انتهاى راه نرسيم؛ ولى مى‏‌‌‌‌‌‌‌توانيم مراتبى از آن راه را بپیماییم و مراتبى از آن كمال را به دست بياوريم. اگر توان رسیدن به آخر خط و به همه‌ی كمالات را نداریم، معنايش اين نيست كه بایستی به کلی حرکت و تلاش را رها کنیم؛ به قول معروف:

                     آب دریا را اگر نتوان کشید                      هم به قدر تشنگی باید چشید

الگو ممكن است الگوى ايده‌آل باشد؛ يعنى الگویی است که بايد آن را هدف متعالی و وجهه‌ی نهایی همت خود قرار بدهیم و به طرف آن حركت کنیم و هر كس هر مقدار که مى‏‌‌‌‌‌‌‌تواند و به اندازه‏اى كه همتش اقتضا مى‏‌‌‌‌‌‌‌كند و ظرفيت وجودي‌اش گنجايش آن را دارد، از كمالات آن بهره بگيرد. اگر ما نتوانستيم همه‌ی كمالات فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را در زندگى خودمان پیاده كنيم، به این معنا نیست كه نمی‌توانیم ایشان را الگوی خودمان قرار بدهیم؛ ایشان الگوى ايده‌آل هستند و هر كسى بايد به اندازه توان خودش به این الگو نزديك بشود.

بر این اساس در تأسی به اهل بیت علیهم‌السلام و الگوگیری از ذوات مقدسه‌ی ایشان، از یک سو انسان نباید دچار تفریط و کوتاهی بشود و به واسطه‌ی این که فاصله‌ی میان خود با این ذوات مقدسه را بسیار زیاد می‌بیند، دچار یأس و ناامیدی گردد و به کلی تلاش برای تأسی به ایشان را رها کند؛ همان گونه که اميرالمؤمنين علیه‌السلام در نامه‌ای که به عثمان بن حنیف نوشته‌اند، خطاب به او می‌فرمایند: «أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْه‏ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَاد وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد؛ آگاه باش ای عثمان که امام شما از دنياى خود به دو جامه‌ی کهنه و فرسوده و از خوراکش به دو قرص نان (برای صبح و شام یا سحر و افطار) اکتفا کرده است. بدانيد كه شما توانايى چنين كارى را نداريد؛ امّا با پرهيزكارى و تلاش فراوان و پاكدامنى و راستى، مرا يارى دهيد.»[17]

از سوی دیگر دچار افراط هم نباید بشود و بیش از توان و ظرفیتش نباید قدم بردارد. بلکه بایستی قدم‌ها را با توجه به ظرفیت و سعه‌ی وجودی خودش تنظیم کند و مسیر را بر اساس اصل «مدارای با نفس» هدف‌گذاری کند تا به تدریج بر ظرفیت و همت و طلب خویش بیفزاید و قدم به قدم به افق اعلای وجودی صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها و فرزندان و همسر و پدر اطهرش علیهم‌السلام نزدیک‌تر شود.

همان گونه که رسول گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله خطاب به امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند: «يَا عَلِيُّ! إِنَّ هذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلْ فِيهِ بِرِفْقٍ وَ لَا تُبَغِّضْ إِلى‏ نَفْسِكَ عِبَادَةَ رَبِّكَ؛ فَإِنَّ الْمُنْبَتَّ- يَعْنِي الْمُفْرِطَ- لَا ظَهْراً أَبْقى‏، وَ لَا أَرْضاً قَطَع‏؛ یا علی! همانا اين دين متين است؛ در او با نرمى وارد شو و عبادت پروردگارت را مبغوض خود مگردان (یعنی به گونه‌ای با نفست معامله نکن که از عبادت منزجر بشود؛ زيرا خسته‏كننده‌ی مركب- يعنى كسى كه در راندن مركب زياد روى می‌کند- نه پشتی برای مركب باقى می‌گذارد و نه مسافتی می‌پيماید.»[18]

و امیرالمؤمنین علیه‌السلام در مورد مدارای در سلوک می‌فرمایند: «إِنَّ نَفْسَكَ مَطِيَّتُكَ إِنْ أَجْهَدْتَهَا قَتَلْتَهَا وَ إِنْ رَفَقْتَ بِهَا أَبْقَيْتَهَا؛ بدرستى كه نفس تو همانند شتر سوارى تو است؛ اگر بر آن بیش از طاقتش بار کنی، آن را مى‏كشى و اگر با آن نرمى كنى، آن را حفظ می‌کنی.» [19]

امید که با عنایت حق تعالی روز به روز بر توفیقات ما در مسیر تأسی به آن صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها افزون گردد و هر چه بیشتر بتوانیم اعمال و سبک زندگی‌مان را به سیره و شخصیت آن بانوی گرامی و اولاد طاهرینش نزدیک سازیم.

