ثُمَّ اَسْبِغْ عَلَیهِمُ الاْرْزاقَ، فَاِنَّ ذلِک قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِصْلاحِ اَنْفُسِهِمْ، وَ غِنًی لَهُمْ عَنْ تَناوُلِ ما تَحْتَ اَیدیهِمْ، وَ حُجَّةٌ عَلَیهِمْ اِنْ خالَفُوا اَمْرَک اَوْ ثَلَمُوا اَمانَتَک. ثُمَّ تَفَقَّدْ اَعْمالَهُمْ، وَابْعَثِ الْعُیونَ مِنْ اَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفاءِ عَلَیهِمْ، فَاِنَّ تَعاهُدَک فِی السِّرِّ لاِمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِعْمالِ الاْمانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِیةِ. وَ تَحَفَّظْ مِنَ الاْعْوانِ، فَاِنْ اَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یدَهُ اِلی خِیانَة اجْتَمَعَتْ بِها عَلَیهِ عِنْدَک اَخْبارُ عُیونِک اکتَفَیتَ بِذلِک شاهِداً، فَبَسَطْتَ عَلَیهِ الْعُقُوبَةَ فی بَدَنِهِ، وَ اَخَذْتَهُ بِما اَصابَ مِنْ عَمَلِهِ، ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقامِ الْمَذَلَّةِ، وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِیانَةِ، وَ قَلَّدْتَهُ عارَ التُّهَمَةِ.
سپس جیره آنان را فراوان ده، زیرا این برنامه برای آنان در اصلاح وجودشان قوّت است، و ازخیانت درآنچه زیردست آنان می باشد بی نیازکننده است، و اگر از فرمانت سر برتابند و یا در امانت خیانت کنند بر آنان حجّت است. به کارهایشان رسیدگی کن، و جاسوسانی از اهل راستی و وفا بر آنان بگمار، زیرا بازرسی پنهانی تو از کارهای آنان سبب امانتداری ایشان و مدارای با رعیّت است. از یاران و یاوران برحذر باش، اگر یکی از آنان دست به خیانت دراز کند و مأموران مخفی تو بالاتفاق خیانتش را گزارش نمایند اکتفای به همین گزارش تو را بس باشد، و او را به جرم خیانت کیفربدنی بده، و وی را به اندازه عمل ناپسندش عقوبت کن، وسپس اورا به مرحله ذلّت وخواری بنشان، و داغ خیانت را بر او بگذار، و گردنبند عار و بدنامی را به گردنش بینداز.
مالیات
وَ تَفَقَّدْ اَمْرَ الْخَراجِ بِما یصْلِحُ اَهْلَهُ، فَاِنَّ فی صَلاحِهِ وَ صَلاحِهِمْ صَلاحاً لِمَنْ سِواهُمْ، وَ لا صَلاحَ لِمَنْ سِواهُمْ اِلاّ بِهِمْ، لاَِنَّ النّاسَ کلَّهُمْ عِیالٌ عَلَی الْخَراجِ وَ اَهْلِهِ. وَلْیکنْ نَظَرُک فی عِمارَةِ الاْرْضِ اَبْلَغَ مِنْ نَظَرِک فِی اسْتِجْلابِ الْخَراجِ، لاِنَّ ذلِک لا یدْرَک اِلاّ بِالْعِمارَةِ، وَ مَنْ طَلَبَ الْخَراجَ بِغَیرِ عِمارَة اَخْرَبَ الْبِلادَ، وَ اَهْلَک الْعِبادَ، وَ لَمْ یسْتَقِمْ اَمْرُهُ اِلاّ قَلیلاً. فَاِنْ شَکوْا ثِقْلاً، اَوْ عِلَّةً، اَوِ انْقِطاعَ شِرْب اَوْ بالَّة، اَوْ اِحالَةَ اَرْض اغْتَمَرَها غَرَقٌ، اَوْ اَجْحَفَ بِها عَطَشٌ، خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِما تَرْجُو اَنْ یصْلُحَ بِهِ اَمْرُهُمْ،
در مسأله مالیات به صورتی که اصلاح مالیات دهندگان در آن است رسیدگی کن، چه اینکه صلاح و بهبودی مالیات و مالیات دهندگان صلاح دیگران است، و برای دیگران آسایش جز با بهبودی آنان وجود ندارد چرا که تمام مردم جیره خوار مالیات و پرداخت کنندگان آن هستند. باید اندیشه ات در آبادی زمین از تدبیرت در جمع آوری مالیات بیشتر باشد، زیرا مالیات جز با آباد کردن زمین به دست نمی آید، و هر کس بخواهد منهای آباد نمودن مالیات بگیرد شهرها را خراب کرده، و بندگان خدا را به هلاکت انداخته، و حکومتش جز اندک زمانی نماند. اگر مالیات دهندگان از سنگینی مالیات، یا برخورد به آفات، یا خشک شدن چشمه ها، یا کمی باران، یا تغییر زمین بر اثر آب گرفتگی، یا بی آبی شکایت کنند مالیات را به اندازه ای که اوضاع آنان بهبود یابد تخفیف ده،
