پیامدهای جنگ جمل
جنگ جمل با پیروزی امام علی (علیه السلام) خاتمه یافت، ولی پیامدهای شومی برای آن حضرت به همراه داشت که در ادامه به بیان آنها میپردازیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا صاحب الزمان اروحنا فداک
السلام علیک یا فاطمه المعصومه سلاماللهعلیک
فاطمه بنت موسی بن جعفر مشهور به «حضرت معصومه» سلاماللهعلیها، دختر امام موسی کاظم علیهالسلام و خواهر امام رضا علیهالسلام یکی از بانوان با فضیلت خاندان اهل بیت علیهمالسّلام است. مادر گرامی ایشان «نجمه» مادر امام رضا علیهالسلام است که از بانوان با فضیلت و از اسوههای تقوا و شرافت بود.
طبق برخی اسناد ولادت آن حضرت را در مدینه در سال ۱۷۳ نقل میکنند.[1] اما در منابع قدیمی شیعه، تاریخ ولادت و وفات این بانو بیان نشده است. بهگفته برخی از اهل تحقیق، نخستین کتابی که در آن تاریخی در این زمینه ذکر شده است، کتاب «نورالآفاق» نوشته «جواد شاهعبدالعظیمی» است که در سال ۱۳۴۴ق منتشر شد. در این کتاب، تاریخ ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها اول ذیالقعده سال ۱۷۳ قمری و تاریخ وفات ایشان ۱۰ ربیعالثانی سال ۲۰۱ قمری ذکر شده و از آن به دیگر کتابها راه یافته است[2] و در تقویم رسمی کشور نیز همین تاریخ به عنوان تاریخ ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها ثبت شده است.
آنچه درباره زمان تولد این بانوی مکرمه مسلم است این است که زمان تولد ایشان پیش از سال ۱۷۹قمری بوده است؛ زیرا بنابر نقل شیخ کلینی در شوال ۱۷۹ هارون الرشید امام کاظم علیهالسّلام را از مدینه به بغداد برد و آن حضرت در رجب ۱۸۳ قمری در همان جا از دنیا رحلت فرمود و تمام این مدت را نیز در زندان به سر میبرد.[3] بنابراین به صورت طبیعی امکان ندارد که حضرت معصومه سلاماللهعلیها بعد از ۱۷۹هجری متولد شده باشند.
اطلاعات چندانی درباره زندگی حضرت معصومه(س) در دست نیست. اما بنا بر اینکه ایشان در سال ۱۷۳قمری به دنیا آمده باشند، بیش از شش بهار از عمر مبارکشان نگذشته بود که هارون امام کاظم علیهالسلام را به بغداد منتقل و در آنجا زندانی نمود و حضرت معصومه سلاماللهعلیها بقیه دوران کودکی خود با اندوه عظیم فراق پدر گذراندند. اما این اندوه عظیم پس از مدت اندکی به مصیبت عظیمتری مبدل گردید و ایشان ده ساله بودند که پدر گرامیشان با زهر جفا در زندان هارون به شهادت رسیدند. پس از آن، آن بانوی مکرمه در پناه برادرش امام رضا (علیهالسّلام) و تحت ولایت و حمایت به حیات خود ادامه دادند.
با وجود آن که حضرت معصومه سلاماللهعلیها هنگام وفات 28 سال سن داشتند، اما هیچ گاه ازدواج نکردند. آن هم در دورانی که دختران از ابتدای بلوغ به لحاظ جسمی و روحی آمادگی لازم برای ازدواج را دارا بودند و معمولا در همان سنین نزدیک 9 سالگی ازدواج میکردند. علت این امر بر اساس آن چه که بزرگان گفتهاند این بوده که همسر مناسب و همتایی که بتواند به لحاظ مراتب توحیدی و مقامات ایمانی کفو ایشان باشد وجود نداشت.[4]
برخی از محققان نیز عدم ازدواج حضرت معصومه سلاماللهعلیها و خواهرانش را شدت اختناق حکومت عباسیان بهویژه هارون و مأمون دانستهاند. زیرا اگر کسی با یکی از دختران امام کاظم علیهالسلام ازدواج میکرد، این امر بهانه را فراهم میکرد تا دستگاه ستمپیشه خلافت عباسی به اذیت و آزار او بپردازد.[5]
در سال ۲۰۰ قمری مأمون عباسی امام رضا علیهالسلام را مجبور به هجرت به قم کرد و حدود یک سال بعد یعنی در سال 201 قمری امام علیهالسلام را به عنوان ولیعهد خود تعیین نمود. در این هنگام امام رضا علیهالسلام برای بستگان خود در مدینه و به خصوص برای حضرت معصومه سلاماللهعلیها نامهای نوشتند و آنها را به خراسان دعوت نمودند. حضرت معصومه سلاماللهعلیها به مجرد خواندن نامه امام عزم بر سفر گرفتند و کاروانی از علویان و امامزادگان با محوریت حضرت معصومه سلاماللهعلیها تشکیل شد و به سوی خراسان حرکت کرد.[6]
در مسیر حرکت به سمت خراسان، کاروان سادات به ساوه رسیدند. بر اساس برخی نقلها مردم ساوه در آن عصر از دشمنان سرسخت خاندان نبوت بودند؛ از اين رو وقتي كه کاروان علویان به ساوه رسيد، به آنها حمله كردند و جنگ سختي درگرفت.[7] طبق برخی نقلها نیز ماموران حکومتی با کاروان ایشان درگیر شدند.[8] در هر صورت نتیجه آن شد که برادران و برادرزادگان حضرت معصومه سلاماللهعلیها در اين جنگ به شهادت رسيدند و حضرت معصومه سلاماللهعلیها نیز در همین زمان بیمار شدند.[9] در مورد علت بیماری ایشان برخی گفتهاند که وقتی حضرت معصومه سلاماللهعلیها بدنهای پاره پاره برادران و برادرزادگان خویش را ـ که ۲۳ نفر بودند ـ دیدند، به شدت غمگین گشته و از شدت اندوه بیمار شدند.[10] برخی دیگر علت بیماری را مسمومیت ذکر کردهاند و این که زنی از اهالی ساوه در غذای آن بانوی گرامی سم ریخت و ایشان را مسموم کرد.[11]
درخصوص علت رفتن حضرت معصومه سلاماللهعلیها به قم دو گزارش وجود دارد: طبق گزارش نخست، آن بانوی گرامی پس از آن که در ساوه بیمار شدند، از خادمشان پرسیدند: از اینجا تا قم چقدر فاصله است؟ خادم عرض کرد: ۱۰ فرسخ. حضرت فرمودند: مرا به قم منتقل کن.[12]
بنابر گزارش دوم هنگامی که خبر حرکت حضرت معصومه سلاماللهعلیها به آل سعد رسيد، همگي به اتفاق به استقبال آن حضرت رفتند تا ایشان را به قم دعوت كنند؛ در ميان آنها موسي بن خزرج بر دیگران تقدم جست و چون به محضر آن بانوی مکرمه رسيد، زمام شتر آن حضرت را گرفته و به طرف قم آمد و در منزل خود با كمال افتخار از آن بانو پذيريي كرد[13] که هم نویسنده تاریخ قم و هم محدث قمی این قول را صحیحتر میدانند.