منابع

ابن حجاج، مسلم، صحیح مسلم، قاهره، دار الحدیث، ۱۴۱۲ق.

ابن مغازلی، علی، مناقب علی بن ابی‌طالب، بی‌جا، انتشارات سبط النبی، ۱۴۲۶ق.

أبو عبدالله البخاري، محمد بن إسماعيل، صحیح بخاری، دمشق، دار طوق النجاة، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق.

بحرانی اصفهانی، عبد الله بن نور الله‏، عوالم العلوم، قم، مؤسسه الامام المهدی علیه‌السلام، ۱۴۱۳ق.

بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، تهران، کیهان، ۱۳۷۵ش.

تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم، قم، دار الكتاب الإسلامي‏، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.

حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۴۱۱ق.

حسینی­نسب، داود و اقدم، اصغرعلی، فرهنگ تعلیم و تربیت، تبریز، انتشارات احرار، ۱۳۷۵ش.

راغب اصفهانی، حسین­بن­محمد، مفردات فی غریب القرآن، بی­جا، دارالمعرفه، ۱۴۲۵ق.

سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، (محقق: صبحی صالح)، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

سیوطی، جلال‌الدین، الثغور الباسمه فی مناقب السیدة فاطمة، جمعیة الآل والاصحاب، چاپ اول، ۱۴۳۱ق.

شعاری­نژاد، علی­اکبر، فرهنگ علوم رفتاری، تهران، انتشارات امیر­کبیر، ۱۳۷۵ش.

شیخ صدوق، محمد بن علی‌، الاعتقادات، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.

شیخ صدوق، محمد بن علی‌، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.

شیخ صدوق، محمد بن على‏، معانی الاخبار، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۳ق.

شیخ طوسی، محمد بن الحسن‏، الامالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴ق.

شیخ مفید، محمد بن محمد، الامالی، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.

الطریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، بی­جا، مکتب النشر الثقافة الاسلامیة، ۱۴۰۸ق.

فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، تهران، دار الکتب العلمیة، بی‌تا.

کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۹ق.

مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.

 

[1]. بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، ص۲۶۰-۲۶۱.

[2]. شعاری­نژاد، علی­اکبر، فرهنگ علوم رفتاری، ص۲۵۷.

.[3] حسینی­نسب، داود و اقدم، اصغرعلی، فرهنگ تعلیم و تربیت، ص۶۳۴.

[4]. الطریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج ۱، ص۷۶.

[5]. راغب اصفهانی، حسین­بن­محمد، مفردات فی غریب القرآن، ص۱۸.

[6]. احزاب/۲۱.

[7]- این حقیقت به تعابیر مختلف در منابع متعدد شیعه و اهل سنت آمده است. ن.ک: شیخ صدوق، محمد بن علی‌، الامالی، ص ۱۰۴؛ همو، الاعتقادات، ص۱۰۵؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، الامالی، ص۲۶۰؛ شیخ طوسی، محمد بن الحسن‏، الامالی، ص۲۴؛ صحیح بخارى، ج ۵، ص ۲۱، ح ۳۷۱۴و ص ۲۹، ح ۳۷۶۷؛ ابن حجاج، مسلم، صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۹۰۳؛ ابن‌مغازلی، علی، مناقب علی بن ابی‌طالب، ص ۲۸۹؛ فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۶۰، ذیل آیه ۱۸۹سوره اعراف و ج ۲۷، ص ۲۰۰، ذیل آیه ۱۵ سوره زخرف؛ سیوطی، جلال‌الدین، الثغور الباسمه، ص ۶۷.

[8]- ن.ک: همان منابع.

[9]- بحرانی اصفهانی، عبد الله بن نور الله‏، عوالم العلوم، ج ۱۱ ، قسم ۱، ص ۱۷۲.

[10]- حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۷۲.

[11]- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۸.

[12]- «يقينا براى شما در [روش و رفتار] پيامبر خدا سرمشق نيكويى است براى كسى كه همواره به خدا و روز قيامت اميد دارد و خدا را بسيار ياد مى‏كند« (احزاب/ ۲۱)

[13]- «زهراء» مؤنث ازهر به معنی «درخشان، سپیدروی، آن که چهره روشن و درخشان دارد» می‌باشد.

[14]- شیخ صدوق، محمد بن على‏، معانی الاخبار، ص ۶۴.

[15]- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۱.

[16]- شیخ صدوق، محمد بن على‏، معانی الاخبار، ص ۶۴.

[17]- سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، نامه ۴۵، ص ۴۱۷.

[18]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۳، ص ۲۲۴.

[19]- تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم، ص‏ ۲۴۳.

مشاهده 1026 زمان

پیام بگذارید

از وارد کردن تمامی اطلاعات ضروری که با علامت (*) مشخص شده اند اطمینان حاصل کنید. وارد کردن کدهای اِچ‌تی‌اِم‌اِل مجاز نیست.

موسسه قرآن و عترت فدک سبز طوس