وَ لایثْقُلَنَّ عَلَیک شَیءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَؤُونَةَ عَنْهُمْ، فَاِنَّهُ ذُخْرٌ یعُودُونَ بِهِ عَلَیک فی عِمارَةِ بِلادِک، وَ تَزْیینِ وِلایتِک، مَعَ اسْتِجْلابِک حُسْنَ ثَنائِهِمْ، وَ تَبَجُّحِک بِاسْتِفاضَةِ الْعَدْلِ فیهِمْ، مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ بِما ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ اِجْمامِک لَهُمْ، وَ الثِّقَةَ مِنْهُمْ بِما عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِک عَلَیهِمْ، وَ رِفْقِک بِهِمْ. طَیبَةً اَنْفُسُهُمْ بِهِ، فَاِنَّ الْعُمْرانَ مُحْتَمِلٌ ما حَمَّلْتَهُ، وَ اِنَّما یؤْتی خَرابُ الاْرْضِ مِنْ اِعْوازِ اَهْلِها، وَ اِنَّما یعْوِزُ اَهْلُها لاِشْرافِ اَنْفُسِ الْوُلاةِ عَلَی الْجَمْعِ، وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقاءِ، وَ قِلَّةِ انْتِفاعِهِمْ بِالْعِبَرِ.
و این تخفیفِ خرجی آنان بر تو سنگین نیاید، زیرا تخفیف تو ذخیره ای است که با آبادکردن شهرهای تو و آرایش حکومتت به تو بازمی گردانند، علاوه ستایش مردم را به خود جلب نموده، و شادمان هستی که سفره عدالت را در بین آنان گسترده ای، در حالی که با قوت بخشیدن به آنان به وسیله ذخیره ای که در تخفیف مالیات نزد ایشان نهاده ای می توانی بر آنان اعتماد کنی، و با عدالت و مهربانیت که آنان را به آن عادت داده ای بر آنان مطمئن باشی، چه بسا گرفتاریهایی که پیش آید که پس از نیکی به مالیات دهندگان اگر حلّ آن را به آنان واگذاری با طیب خاطر بپذیرند، چه اینکه بر مملکت آباد آنچه را بار کنی تحمّلِ کشیدنش را دارد، و علّت خرابی زمین بی چیزی و تنگدستی اهل آن زمین است، و فقر و نداری آنان ناشی از زراندوزی والیان، و بدگمانی آنان به بقاء حکومت، و کم بهره گیری آنان از عبرتها و پندهاست.
کاتبان
ثُمَّ انْظُرْ فی حالِ کتّابِک، فَوَلِّ عَلی اُمُورِک خَیرَهُمْ، وَ اخْصُصْ رَسائِلَک الَّتی تُدْخِلُ فیها مَکائِدَک وَ اَسْرارَک بِاَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صالِحِ الاْخْلاقِ، مِمَّنْ لاتُبْطِرُهُ الْکرامَةُ فَیجْتَرِئَ بِها عَلَیک فی خِلاف لَک بِحَضْرَةِ مَلاَ، وَ لاتَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ ایرادِ مُکاتَباتِ عُمّالِک عَلَیک، وَ اِصْدارِ جَواباتِها عَلَی الصَّوابِ عَنْک، وَ فیما یأْخُذُ لَک وَ یعْطی مِنْک، وَ لایضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَک، وَ لایعْجِزُ عَنْ اِطْلاقِ ما عُقِدَ عَلَیک، وَ لایجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِی الاْمُورِ، فَاِنَّ الْجاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ یکونُ بِقَدْرِ غَیرِهِ اَجْهَلَ.
سپس در حال نویسندگان و منشیان حکومت دقّت کن، و امورت را به بهترین آنها بسپار، نامه هایت را که دربردارنده امور محرمانه است به آنان که در تمام خوبیهای اخلاق از دیگران جامع ترند بسپار، کسی که پست و مقام او را مست نکند و منزلتش باعث جرأت او در مخالفت با تو در جمع حاضران نگردد، و غفلتش سبب کوتاهی در رساندن نامه های کارگزارانت به تو، و گرفتن جوابهای صحیح آن نامه ها از تو نشود، و در آنچه برای تو می ستاند و یا از جانب تو می دهد فروگذاری ننماید، و پیمان و قراردادی که برای تو می بندد سست نبندد، و از به هم زدن قراردادی که به زیان تو منعقد شده ناتوان نماند، به مرتبه و اندازه اش جاهل نباشد تا در امور به اندازه مقام خود وارد گردد، که جاهل به مقام خویش به مقام دیگران جاهل تر است.