حضرت معصومه سلاماللهعلیها در روز ۲۳ ماه ربیع الاول سال 201 قمری به قم وارد شدند.[14] در چند روزي كه آن حضرت در قم حضور داشتند، در منزل موسی بن خزرج ساکن شدند. ایشان تمام مدت را با حالت بیماری مشغول عبادت و راز و نیاز با خداوند بودند و در فراق برادر ميگريستند و اوقات را با حزن و اندوه به سر میبردند.
آن حضرت در سرای موسی بن خزرج عبادتگاهی داشتند که هماکنون آن مکان مقدس با بنایی با شکوه مشخص و در کنار آن یک مسجد مجلّل و چند حجره وجود دارد که به عنوان مدرسه علمیّه ستّیّه در محلّ «میدان میر قم» خوانده می شود.[15] این عبادتگاه را «بیتالنور نیز» (خانة نور) گویند که گواه نورانیت و صفای ممتاز آن بانوی مکرمه در ارتباط با خداست.[16]
سرانجام حضرت معصومه (سلاماللهعلیهم) بعد از شانزده یا هفده روز که در خانه موسی بستری بودند، از دنیا رفتند.[17] پس از رحلت حضرت معصومه (سلاماللهعلیهم) زنان آل سعد بدن آن بانوی گرامی را غسل دادند و کفن کردند.[18] سپس بدن مبارک را به مقبره بابلان بردند و در کنار سردابی که به این منظور حفر کرده بودند، گذاشتند.
در اين هنگام ميان آل سعد در این كه چه كسي داخل قبر شده و جنازه را در سرداب به خاك بسپارد، اختلاف شد. سرانجام اتفاق كردند كه شخصي به نام قادر كه پيرمرد پرهيزكار و صالح و سيد بود داخل قبر شود آن گوهر پاك را دفن كند. هنگامی که به دنبال آن مرد فرستادند، ناگهان از جانب صحرا دو سوار نقاب دار پيدا شدند؛ همين كه به نزديك رسيدند، از مركب خود پياده شدند و بر جنازه حضرت معصومه (سلام الله عليها) نماز گزاردند؛ سپس داخل سرداب شدند و جنازه را دفن كردند؛ آن گاه بيرون آمدند و رفتند و هیچ کس نفهميد كه آنها که بودند.[19]
زمینی که هماکنون مرقد مطهر حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) و صحن و سرای آن حضرت در آن جای دارد، از باغهای ساحلی موسی بن خزرج اشعری بود. موسی بن خزرج سقف و سایبانی از حصیر و بوریا بر سر قبر برافراشت. هنگامی که حضرت زینب سلاماللهعلیها، دختر امام جواد علیهالسلام وارد قم شد، قبهای بر آن مرقد مطهر بنا کرد.[20]
استادی، رضا، «آشنایی با حضرت عبدالعظیم و مصادر شرححال او»، نور علم، شماره ۵۰ و۵۱، فروردين و تير ۱۳۷۲ش.
حسینی، سید جواد، «راز عدم ازدواج حضرت معصومه(ع)»، فرهنگ کوثر، شماره ۶۹، فروردین ۱۳۸۶ش.
خوانساري، مولي حيدر، زبده اتصانيف، قم، بینا، ۱۴۱۵ق.
شیرازی ملک الکتاب، میرزا محمد، ریاض الانساب و مجمع الاعقاب، بمبئی، مكتبة علوم النسب،۱۳۳۵ق.
شيخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
عاملی، جعفرمرتضی، الحیاة السیاسه للامام الرضا علیهالسلام، قم، دارالتبلیغ الاسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۶ق.
فیض قمی، عباس، گنجینه آثار قم، تهران، مطبعة مهر استوار، ۱۳۴۹ش.
قرشی، باقرشریف، حياة الامام الرضا علیهالسلام، قم، سعید بن جبیر، ۱۳۸۰ش.
قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم (ترجمه حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی)، تهران، طوس، ۱۳۶۱ش.
قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، قم، انتشارات دليل، ۱۳۷۹ش.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۴۰۷ق.
كوفى، فرات بن ابراهيم، تفسیر فرات کوفی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۴۱۰ق.
مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
محمدي اشتهاردي، محمد، حضرت معصومه (س) فاطمه دوم، قم، انتشارات اخلاق، چاپ چهارم، ۱۳۹۳ش.
مهدیپور، علیاکبر، زندگانی کریمه اهل بیت علیهمالسلام، تهران، آرام دل، ۱۳۹۲ش.
نمازی، شیخ علی، مستدرک سفینه البحار، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، ۱۴۱۹ق.
[1]- نمازی، شیخ علی، مستدرک سفینه البحار، ج ۵، ص ۲۲۱.
[2]- استادی، رضا، «آشنایی با حضرت عبدالعظیم و مصادر شرححال او»، نور علم، شماره ۵۰ و۵۱، فروردين و تير ۱۳۷۲ش، ص۳۰۱.
[3]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۴۷۶.
[4]- قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج ۳ ص ۱۵۸۴؛ مهدیپور، علیاکبر، زندگانی کریمه اهل بیت علیهمالسلام، ص ۱۰۷ - ۲۰۰.