ثُمَّ لایکنِ اخْتِیارُک اِیاهُمْ عَلی فِراسَتِک وَ اسْتِنامَتِک وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْک، فَاِنَّ الرِّجالَ یتَعَرَّضُونَ لِفِراساتِ الْوُلاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ، وَ لَیسَ وَراءَ ذلِک مِنَ النَّصیحَةِ وَ الاْمانَةِ شَیءٌ، وَلکنِ اخْتَبِرْهُمْ بِما وُلُّوا لِلصّالِحینَ قَبْلَک، فَاعْمِدْ لاِحْسَنِهِمْ کانَ فِی الْعامَّةِ اَثَراً، وَ اَعْرَفِهِمْ بِالاْمانَةِ وَجْهاً، فَاِنَّ ذلِک دَلیلٌ عَلی نَصیحَتِک لِلّهِ وَ لِمَنْ وُلِّیتَ اَمْرَهُ. وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ کلِّ اَمْر مِنْ اُمُورِک رَأْساً مِنْهُمْ، لایقْهَرُهُ کبیرُها، وَ لایتَشَتَّتُ عَلَیهِ کثیرُها. وَ مَهْما کانَ فی کتّابِک مِنْ عَیب فَتَغابَیتَ عَنْهُ اُلْزِمْتَهُ.
انتخاب منشیان به فراست و اعتماد و خوش گمانی خودت نباشد، چرا که مردان برای جلب نظر حاکمان خود را به ظاهرسازی و خوش خدمتی می شناسانند، در حالی که پشت پرده این ظاهرسازی خبری از خیرخواهی و امانتداری نیست، بلکه آنان را به کارهایی که برای نیکان پیش از توانجام داده اند امتحان کن، پس به آن شخص روی آر که در میان مردم اثرش نیکوتر، و در امانتداری معروفتر است، که این برنامه نشانه خیرخواهی تو برای خدا و برای کسی است که عهده دار کار اویی. برای هر کاری از کارهایت رئیسی از منشیان قرار ده، که بزرگی امور او را عاجز نکند، و کثرت کارها پریشانش نسازد.
چنانچه در منشیانت عیبی باشد و تو از آن بی خبر بمانی مسئول آن هستی.
تاجران و صنعتگران
ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجّارِ وَ ذَوِی الصِّناعاتِ، وَ اَوْصِ بِهِمْ خَیراً، الْمُقیمِ مِنْهُمْ، وَ الْمُضْطَرِبِ بِمالِهِ، وَ الْمُتَرَفِّقِ بِبَدنِهِ، فَاِنَّهُمْ مَوادُّ الْمَنافِعِ، وَ اَسْبابُ الْمَرافِقِ، وَ جُلاّبُها مِنَ الْمَباعِدِ وَ الْمَطارِحِ، فی بَرِّک وَ بَحْرِک، وَ سَهْلِک وَ جَبَلِک، وَ حَیثُ لایلْتَئِمُ النّاسُ لِمَواضِعِها، وَ لایجْتَرِئُونَ عَلَیها، فَاِنَّهُمْ سِلْمٌ لاتُخافُ بائِقَتُهُ، وَ صُلْحٌ لاتُخْشی غائِلَتُهُ.
درباره تاجران و صنعتگران پذیرای سفارش باش، و نسبت به آنان سفارش به نیکی کن، بدون فرق بین آنان که در یک جا مقیمند، و آنان که با مال خود در رفت و آمدند، و آنان که با هنر دست خود در پی کسب و سودند، چه اینکه اینان مایه های منافع، و اسباب راحت جامعه، و جلب کننده سودها از مکانهای دوردست، در بیابان و دریا، و زمین هموار و ناهموار منطقه حکومت تواَند، از مناطقی که مردم در آن جمع نمی شوند، و به رفت و آمد در آنها جرأت نمی کنند، اینان اهل سلامت اند که از ضرر آنان بیمی نیست، و اهل صلح و مسالمت اند که ترسی از بدی و آسیب آنان وجود ندارد.
وَ تَفَقَّدْ اُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِک وَ فی حَواشی بِلادِک، وَاعْلَمْ مَعَ ذلِک اَنَّ فی کثیر مِنْهُمْ ضیقاً فاحِشاً، وَ شُحّاً قَبیحاً، وَ احْتِکاراً لِلْمَنافِعِ، وَ تَحَکماً فی الْبِیاعاتِ، وَ ذلِک بابُ مَضَرَّة لِلْعامَّةِ، وَ عَیبٌ عَلَی الْوُلاةِ. فَامْنَعْ مِنَ الاْحْتِکارِ، فَاِنَّ رَسُولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ مَنَعَ مِنْهُ. وَلْیکنِ الْبَیعُ بَیعاً سَمْحاً، بِمَوازینِ عَدْل، وَ اَسْعار لاتُجْحِفُ بِالْفَریقَینِ مِنَ الْبائِعِ وَ الْمُبْتاعِ. فَمَنْ قارَفَ حُکرَةً بَعْدَ نَهْیک اِیاهُ فَنَکلْ بِهِ وَ عاقِبْهُ فی غَیرِ اِسْراف.
از آنان که در منطقه حکومت تو به سر می برند و آنان که در گوشه و کنار شهرهایت هستند کنجکاوی کن، ولی روشن باش که با همه آنچه تذکر دادم در میان ایشان گروهی تنگ نظر و بخیل به شکلی قبیح و زشت، و مردمی محتکر، و نرخ گذارانی به دلخواه در امر خرید و فروش وجود دارد، که در این وضع زیان جامعه و عیب و ننگ زمامداران است. پس از احتکار جلوگیری کن که رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله آن را منع فرمود. داد و ستد باید آسان باشد، و بر موازین عدالت صورت گیرد، و به نرخی معامله شود که به فروشنده و خریدار اجحاف نشود. هرگاه کسی پس از نهی تو دست به احتکار زد او را مجازات کن ولی در مجازاتش از زیاده روی بپرهیز.
طبقه پایین جامعه
ثُمَّ اللّهَ اللّهَ فِی الطَّبَقَةِ السُّفْلی مِنَ الَّذینَ لا حیلَةَ لَهُمْ، مِنَ الْمَساکینِ وَ الْمُحْتاجینَ وَ اَهْلِ الْبُؤْسی وَ الزَّمْنی، فَاِنَّ فی هذِهِ الطَّبَقَةِ قانِعاً وَ مُعْتَرّاً. وَاحْفَظْ لِلّهِ مَا اسْتَحْفَظَک مِنْ حَقِّهِ فیهِمْ، وَ اجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَیتِ مالِک، وَ قِسْماً مِنْ غَلاّتِ صَوافِی الاْسْلامِ فی کلِّ بَلَد، فَاِنَّ لِلاْقْصی مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذی لِلاْدْنی، وَ کلٌّ قَدِ اسْتُرْعیتَ حَقَّهُ، فَلایشْغَلَنَّک عَنْهُمْ بَطَرٌ، فَاِنَّک لاتُعْذَرُ بِتَضْییعِک التّافِهَ لاِحْکامِک الْکثیرَ الْمُهِمَّ،
خدا را خدا را در طبقه پایین اجتماع، از آنان که راه چاره ندارند، و از کارافتادگان و نیازمندان و دچارشدگان به زیان و سختی و صاحبان امراضی که از پا درآمده اند، در میان اینان کسانی هستند که روی سؤال و اظهار حاجت دارند و کسانی که عفت نفسشان مانع از سؤال است. بنابراین آنچه را که خداوند در مورد آنان از حفظ حقوق از تو خواسته به حفظ آن پرداز، نصیبی از بیت المال که در اختیار توست، و سهمی از غلاّت خالصه جات اسلامی را در هر منطقه برای آنان قرار ده، که برای دورترین آنها همان سهمی است که برای نزدیکترین آنان است، در هر صورت رعایت حق هر یک از آنان از تو خواسته شده، پس نشاط و فرورفتن در نعمت تو را از توجه به آنان بازندارد، چه اینکه از بی توجهی به امور کوچک آنان به بهانه پرداختن به کارهای زیاد و مهم معذور نیستی،
فَلاتُشْخِصْ هَمَّک عَنْهُمْ، وَ لاتُصَعِّرْ خَدَّک لَهُمْ، وَ تَفَقَّدْ اُمُورَ مَنْ لایصِلُ اِلَیک مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُیونُ، وَ تَحْقِرُهُ الرِّجالُ، فَفَرِّغْ لاِولئِک ثِقَتَک مِنْ اَهْلِ الْخَشْیةِ وَ التَّواضُعِ، فَلْیرْفَعْ اِلَیک اُمُورَهُمْ. ثُمَّ اعْمَلْ فیهِمْ بِالاِْعْذارِ اِلَی اللّهِ یوْمَ تَلْقاهُ، فَاِنَّ هؤُلاءِ مِنْ بَینِ الرَّعِیةِ اَحْوَجُ اِلَی الاْنْصافِ مِنْ غَیرِهِمْ، وَ کلٌّ فَاَعْذِرْ اِلَی اللّهِ فی تَأْدِیةِ حَقِّهِ اِلَیهِ. وَ تَعَهَّدْ اَهْلَ الْیتْمِ وَ ذَوِی الرِّقَّةِ فِی السِّنِّ مِمَّنْ لاحیلَةَ لَهُ، وَ لاینْصِبُ لِلْمَسْاَلَةِ نَفْسَهُ. وَ ذلِک عَلَی الْوُلاةِ ثَقیلٌ، وَ الْحَقُّ کلُّهُ ثَقیلٌ، وَ قَدْ یخَفِّفُهُ اللّهُ عَلی اَقْوام طَلَبُوا الْعاقِبَةَ، فَصَبَّرُوا اَنْفُسَهُمْ، وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللّهِ لَهُمْ.