[5]- ن.ک: حسینی، سید جواد، «راز عدم ازدواج حضرت معصومه (ع)»، فرهنگ کوثر، شماره ۶۹، فروردین ۱۳۸۶ش. البته به نظر میرسد که این نظریه دارای اشکال باشد. زیرا اولاً در عموم موارد دختران ائمه علیهمالسلام به ازدواج پسرانی از خود بنیهاشم و سادات و علویون در میآمدند و بنیهاشم و علویون هم به طور کلی و در تمام دورانها و از جمله دوران حکومت عباسی تحت نظارت و فشار و آزار و اختناق بودند. لذا اگر کسی از خود بنیهاشم با یکی از دختران امام کاظم علیهالسلام ازدواج میکرد، با توجه به این که او خودش قبل از این ازدواج هم از دید عباسیون به دلیل علوی بودن در معرض اتهام بود، معنا نداشت که ازدواجش با یکی از دختران امام کاظم علیهالسلام بهانه جدیدی برای دستگاه خلافت فراهم کند. ثانیاً اگر علت عدم ازدواج دختران امام کاظم علیهالسلام اختناق و ترس از عواقب وصلت با دختران ایشان بوده است، چرا این هراس به دختران آن امام همام علیهالسلام محدود شدهاست و مردان خاندان اهل بیت مشکلی در ازدواج با دختران دیگر شیعیان و علویان و حتی سایر ائمه علیهمالسلام نداشتهاند؟ ثالثاً چه معیاری برای سنجش میزان اختناق سیاسی دوران هارون الرشید وجود دارد که آن را نسبت به دوران سایر خلفای اموی و عباسی تیرهتر و خفقان انگیزتر میسازد تا جایی که شیعیان را طبق اصل تقیه از وصلت با این خاندان باز دارد؟ آیا شیعیان دورانی سختتر از دوران حکومت امویان و مروانیان به خود دیدهاند؟!
[6]- قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ص۲۱۳؛ قرشی، باقرشریف، حياة الامام الرضا علیهالسلام، ج۲، ص۳۵۱. در این که تعداد افراد این کاروان چند نفر بوده اقوال مختلفی ذکر شده است. جعفر مرتضی عاملی مینویسد: «حضرت معصومه سلاماللهعلیها در راس یک قافله ۲۲ نفری متشکل از علویان و برادران امام رضا علیهالسّلام) برای دیدار با آن امام همام رهسپار ایران گردید». (عاملی، جعفرمرتضی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا علیهالسلام، ص۴۲۸) بنا بر نقل برخی از پژوهشگران تعداد ۲۳ نفر از افراد این کاروان در ساوه به شهادت رسیدند (ن.ک: محمدي اشتهاردي، محمد، حضرت معصومه (س) فاطمه دوم، ص ۱۵۱) که بر این اساس، تعداد کل کاروان بایستی بیش از این عدد بوده باشد.
[7]- محمدي اشتهاردي، محمد، حضرت معصومه (س) فاطمه دوم، ص ۱۵۰– ۱۵۱.
[8]- قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ص۲۱۳.
[9]- همان.
[10]- محمدي اشتهاردي، محمد، حضرت معصومه (س) فاطمه دوم، ص ۱۵۰.
[11]- عاملی، جعفرمرتضی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا علیهالسلام، ص۴۲۸؛ محمدي اشتهاردي، محمد، حضرت معصومه (س) فاطمه دوم، ص ۱۵۱. البته برخی در علت بیماری آن بانوی گرامی چنین گفتهاند که وقتی ایشان به قم منتقل شدند، دیدند که شهر سیاهپوش است. کنیزشان را فرستادند تا علت را جویا شود و کنیز بازگشت و گفت که علت آن است که مولایم رضا علیهالسلام سه روز پیش در طوس با زهر مأمون به شهادت رسیده است. چون حضرت معصومه سلاماللهعلیها این خبر را شنیدند، آهی کشیدند و از هوش رفتند. بعد از به هوش آمدن در اثر اندوه این مصیبت دچار تب شدند و به واسطه همان تب نیز از دنیا رفتند. (شیرازی ملک الکتاب، آقا میرزا محمد، ریاض الانساب و مجمع الاعقاب، ص ۱۷۰) اما با توجه به اینکه سفر ایشان در سال ۲۰۱ و شهادت امام رضا علیهالسلام در سال ۲۰۳بوده است، این قول صحیح به نظر نمیرسد. ضمنا با تاریخی که به عنوان تاریخ وفات آن بانوی گرامی مشهور است سازگاری ندارد.
[12]- قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ص۲۱۳؛ مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۹۰؛ قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج ۳، ص ۱۵۸۱؛ محمدي اشتهاردي، محمد، حضرت معصومه (س) فاطمه دوم، ص ۱۴۸- ۱۴۹.
[13]- قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ص۲۱۳؛ مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۹۰؛ قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج ۳، ص ۱۵۸۱؛ محمدي اشتهاردي، محمد، حضرت معصومه (س) فاطمه دوم، ص ۱۴۹.
[14]- محمدي اشتهاردي، محمد، حضرت معصومه (س) فاطمه دوم، پاورقی شماره ۱۷۶.
[15]- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۹۰؛ قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج ۳، ص ۱۵۸۲؛ محمدي اشتهاردي، محمد، حضرت معصومه (س) فاطمه دوم، ص ۱۴۹. «ستي» در لغت به نام «خانم و بانو» است. اين مدرسه را از اين رو كه به بانوي جليل القدر حضرت معصومه (سلام الله عليها) منسوب است، «ستيه» مي گويند.
[16]- در افواه برخي از عوام افتاده كه در آنجا تنور حضرت بوده است. اما این سخن اصلي ندارد و به هيچ وجه درست نيست و گفتن بيت النور به خاطر مقدس بودن آن مكان بسيار شايسته است، گويا بعضي در اثر ناآگاهي، به جاي بيت النور بيت التنور گفتهاند. (محمدي اشتهاردي، محمد، حضرت معصومه (س) فاطمه دوم، پاورقی شماره ۱۷۵)
[17]- قمی، تاریخ قم، ص ۲۱۳؛ شیرازی ملک الکتاب، میرزا محمد، ریاض الانساب و مجمع الاعقاب، ص ۱۶۰؛ محمدي اشتهاردي، محمد، حضرت معصومه (س) فاطمه دوم، ص ۱۵۱.
[18]- فیض قمی، عباس، گنجینه آثار قم، ج۱، ص۳۹۰.
[19]- قمی، تاریخ قم، ص ۲۱۳ – ۲۱۴؛ مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۹۰؛ قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج ۳، ص ۱۵۸۱– ۱۵۸۲؛ محمدي اشتهاردي، محمد، حضرت معصومه (س) فاطمه دوم، ص ۱۵۴. بعضي احتمال داده اند كه آن دو نقاب دار حضرت رضا عليه السلام و امام جواد عليه السلام بوده اند.
[20]- قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج ۳، ص ۱۵۸۲؛ محمدي اشتهاردي، محمد، حضرت معصومه (س) فاطمه دوم، ص ۱۵۴.