از اندیشه ات در امور ایشان دریغ مکن، و رخ از آنان برمتاب، نسبت به امور نیازمندان و محتاجانی که به تودسترسی ندارند، ازآنان که دیده ها خوارشان می شمارد، و مردم تحقیرشان می کنندکنجکاوی کن، برای به عهده گرفتن امور اینان انسانی مورد اعتماد خود را که خداترس و فروتن است مهیّا کن، تا وضع آنان را به تو خبر دهد. سپس با آنان به صورتی عمل کن که به وقت لقاء حق عذرت پذیرفته شود، زیرا اینان در میان رعیت از همه به دادگری و انصاف نیازمندترند، و در ادای حق همگان باید چنان باشی که عذرت نزد خداوند قبول شود. به اوضاع یتیمان و سالخوردگان که راه چاره ای ندارند، و خودرا درمعرض سؤال ازمردم قرارنداده اندرسیدگی کن. آنچه سفارش کردم بر حاکمان سنگین است، البته همه حق سنگین است، و گاهی خداوند آن را بر اقوامی سبک می کند که خواهان عاقبت به خیری هستند، وخودرا به صبر و استقامتواداشته، وبه صدق آنچه خداوندبه آن وعده داده اعتماد کرده اند.
ملاقات با نیازمندان
وَ اجْعَلْ لِذَوِی الْحاجاتِ مِنْک قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فیهِ شَخْصَک، وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عامّاً، فَتَتَواضَعُ فیهِ لِلّهِ الَّذی خَلَقَک، وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَک وَ اَعْوانَک مِنْ اَحْراسِک وَ شُرَطِک، حَتّی یکلِّمَک مُتَکلِّمُهُمْ غَیرَ مُتَتَعْتِع، فَاِنّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ یقُولُ فی غَیرِ مَوطِن: «لَنْ تُقَدَّسَ اُمَّةٌ لایؤْخَذُ لِلضَّعیفِ فیها حَقُّهُ مِنَ الْقَوِی غَیرَ مُتَتَعْتِع». ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْقَ مِنْهُمْ وَ الْعِی، وَ نَحِّ عَنْهُمُ الضّیقَ وَ الاْنَفَ یبْسُطِ اللّهُ عَلَیک بِذلِک اَکنافَ رَحْمَتِهِ، وَ یوجِبْ لَک ثَوابَ طاعَتِهِ. وَ اَعْطِ ما اَعْطَیتَ هَنیئاً، وَ امْنَعْ فی اِجْمال وَ اِعْذار.
از جانب خود وقتی را برای آنان که به شخص تو نیازمندند قرار ده و در آن وقت وجود خود را برای آنان از هر کاری فارغ کن، و جلوست برای آنان در مجلس عمومی باشد، و برای خداوندی که تو را آفریده تواضع کن، و لشگریان و یاران از پاسبانان و محافظان خود را از این مجلس برکنار دار، تاسخنگوی نیازمندان بدون ترس ونگرانی ولکنت وتردید با توسخن بگوید، که من بارها از رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله شنیدم می فرمود: «امتی به پاکی و قداست نرسد مگر اینکه حق ناتوان را از قدرتمند با صراحت و روانی کلام بگیرد». آن گاه خشونت و درست حرف نزدن آنان را تحمل کن، تنگ خویی و غرور و خودپسندی نسبت به آنان را از خود دور کن تا خداوند جوانب رحمتش را بر تو بگشاید، و ثواب طاعتش را بر تو واجب کند. آنچه عطا می کنی به خوشرویی عطا کن، و خودداری از عطا را با مهربانی و عذر همراه نما.
ثُمَّ اُمُورٌ مِنْ اُمُورِک لابُدَّ لَک مِنْ مُباشَرَتِها. مِنْها اِجابَةُ عُمّالِک بِما یعْیی عَنْهُ کتّابُک. وَ مِنْها اِصْدارُ حاجاتِ النّاسِ یوْمَ وُرُودِها عَلَیک بِما تَحْرَجُ بِهِ صُدُورُ اَعْوانِک. وَ اَمْضِ لِکلِّ یوْم عَمَلَهُ، فَاِنَّ لِکلِّ یوْم ما فیهِ. وَ اجْعَلْ لِنَفْسِک فیما بَینَک وَ بَینَ اللّهِ اَفْضَلَ تِلْک الْمَواقیتِ وَ اَجْزَلَ تِلْک الاْقْسامِ، وَ اِنْ کانَتْ کلُّها لِلّهِ اِذا صَلَحَتْ فیهَا النِّیةُ، وَ سَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِیةُ.
قسمتی از امور است که باید خودت به انجام آنها برخیزی، از جمله پاسخ دادن به کارگزاران دولت آنجا که منشیانت از پاسخ گویی ناتوانند. و نیز جواب دادن به حاجات و مطالب مردم در همان روزی که حاجاتشان به تو می رسد و پاسخش همکارانت را تنگدلوناراحت می کند. برنامه هر روز را در همان روز انجام ده، زیرا هر روز را کاری مخصوص به همان روز است. بهترین اوقات و باعظمت ترین ساعات را برای خود در آنچه بین تو و خداوند است اختصاص ده، هرچند همه کارها در تمام اوقات برای خداست اگر نیّت صحیح باشد، و رعیّت از آن کارها روی آسایش ببیند.
توجه به واجبات الهی
وَلْیکنْ فی خاصَّةِ ما تُخْلِصُ لِلّهِ بِهِ دینَک اِقامَةُ فَرائِضِهِ الَّتی هِی لَهُ خاصَّةً، فَاَعْطِ اللّهَ مِنْ بَدَنِک فی لَیلِک وَ نَهارِک، وَ وَفِّ ما تَقَرَّبْتَ بِهِ اِلَی اللّهِ مِنْ ذلِک کامِلاً غَیرَ مَثْلُوم وَ لا مَنْقُوص، بالِغاً مِنْ بَدَنِک ما بَلَغَ. وَ اِذا قُمْتَ فی صَلاتِک لِلنّاسِ فَلاتَکونَنَّ مُنَفِّراً وَ لامُضَیعاً، فَاِنَّ فِی النّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّةُ وَ لَهُ الْحاجَةُ. وَ قَدْ سَاَلْتُ رَسُولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ حینَ وَجَّهَنی اِلَی الْیمَنِ: کیفَ اُصَلّی بِهِمْ؟ فَقالَ: «صَلِّ بِهِمْ کصَلاةِ اَضْعَفِهِمْ، وَ کنْ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً».
و باید در خصوص آنچه به آن دینت را برای خدا خالص می کنی اقامه واجبات باشد واجباتی که مخصوص به خداوند است، روی این ملاک از بدنت در شب و روز در اختیار خداوند قرار بده، و از آنچه موجب قرب تو به خداوند می شود به نحو کامل و بدون کم و کاست انجام ده، گرچه هرگونه صدمه وفرسایشی به بدنت واردآید. چون بامردم به نمازجماعت بایستی نه چنان نمازبگزارکه مردم را رمیده کنی نه به آن صورت که نماز را ضایع نمایی، که در میان مردم هم بیمار وجود دارد و هم کسی که حاجتی دارد و باید به دنبال آن برود. من از رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله هنگام سفری که مرا به یمن فرستاد پرسیدم: با مردم چگونه نماز بگزارم؟ فرمود: «با آنان نمازی بخوان مانند نماز ناتوان ترین آنان، و به مردم مؤمن مهربان باش».
در میان مردم
وَ اَمّا بَعْدَ هذا، فَلاتُطَوِّلَنَّ احْتِجابَک عَنْ رَعِیتِک، فَاِنَّ احْتِجابَ الْوُلاةِ عَنِ الرِّعِیةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضّیقِ، وَ قِلَّةُ عِلْم بِالاْمُورِ. وَ الاْحْتِجابُ مِنْهُمْ یقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ، فَیصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْکبیرُ، وَ یعْظُمُ الصَّغیرُ، وَ یقْبُحُ الْحَسَنُ، وَ یحْسُنُ الْقَبیحُ، وَ یشابُ الْحَقُّ بِالْباطِلِ.
اما بعد از این، پنهان ماندنت را از رعیت طولانی مکن، که در پرده ماندن حاکم شعبه ای است از تنگ خویی و کم اطلاعی به امور. و پنهان ماندن حاکم از رعیتْ حاکمان را از دانستن آنچه بر آنان پوشیده است بازمی دارد، بر این اساس کار بزرگ پیش آنان کوچک و کار کوچک بزرگ جلوه می کند، زیبا زشت گردد و زشت زیبا شود، و حق به باطل آمیخته می گردد.
وَ اِنَّمَا الْوالی بَشَرٌ لایعْرِفُ ما تَواری عَنْهُ النّاسُ بِهِ مِنَ الاْمُورِ، وَ لَیسَتْ عَلَی الْحَقِّ سِماتٌ تُعْرَفُ بِها ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْکذِبِ، وَ اِنَّما اَنْتَ اَحَدُ رَجُلَینِ: اِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُک بِالْبَذْلِ فِی الْحَقِّ فَفیمَ احْتِجابُک مِنْ واجِبِ حَقٍّ تُعْطیهِ، اَوْ فِعْل کریم تُسْدیهِ؟ اَوْ مُبْتَلًی بِالْمَنْعِ، فَما اَسْرَعَ کفَّ النّاسِ عَنْ مَسْاَلَتِک اِذا اَیسُوا مِنْ بَذْلِک؛ مَعَ اَنَّ اَکثَرَ حاجاتِ النّاسِ اِلَیک مِمّا لا مَؤُونَةَ فیهِ عَلَیک، مِنْ شَکاةِ مَظْلِمَة، اَوْ طَلَبِ اِنْصاف فی مُعامَلَة.