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابامحمد یا حسن بن علی العسکری علیکالسلام
السلام علیک یا صاحب الزمان اروحنا فداک
برگی از حیات زرین امام حسن عسکری علیهالسلام
زندگینامه امام عسکری علیهالسلام
حسن بن علی بن محمد علیهمالسلام مشهور به «امام حسن عسکری علیهالسلام»، یازدهمین امام شیعیان اثناعشری است که به مدت شش سال امامت را بر عهده داشتند. بنا بر قول مشهور، آن حضرت در هشتم ربیع الثانی سال ۲۳۲ قمری در مدینه، دیده به جهان گشودند.[1]
پدر گرامیشان امام علی النقی الهادی (علیهالسلام) و مادرش کنیزی شایسته و پارسا به نام «حدیثه» بود[2] که برخی منابع از او با نام «سوسن» یاد کردهاند.[3]
کنیه و القاب امام علیهالسلام
کنیه امام حسن عسکری علیهالسلام «ابو محمد» است.[4] از مشهورترین القاب آن حضرت، «نقی»، «زکی»، «فاضل» و «امین» است. «ابن الرضا» نیز لقبی است که امام جواد علیهالسلام و امام هادی علیهالسلام و امام حسن عسکری علیهالسلام به آن شهرت یافتهاند.[5] لقب «عسکری» نیز مشترک میان آن حضرت و پدر گرامیشان علیهماالسلام است؛ زیرا هر دو به دستور خلفای عباسی در شهر سامرا در محلۀ «عسکر» اقامت اجباری داشتند.[6]
دوران قبل از امامت
طول عمر مبارک امام حسن عسکری کمتر از ۲۹سال است که حدود ۲۳سال آن مربوط به قبل از امامت ایشان است. آن حضرت هنوز در سنین کودکی به سر میبردند که پدر گرامیشان امام هادی علیهالسلام به اجبار به عراق فراخوانده شدند و در سامرا، پایتخت آن روز عباسیان تحتنظر قرار گرفتند. در این سفر امام حسن عسکری علیهالسلام نیز همراه پدر بودند. امام حسن عسکری بیشتر عمر خود را در سامرا گذراندند و مشهور است که آن حضرت تنها امامی است که به حج نرفتند؛ ولی در عیون اخبار الرضا و کشف الغمه روایتی نقل شده که راوی، آن را در مکه از امام حسن عسکری(ع) شنیده است.[7] دوران حیات آن حضرت قبل از امامت به سه بخش کلی قابل تقسیم است:
در مورد فعالیتهای امام حسن عسکری علیهالسلام قبل از امامت گزارش چندانی در دسترس نیست. شاید نخستین موضع سیاسی ثبت شده در زندگی امام حسن عسکری علیهالسلام مربوط به زمانی باشد که امام حدود بیست سال داشتتد و پدرشان هنوز زنده بودند. ایشان در نامهای به عبدالله بن عبدالله بن طاهر از امیران صاحب نفوذ در دستگاه عباسی، که از دشمنان مستعین خلیفه وقت به شمار میآمد، خلیفه را فردی طغیانگر خواند و ساقط شدن او را از خدا خواست.[8]
دوران امامت
مدت امامت امام عسکری علیهالسلام شش سال (از ۲۵۴ تا ۲۶۰ق) به طول انجامید که امام در این دوران با سختیهای بسیاری مواجه گشتند. زیرا از یک سو امامت ایشان از سوی برخی گروههای شیعی با تردید و تکذیب مواجه شد و اگر چه اکثر شیعیان و یاران امام هادی علیهالسلام پس از شهادت ایشان به امام حسن عسکری علیهالسلام به عنوان امام رجوع کردند،[9] اما عده اندکی «جعفر بن علی»، معروف به «جعفر کذاب» پسر دیگر امام هادی علیهالسلام را امام خود خواندند و عدهای نیز به امامت «سید محمد» فرزند دیگر امام هادی علیهالسلام که در زمان حیات آن حضرت از دنیا رفته بود، معتقد شدند.[10] همچنین در موارد متعددی بیماردلان و افراد سست ایمان به امام حسن عسکری علیهالسلام اشکالاتی را وارد میکردند[11] و یا دستورات امام و فرستاده ایشان را نمیپذیرفتند.[12] از همین رو بود که امام عسکری علیهالسلام میفرمود هیچ یک از پدرانشان به اندازه ایشان مورد شک و تردید شیعیان قرار نگرفته است.[13]
از سوی دیگر امام حسن عسکری علیهالسلام به شدت از سوی دستگاه خلافت عباسی تحت نظارت و اعمال فشار و محدودیت بودند و با آن که ایشان کاملا تحت نظارت بود و جز با خواص شیعیان خود رفت و آمد نمیفرمود، دستگاه خلافت عباسی برای حفظ آرامش خود بیشتر اوقات آن حضرت را زندانی میکرد؛ به گونهای که آن حضرت سه سال از مدت شش ساله امامت خویش را در زندان گذرانیدند. دوران امامت امام عسکری علیهالسلام با سه خلیفه عباسی همزمان بود: معتز عباسی (۲۵۲-۲۵۵ق)، مهتدی (۲۵۵-۲۵۶ق) و معتمد (۲۵۶-۲۷۹ق).
در آغاز حکومت معتز، رفتار خصومتآمیزی از او نسبت به امام هادی علیهالسلام و امام عسکری علیهالسلام گزارش نشده است. پس از شهادت امام هادی علیهالسلام نیز شواهد حکایت از آن دارد که با وجود محدودیتهایی که برای فعالیتهای امام عسکری علیهالسلام اعمال میشده، امام از آزادی نسبی برخوردار بوده است. برخی از ملاقاتهای حضرت با شیعیان در اوائل امامت خود این مسئله را تأیید میکند. اما پس از گذشت یک سال خلیفه به امام بدگمان شد و در سال ۲۵۵ قمری ایشان را زندانی کرد. امام در دوره یکساله خلیفه بعدی (مهتدی) نیز همچنان در زندان بودند.
با آغاز خلافت معتمد در سال ۲۵۶ قمری که با قیامهای شیعی روبهرو بود، امام از زندان آزاد شده و به سازماندهی اجتماعی و مالی امامیه اهتمام ورزیدند. اما در صفر سال ۲۶۰ قمری امام علیهالسلام دوباره به دستور معتمد به زندان افتادند و خلیفه روزانه اخبار مربوط به آن حضرت را پیگیری میکردند. یک ماه بعد امام علیهالسلام از زندان آزاد شدند؛ ولی تحتالحفظ به خانه «حسن بن سهل» وزیر مأمون در نزدیکی شهر واسط منتقل شدند. [14]
یکی از جهات سختی شرایط برای امام حسن عسکری علیهالسلام این بود که دستگاه خلافت عباسی مدیریت اموال و موقوفات شیعه را تعمداً به دست کسانی میسپرد که دشمنی جدی با آل محمد صلیاللهعلیهوآله و جریانهای شیعی داشتند، تا بدین گونه بنیه مالی شیعه تضعیف شود و فشار بر شیعیان افزایش یابد و دستان امام علیهالسلام نیز برای حمایت از علویان و پیروان خویش و مبارزه با دستگاه خلافت عباسی بستهتر گردد. به عنوان مثال، حکومت «احمد بن خاقان» را که از ناصبیان و مخالفان سرسخت اهل بیت علیهمالسلام بود،[15] متصدی امور املاک و مالیات شهر قم ـ که یکی از مهمترین مراکز شیعه بود ـ گمارده بود.