زمامدار انسانی است که آنچه را مردم از او پوشیده دارند نخواهد دانست، و حق را هم نشانه ای نیست که به وسیله آن انواع راستی از دروغ شناخته شود، و تو یکی از دو مردی: یا انسانی هستی که وجودت به بخشیدن در راه خدا سخاوتمند است، پس نسبت به حق مردم واجبی که باید عطا کنی یا کار نیکی که باید ادا نمایی یا انسانی هستی مبتلا به بخل، علّت روی نشان ندادنت به رعیت چیست؟ که در این صورت زود باشد که مردم دستِ درخواستشان را از تو بازدارند آن گاه که از عطا و بخششت ناامید گردند. با اینکه بیشترین حاجات مردم از تو چیزی است که برایت زحمت و رنجی ندارد، از قبیل شکایت از ستمی، یا درخواست انصاف در خرید و فروشی.
ثُمَّ اِنَّ لِلْوالی خاصَّةً وَ بِطانَةً فیهِمُ اسْتِئْثارٌ وَ تَطاوُلٌ وَ قِلَّةُ اِنْصاف فی مُعامَلَة، فَاحْسِمْ مادَّةَ اُولئِک بِقَطْعِ اَسْبابِ تِلْک الاْحْوالِ. وَ لاتُقْطِعَنَّ لاِحَد مِنْ حاشِیتِک وَ حامَّتِک قَطیعَةً. وَ لایطْمَعَنَّ مِنْک فِی اعْتِقادِ عُقْدَة تَضُرُّ بِمَنْ یلیها مِنَ النّاسِ فی شِرْب، اَوْ عَمَل مُشْتَرَک یحْمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلی غَیرِهِمْ، فَیکونَ مَهْنَاُ ذلِک لَهُمْ دُونَک، وَ عَیبُهُ عَلَیک فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ.
سپس والیان را نزدیکانی است که آنان را خوی خودخواهی و دست درازی به مال مردم، و کمی انصاف در داد و ستد است، به جدا کردن اسباب و وسایل این حالات مادّه و ریشه آنان را قطع کن. به هیچ یک از اطرافیان و اقوام خود زمینی از اقطاع مسلمین واگذار مکن. نباید در تو طمع ورزد کسی به گرفتن مزرعه ای که در آبشخور آن به همسایه زیان رساند، یا کاری که باید با شرکت به سامان رسد مشقّت کار مشترک را به همسایگان تحمیل کند، در آن صورت سودش برای آن طمعکاران و عیب و زشتی آن در دنیا و آخرت برعهده تو خواهدبود.
وَ اَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَریبِ وَ الْبَعیدِ، وَ کنْ فی ذلِک صابِراً مُحْتَسِباً، واقِعاً ذلِک مِنْ قَرابَتِک وَ خاصَّتِک حَیثُ وَقَعَ، وَ ابْتَغِ عاقِبَتَهُ بِما یثْقُلُ عَلَیک مِنْهُ، فَاِنَّ مَغَبَّةَ ذلِک مَحْمودَةٌ. وَ اِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیةُ بِک حَیفاً فَاَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِک، وَ اعْدِلْ عَنْک ظُنُونَهُمْ بِاِصْحارِک، فَاِنَّ فی ذلِک رِیاضَةً مِنْک لِنَفْسِک، وَ رِفْقاً بِرَعِیتِک، وَ اِعْذاراً تَبْلُغُ بِهِ حاجَتَک مِنْ تَقْویمِهِمْ عَلَی الْحَقِّ.
حق را نسبت به هر که لازم است از نزدیک و دور رعایت کن، و در این زمینه شکیبا و مزدخواه از خدا باش، گرچه این برنامه به زیان نزدیکان و خاصانت باشد، و در این مورد نسبت آنچه بر تو گران است جویای عاقبتش باش، که سرانجامِ رعایت حق پسندیده و نیکوست.
هرگاه رعیت گمان ستمی بر تو ببرد آشکارا عذرت را به آنان ارائه کن، و به اظهار عذر گمانهای آنان را از خود بگردان، چرا که اظهار عذر موجب عادت دادن نفس به اخلاق حسنه، و مهربانی و نرمی نسبت به رعیت است، و این عذرخواهی تو را به خواسته ات در واداشتن رعیت به حق می رساند.