یکی دیگر از عواملی که شرایط را برای امام عسکری علیهالسلام و شیعیان سختتر میکرد، شهرت یافتنِ قیام امام دوازدهم عجلاللهتعالیفرجهالشریف بود. در آن دوران در مذهب امامیه آمدن امام منتظَر عجلاللهتعالیفرجهالشریف مشهور شده بود و خلیفه که میدانست شیعیان انتظار آمدن او را میکشند، در جستجوی فرزند امام عسکری علیهالسلام بود و تلاش و کوشش بسیاری برای اطلاع یافتن از آن حضرت میکرد و این امر باعث شده بود که فشارها و نظارتها بر امام و شیعیان بیشتر شود.[16]
فعالیتهای امام حسن عسکری در دوران امامت
با همۀ فشارها و محدودیتهای پیوستۀ حکومت عباسی، امام حسن عسکری علیهالسلام در دوران امامت خویش یک سلسله فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و علمی در راستای حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضد اسلامی انجام دادند که در ادامه به اختصار به مهمترین آنها میپردازیم.
تلاش علمی و تبیین معارف شیعی
امام عسکری علیهالسّلام به دلیل شرایط نامساعد و تنگناهای شدیدی که از سوی حکومت عباسی برای ایشان ایجاد میشد، در انتقال دانش بیکران خود به بدنه جامعه اسلامی با موانع جدی روبرو بود؛ اما شاگردانی تربیت کردند که هر کدام در گسترش معارف اسلام و رفع شبهات نقش مؤثر و ارزندهای داشتند. شیخ طوسی شمار شاگردان آن حضرت را افزون بر یک صد نفر ثبت کرده است که در میان آنان چهرهها و شخصیتهای برجستهای مانند احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابوهاشم داود بن قاسم جعفری، ابوعمرو عثمان بن سعید عمری، علی بن جعفر و محمد بن حسن صفار به چشم میخورند. [17]
همچنین امام علیهالسلام با وجود تمام دشمنیها و محدودیتها کتابها و نامههایی را برای آگاهیبخشی و هدایت جامعه برجای گذاشتند که شامل همه زمینههای معارف توحیدی خصوصا مسائل فقهی و کلامی و قرآنی است. در زمان امام حسن عسکری علیهالسلام برخی اختلافات و شبهات کلامی در جامعه شیعه پدید آمد که امام علیهالسلام در برخی مکتوبات خویش به آنها پرداخته و حق مطلب را برای پیروانشان بیان میفرمودند. همچنین امام با وجود تمام محدودیتها برخی مناظرات علمی را ترتیب دادند و قدرت بیان علمی ایشان باعث شد تا فصل جدیدی در مناظرات گشوده شود.
همچنین در زمان امام حسن عسکری علیهالسلام توجه به تعالیم قرآنی رشد قابل توجهی پیدا کرده بود و امام علیهالسلام نیز اهتمام ویژهای به این مسأله داشتند؛ به گونهای که یک متن قابل توجه در تفسیر قرآن به آن حضرت منسوب شده که در زمره کهنترین آثار تفسیری امامیه است. همچنین یکی از القاب ایشان در کتب رجالی شیعه و اهل سنت لقب «فقیه» است که در کنار احادیث متعدد ایشان در حوزه فقه، نشان از آن دارد که آن حضرت در جامعه علمی آن روز به طور خاص به این وجه شناخته میشده است.
هدایت و مدیریت جامعه شیعه از طریق شبکه ارتباطی وکالت
یکی از فعالیتها و وظایف الهی امام حسن عسکری علیهالسلام مانند همه پدران گرامیشان، هدایت جامعه شیعی و مدیریت و تدبیر امور مختلف شیعیان بود. در پی تلاشهای فراوان امامان پیشین علیهمالسلام، در زمان امام حسن عسکری علیهالسّلام تشیع در مناطق و شهرهای مختلف گسترده شده و شیعیان در گسترۀ جغرافیایی وسیعی زندگی میکردند. این گستردگی و پراکندگی مراکز شیعی وجود شبکۀ ارتباطی منظمی را ایجاب میکرد که پیوند شیعیان با حوزۀ امامت و نیز ارتباط آنان با یکدیگر را سامان ببخشد و از این رهگذر آنان را از نظر دینی و سیاسی، رهبری و سازماندهی کند. چرا که ارتباط مستقیم تمام شیعیان و تمام مناطق شیعهنشین با امام علیهالسلام ممکن نبود.
این نیاز از زمان امام نهم (علیهالسّلام) احساس میشد و منجر به تشکیل سازمان وکالت گردید. چنانکه در روش آن حضرت و امام دهم (علیهالسّلام) آمده، شبکۀ ارتباطی وکالت و نصب نمایندگان در مناطق گوناگون از آن زمان وجود داشته است. این برنامه زمان امام عسکری (علیهالسّلام) نیز پیگیری شد. بنا بر شواهد تاریخی آن حضرت نمایندگانی از میان شخصیتهای برجستۀ شیعه در مناطق مختلف نصب کرده و با آنان در ارتباط بود و از این طریق جامعه شیعیان را در همۀ مناطق مدیریت میفرمود.[18] در راس وکیلهای امام «محمد بن عثمان عمری» قرار داشت و وکلای دیگر به وسیلۀ او با امام در ارتباط بودند. آنان نوعا اموال و وجوهات جمعآوری شده را به وی تحویل میدادند و او آنها را به امام (علیهالسّلام) میرساند.[19]
از طرفی به دلیل محدودیت و نظارت شدیدی که از سوی دستگاه خلافت نسبت به امام حسن عسکری علیهالسلام اعمال میشد، شیعیان به راحتی امکان ارتباط مستقیم با آن حضرت را نداشتند و این امر با خطراتی هم برای امام و هم شیعیان همراه بود. بلکه در برهههایی از حیات مبارک امام علیهالسلام به دلیل حبس یا تشدید نظارتها امکان ارتباط مستقیم تقریبا به طور کلی از میان میرفت و حتی خواص هم ارتباطشان با ایشان کاملاً قطع یا بسیار محدود میشد.
بنا بر برخی گزارشها حضرت در مقطعی از دوران امامت خویش ناگزیر بود هفتهای دو بار در دارالحکومه حاضر شود و حضور مستمر خود در سامرا را به آگاهی حکومت برساند.[20] خفقان وشدت نظارت در این دوره به حدی بوده که شیعیان و یاران حضرت برای دیدار امام علیهالسلام فرصتی جز این زمان نداشتند و در بین راه به دیدار و زیارت امام نائل میآمدند. در کتاب الغیبه آمده است که در یوم النوبه (روز مراجعه امام به مرکز حکومت که ظاهرا دوشنبهها و پنجشنبهها بوده) شور و شعفی در میان مردم پدید میآمد و خیابانها مملو از جمعیت میشد. آن گاه که امام علیهالسلام در خیابان حضور مییافت، هیاهو خاموش میشد و امام علیهالسلام از میان مردم عبور میکرد.[21]
علی بن جعفر از حلبی نقل می کند: در یکی از روزها که قرار بود امام به دار الخلافه برود، ما در عسکر به انتظار دیدار وی جمع شدیم؛ در این حال از طرف آن حضرت توقیعی بدین مضمون به ما رسید: «أَلَا لَا يُسَلِّمَنَّ عَلَيَّ أَحَدٌ وَ لَا يُشِيرُ إِلَيَّ بِيَدِهِ وَ لَا يُومِئُ أَحَدُكُمْ فَإِنَّكُمْ لَا تَأْمَنُونَ عَلَى أَنْفُسِكُم؛ مراقب باشید کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا که در امان نیستید!»[22]
با توجه به این شرایط، امام علیهالسلام افزون بر شبکه ارتباطی وکالت، از طریق فرستادن پیک نیز با شیعیان و پیروان خود ارتباط برقرار میساخت و مشکلات آنان را برطرف میکرد. همچنین گاهی از طریق توقیع و نامهنگاری با شیعیان ارتباط داشت و آنان را در موقعیتهای حساس راهنمایی میکرد. بدین ترتیب امام حسن عسکری علیهالسلام حتی در سختترین شرایط و حتی در زمانی که در حبس به سر میبرد، از درون زندان با جامعه شیعی در ارتباط بود و به مشکلات پیروانش رسیدگی میکرد و به سوالات ایشان پاسخ میداد و مسائل مالی و امور اجتماعی آنان را مدیریت میفرمود.
آمادهسازی شیعیان برای عصر غیبت
مخفی بودن رهبر و پیشوای یک امت و عدم دسترسی آنان به امامشان پدیدهای غیرطبیعی و نامانوس است که مشکلات و سختیهای متعددی را به دنبال دارد و حتی به لحاظ فکری نیز اعتقاد به وجود رهبر و در عین حال پذیرش غیبت و عدم دسترسی به او امری دشوار است. در روایتی داوود بن قاسم از امام هادی علیهالسلام نقل میکند که شنیدم آن حضرت فرمود:
«الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِي الْحَسَنُ؛ فَكَيْفَ لَكُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ؟! فَقُلْتُ: وَ لِمَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ. فَقَالَ: لِأَنَّكُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لَا يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ. فَقُلْتُ: فَكَيْفَ نَذْكُرُهُ؟! فَقَالَ: قُولُوا الْحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّد علیهمالسلام؛ جانشين بعد از من حسن است؛ چگونه خواهد بود حال شما نسبت به جانشين بعد از اين جانشين؟! عرض كردم: فدای شما بشوم؛ براى چه؟! فرمود: زيرا شما خودش را نمىبينيد و براى شما روا نيست نامش را ببريد! عرض كردم: پس چگونه از او ياد كنيم؟! فرمود: بگوئيد: حجت از آل محمد عليهم السلام»[23]
بر همین اساس پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلم) و ائمه معصومین (علیهمالسلام) از همان ابتدا به تدریج مردم را با این موضوع آشنا ساخته و افکار مؤمنین را برای پذیرش این مسأله آماده میکردند.
این تلاش در عصر امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسلام به صورت جدیتری به چشم میخورد؛ چنانکه امام هادی (علیهالسّلام) بعضی از کارها را به وسیلۀ نمایندگان انجام میداد و خود کمتر با افراد تماس میگرفت تا بدین وسیله مردم را برای شرایط غیبت و عدم دسترسی به امام آماده سازد.
این امر در زمان امام حسن عسکری (علیهالسّلام) جلوۀ بیشتری یافت. امام علیهالسلام در مجالس مختلف درباره حجت الهی پس از خود سخن میگفت؛ اما با وجود تاکید بر تولد حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف آن حضرت را فقط به شیعیان خاص و بسیار نزدیک نشان میداد.[24] از سوی دیگر تماس مستقیم شیعیان با خود امام نیز روز به روز محدودتر و کمتر میشد؛ به گونهای که حتی در شهر سامرا از طریق نامه یا به وسیلۀ نمایندگان خویش به مردم پاسخ میداد و در برخی از ملاقاتهای حضوری از پشت پرده با اصحاب سخن میگفت و بدینترتیب آنان را برای پذیرش اوضاع و شرایط سخت عصر غیبت و ارتباط غیرمستقیم با امام آماده میساخت.[25]
از جمله اقدامات دیگر امام حسن عسکری علیهالسلام در این زمینه تغییر در شیوه پاسخگویی به سوالات فقهی و تلاش برای آموزش نحوه حل مسائل علمی با استفاده از منابع معرفتی موجود بود. در این راستا امام از یک سو مردم عادی جامعه را برای دریافت مسائل دینی به فقهای پارسا و دیندار ارجاع میداد و ایشان را به تقلید از فقیهان تربیت یافته در مکتب اهل بیت علیهمالسلام امر میفرمود[26] و از سوی دیگر در ارتباط با شاگردان و اصحاب ویژه خویش گاه پاسخ سؤالهای فقهی را به صورت کامل بیان نمیکرد[27] و گاه نیز به بیان قاعدهای کلی میپرداختند تا فقها بتوانند به کمک آن به پاسخ برسند و با اینگونه اقدامات، جامعه شیعه را در راستای توانمندسازی برای حل مشکلات و مسائل فقهی و عقیدتی در حال عدم امکان مراجعه به امام حاضر آموزش میدادند.