وَ لا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعاک اِلَیهِ عَدُوُّک وَ لِلّهِ فیهِ رِضًی، فَاِنَّ فِی الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِک، وَ راحَةً مِنْ هُمُومِک، وَ اَمْناً لِبِلادِک. وَلکنِ الْحَذَرَ کلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّک بَعْدَ صُلْحِهِ، فَاِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّما قارَبَ لِیتَغَفَّلَ. فَخُذْ بِالْحَزْمِ، وَ اتَّهِمْ فی ذلِک حُسْنَ الظَّنِّ. وَ اِنْ عَقَدْتَ بَینَک وَ بَینَ عَدُوّ لَک عُقْدَةً، اَوْ اَلْبَسْتَهُ مِنْک ذِمَّةً، فَحُطْ عَهْدَک بِالْوَفاءِ، وَ ارْعَ ذِمَّتَک بِالاَْمانَةِ، وَ اجْعَلْ نَفْسَک جُنَّةً دُونَ ما اَعْطَیتَ، فَاِنَّهُ لَیسَ مِنْ فَرائِضِ اللّهِ شَیءٌ النّاسُ اَشَدُّ عَلَیهِ اجْتِماعاً، مَعَ تَفَرُّقِ اَهْوائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرائِهِمْ، مِنْ تَعْظیمِ الْوَفاءِ بِالْعُهُودِ. وَ قَدْ لَزِمَ ذلِک الْمُشْرِکونَ فیما بَینَهُمْ دُونَ الْمُسْلمینَ، لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَواقِبِ الْغَدْرِ.
از صلحی که دشمنت به آن دعوت می کند و خشنودی خدا در آن است روی مگردان، زیرا صلح موجب آسایش لشگریان، و آسودگی خاطر آنها، و امنیت شهرهای توست. ولی پس از صلح به کلی از دشمن حذر کن، چه بسا که دشمن برای غافلگیر کردن تن به صلح دهد. در این زمینه طریق احتیاط گیر، و به راه خوش گمانی قدم مگذار. اگر بین خود و دشمنت قراردادی بستی، یا از جانب خود به او لباس امان پوشاندی، به قراردادت وفا کن، و امان دادنت را به امانت رعایت نما، و خود را سپر تعهدات خود قرار ده، زیرا مردم بر چیزی از واجبات الهی چون بزرگ شمردن وفای به پیمان با همه هواهای گوناگون و اختلاف آرایی که دارند اتفاق ندارند. مشرکین هم علاوه بر مسلمین وفای بر عهد را بر خود لازم می دانستند، چرا که عواقب زشت پیمان شکنی را آزموده بودند.
فَلاتَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِک، وَ لاتَخیسَنَّ بِعَهْدِک، وَ لاتَخْتِلَنَّ عَدُوَّک، فَاِنَّهُ لایجْتَرِئُ عَلَی اللّهِ اِلاّ جاهِلٌ شَقِی، وَ قَدْ جَعَلَ اللّهُ عَهْدَهُ وَ ذِمَّتَهُ اَمْناً اَفْضاهُ بَینَ الْعِبادِ بِرَحْمَتِهِ، وَ حَریماً یسْکنُونَ اِلی مَنَعَتِهِ، وَ یسْتَفیضُونَ اِلی جِوارِهِ. فَلا اِدْغالَ وَ لا مُدالَسَةَ وَ لا خِداعَ فیهِ. وَ لاتَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فیهِ الْعِلَلَ، وَ لاتُعَوِّلَنَّ عَلی لَحْنِ قَوْل بَعْدَ التَّأْکیدِ وَ التَّوْثِقَةِ، وَ لایدْعُوَنَّک ضیقُ اَمْر لَزِمَک فیهِ عَهْدُ اللّهِ اِلی طَلَبِ انْفِساخِهِ بِغَیرِ الْحَقِّ، فَاِنَّ صَبْرَک عَلی ضیقِ اَمْر تَرْجُو انْفِراجَهُ وَ فَضْلَ عاقِبَتِهِ خَیرٌ مِنْ غَدْر تَخافُ تَبِعَتَهُ، وَ اَنْ تُحیطُ بِک مِنَ اللّهِ فیهِ طِلْبَةٌ ، لاتَسْتَقیلُ فیها دُنْیاک وَ لاآخِرَتَک .
پس در آنچه به عهده گرفته ای خیانت نورز، و پیمان خود را مشکن، و دشمنت را گول مزن، که بر خداوند جز نادان بدبخت گستاخی نکند، خداوند عهد و پیمانش را امان قرارداده و رعایت آن را از باب رحمتش برعهده همه بندگان گذاشته، عهد وپیمان حریم امنی است تا دراستواری آن بیاسایند، و همگان به پناه آن روند. بنابراین در عهد و پیمان خیانت و فریب و مکر روا نیست. عهد و پیمانی برقرار مکن که در آن راه تأویل و بهانه و توریه و فریب باز باشد، و پس از تأکید و استوار نمودن عهد و پیمانْ گفتار توریه مانند و دوپهلو به کار مبر، و نباید در تنگنا افتادنت به خاطر اینکه عهد و پیمان خدا برای تو الزام آور شده تو را به فسخ آن به طور نامشروع بکشاند، چرا که صبر تو در تنگنای عهد و پیمان که امید گشایش و برتری عاقبتش را داری بهتر است از خیانتی که از مجازاتش ترسانی، و نیکوتر است از اینکه از جانب حق مورد بازخواست واقع گردی، به صورتی که نتوانی در دنیا و آخرت از خداوند درخواست بخشش کنی.