خاموش کردن فتنههای عقیدتی
از جمله فعالیتهای مهم امام حسن عسکری علیهالسلام در دوران امامت خویش، دفع فتنههای اعتقادی متعدد و جلوگیری از بروز انحرافات جدید در میان امت اسلامی بود. از زمان هارون عباسی نهضت ترجمه در جامعۀ اسلامی آغاز شد و باعث گردید که در عرصههای گوناگون علمی، کتابهای متعددی از زبانها و تمدنهای بیگانه ترجمه و میان مسلمانها منتشر شود. برخی از مسلمانها که خود را از نعمت ولایت اهلبیت علیهمالسلام محروم کرده بودند، چون درونمایۀ غنی و تکیهگاه استواری نداشتند، تحت تأثیر این علوم قرار گرفته و نسبت به مقدسات اسلامی سست یا بیاعتقاد شده بودند و این امر بهویژه با ورود فلسفۀ یونان، بروز بیشتری یافت. امام حسن عسکری علیهالسلام در دوران کوتاه امامت خود و با وجود فشارهای بسیار عباسیان، تا آنجا که امکان داشت، دست از روشنگری اعتقادی و حراست از کیان فکری امت اسلامی برنداشتند.
یکی از مهمترین مصادیق این امر مهم جریان یعقوب بن اسحق کندی و کتابی است که بنا داشت در رد قرآن کریم بنویسد. یعقوب بن اسحق یکی از شخصیتهای برجسته علمی در زمان امام عسکری علیهالسلام و نخستین فیلسوف عرب بود. او مدتی را به مطالعه قرآن کریم پرداخت و بر اساس برداشت غلط خودش تناقضاتی را در کتاب الهی یافت و تصمیم گرفت کتابی در این زمینه بنویسد و تناقضات قرآن کریم را در آن جمعآوری نماید. امام حسن عسکری به واسطه یکی از شاگردان کندی او را متوجه برداشت غلط و شیوه ناصحیحش در تفسیر قرآن کریم ساخت و به این ترتیب کندی که مردی آزادمنش و حقطلب بود، با اگاهی از اشتباه خود نوشتههایش را سوزاند و از میان برد.
از مصادیق دیگر این امر مبارزه امام حسن عسکری با فرقههای انحرافی از جمله متصوفه دروغین،[28] واقفیه[29] و غلات بود. خصوصا اندیشههای افراطی و انحرافی غالیان از معضلات فکری و اجتماعی مهم آن دوره بود. امام حسن عسکری علیهالسلام در مواضع مختلفی تلاش نمود تا با روشنگری، دیدگاه صحیح نسبت به جایگاه ائمه علیهمالسلام را برای همگان از جمله افراد غالی و پیروان ایشان تشریح نمایند[30] و در مواردی که غالیان اصرار بر خطا و فتنهگری خود میکردند با آنان بهشدت برخورد میکردند و به شیعیان توصیه می نمودند با لعن و تبری، زمینه طرد افراد منحرف را از جامعه اسلامی و شیعی فراهم کنند.[31]
یکی دیگر از وقایعی که اعتقادات مسلمانان را در معرض تهدید قرار داد و امام حسن عسکری علیهالسلام آن را خنثی کرد، مربوط به ماجرای خشکسالی در آن دوران است. مدتها بود که بارانی نمیبارید و مردم گرفتار سختی شده بودند. هرچه عوامل حکومتی نماز استسقاء خواندند خبری نشد تا اینکه گروهی از مسیحیان جمع شدند و به سوی صحرا رفتند. در میان آنان پیرمردی راهب بود که وقتی دست به دعا برداشت، آسمان شروع به باریدن کرد. این مسئله در روز بعد نیز تکرار شد و وقتی آن راهب دست به دعا برداشت، دو مرتبه باران شروع شد. کار به جایی رسید که بسیاری از مسلمانان در حقانیت اسلام شک کردند و به مسیحیت گرایش یافتند.
در این هنگام، امام علیهالسلام در زندان خلیفۀ عباسی بود. او امام حسن عسکری علیهالسلام را از حبس بیرون آورد و به آن حضرت عرض کرد که امت جدت را دریاب که هلاک شدند. در سومین روزی که مسیحیان برای دعا بیرون آمدند، امام عسکری علیهالسلام نیز به همراه برخی یاران خود به آن مکان آمد. آن حضرت همین که نگاهش به راهب افتاد که دستش را برای دعا بالا برده، به یکی از غلامان خود فرمود که دست راست او را بگیرد و آنچه در میان انگشتانش است بیرون آورد.
آن غلام یک استخوان از دست او در آورد. امام علیهالسلام آن تکه استخوان را گرفت و به آن راهب فرمود: «اکنون طلب باران کن!». اما این بار کار بهگونهای دیگر پیش رفت و مردم دیدند که آسمان پر از ابر، ناگهان صاف و آفتابی شد.
خلیفه از امام علیهالسلام پرسید: «این استخوان چیست؟». حضرت فرمود: «این مرد از کنار قبر یکی از پیامبران عبور کرده و این استخوان را از آنجا بهدست آورده و [قانون الهی بر این است که] هیچگاه استخوان پیامبری ظاهر نشود، مگر آن که بارندگی میشود». بدین ترتیب با هدایت امام حسن عسکری (علیه السلام) فتنهای که میتوانست مسلمانان را از دین خارج کند و بهسوی مسیحیت سوق دهد، از بین رفت.[32]
شهادت امام علیهالسلام
بنا بر مشهور امام حسن عسکری علیهالسلام در تاریخ هشتم ربیع الاول ۲۶۰ قمری به دستور معتمد عباسی لعنتاللهعلیه مسموم و به شهادت رسید.[33] در برخی منابع به نقل از «أَحْمَدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ خَاقَان» که عامل عباسیان در قم و از دشمنان سرسخت اهل بیت علیهمالسلام و شیعیان بود، این گونه روایت شده است که امام علیهالسلام در سال 260 قمری بیمار شد و وقتی معتمد از این مسأله خبردار شد، به چند نفر از معتمدانش دستور داد که خانه آن حضرت را تحت نظر داشته باشند و طبیبی را هم مقرر کرد که هر روز دو بار آن حضرت را معاینه کند. اما بعد از دو روز بیماری حضرت شدت یافت و خلیفه دستور داد که پزشکان از آنجا دور نشوند و از قاضی القضات نیز خواست که ده نفر از دانشمندان سرشناس را پیوسته نزد امام علیهالسّلام)نگهدارد. سرانجام امام علیهالسلام در اثر همین بیماری از دنیا رفتند و برخی از این افراد در تشییع جنازه امام شهادت دادند که آن حضرت به واسطه همین بیماری و به اجل طبیعی از دنیا رفته است.[34] اما شیعیان در این مسأله اختلافی ندارند که آن امام همام به واسطه سمّ و به دستور معتمد به شهادت رسیدند و اینها همه صحنهسازیهایی بود که آن ملعون برای پنهان ساختن نقش خودش در شهادت امام علیهالسلام و طبیعی جلوه دادن مرگ امام علیهالسلام ترتیب داده بود.
از آنجا که امام علیهالسلام چهرهای کاملا شناخته شده در سامرا بود، هنگام رحلتش هالهاى از غم و بهتزدگى فضاى سامرا را فرا گرفت. بازار تعطیل شد و صدای شیون و فریاد تمام شهر را فرا گرفت و تمام مردم و شخصیتهای نظامی و قضایی و درباریان در تشییع جنازه آن امام همام شرکت کردند.[35] بدن مطهر امام پس از غسل و تکفین در همان شهر و در کنار مزار پدر گرامیاش به خاک سپرده شد.[36] بعدها در این مکان زیارتگاهی ساخته شد که به حرم عسکریین مشهور است و تا به امروز کعبه عشاق و محل زیارت و عبادت زائران است.
[1]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۰۳؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج۲، ص۳۱۳؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۹2؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۵۲۳؛ طبرسی، فضل بن حسن، تاج الموالید، ص ۱۰۵؛ ابن رستم طبری صغیر، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص۴۲۳.
[2]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۰۳؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج۲، ص۳۱۳
[3]- ابن طلحه، محمد، مطالب السؤول، ج۲، ص۷۸؛ سبط ابن جوزی، یوسف، تذکرة الخواص، ص ۳۶۲.
[4]- ابن رستم طبری صغیر، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص ۴۲۴.
[5]- ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۵۲۳
[6]- شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، باب ۱۷۶، ص۲۴۱؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ۱۹۷۱-۱۹۷۲م، ج۲، ص۹۵.
[7]- شيخ صدوق، محمد بن علی، عيون أخبار الرضا، ج۲، ص۱۳۵؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۳، ص۱۹۸.
[8]- ابن اثیر، علی بن ابی الکریم، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۱۵۱.
[9]- جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۵۳۷
[10]- اشعری، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، ۱۰۱.
[11]- شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۲۰۰؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۱۸و ۲۴۶ - ۲۴۷؛ مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیة، ۱۴۲۶ق، ص۲۵۲؛.
[12]- کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، ص۵۴۱.
[13]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۱، ص۲۲۲.
[14]- مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیة، ۱۴۰۹ق، ص۲۶۸ - ۲۶۹.
[15]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۰۳؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۳۲۱.
[16]- مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۳۳۶؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص ۱۰۷– ۱۰۸.
[17]- شیخ طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۳۹۷ به بعد.
[18]- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۵۰، ص ۳۰۹و ۳۱۰ و ۳۲۲؛ خامنهای، سیدعلی، انسان ۲۵۰ ساله، ص ۳۹۴.
[19]- شیخ طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، ص۴۰۱؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۵۰، ص۳۲۳
[20]- شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص ۲۱۵.
[21]- شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص ۲۱۵ – ۲۱۶.
[22]- قطب الدين راوندى، سعيد بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۴۳۹؛
[23]- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸.
[24]- ن.ک: کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۳۳۲؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص ۲۳۳؛ مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۰.
[25]- ن.ک: پورسید آقایی، مسعود و دیگران، تاریخ عصر غیبت، ص ۱۶۸ ـ ۱۶۹.
[26]- «لإمامُ العسكريُّ عليه السلام ـ بَعدَ تَقبِيحِ تَقلِيدِ عَوامِ اليَهودِ لِعُلَماءِ الفَسَقَةِ ـ : فَمَن قَلَّدَ مِن عَوامِّنا مِثلَ هؤلاءِ الفُقَهاءِ فَهُم مِثلُ اليَهودِ الذينَ ذَمَّهُمُ اللّه ُ بالتَّقليدِ لِفَسَقَةِ فُقَهائهِم ... فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا جَمِيعَهُم ...؛ ... امام عسكرى عليه السلام بعد از تقبيح تقليدِ عوامِ يهود از علماى فاسقشان: اگر (مسلمانان) از چنين فقهايى تقليد كنند، مانند همان يهوديانى هستند كه خداوند آنان را به سبب تقليد و پيروى از فقهاى فاسق و بدكارشان نكوهش كرده است ... اما هر فقيهى كه خويشتندار و نگاهبان دين خود باشد و با هواى نفْسش مبارزه کند و مطيع فرمان مولايش باشد، بر عوام است كه از او تقليد كنند و البته اين ويژگيها را تنها برخى فقهاى شيعه دارا هستند؛ نه همه آنها.» (طبرسی، احمد بن على، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج ۲، ص ۴۵۸)
[27]- ن.ک: کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۶، ص ۳۵.
[28]- ن.ک: بحارالانوار،ج ۵۰، ص ۳۱۸و ج ۵۱، ص ۳۲۸؛ نوری، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۱، ص ۳۸۰؛ قمی، عباس، سفينة البحار، ج ۵، ص ۱۹۸.
[29]- اربلی، علی بن عیسی، کشفالغمّه، ج ۳، ص ۲۲۶.
[30]- به عنوان نمونه ن.ک: ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج ۴، ص ۴۲۸.
[31]- ن.ک: کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، ج ۲، ص ۸۰۲به بعد.
[32]- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۵۰– ۲۵۱.
[33]- كلينى، محمد بن يعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۵۰۳؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۳۱۳؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، ج ۲، ص ۱۳۱؛ طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص ۴۲۳– ۴۲۴؛ ابنصباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرِفة الأئمَّه، ج ۲، ص ۱۰۹۳.
[34]- كلينى، محمد بن يعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۵۰۴- ۵۰۵؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص ۳۲۳– ۳۲۴.
[35]- كلينى، محمد بن يعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۵۰۴- ۵۰۵؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص ۳۲۳- ۳۲۴
[36]- كلينى، محمد بن يعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۵۰۳؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۳۱۳؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، ج ۲، ص ۱۳۱؛ طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص ۴۲۳– ۴۲۴؛ ابنصباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرِفة الأئمَّه، ج ۲، ص ۱۰۹۳.
پرهیز از خونریزی
اِیاک وَ الدِّماءَ وَ سَفْکها بِغَیرِ حِلِّها، فَاِنَّهُ لَیسَ شَیءٌ اَدْعی لِنِقْمَة، وَ لا اَعْظَمَ لِتَبِعَة، وَ لا اَحْری بِزَوالِ نِعْمَة وَ انْقِطاعِ مُدَّة مِنْ سَفْک الدِّماءِ بِغَیرِ حَقِّها. وَ اللّهُ سُبْحانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُکمِ بَینَ الْعِبادِ فیما تَسافَکوا مِنَ الدِّماءِ یوْمَ الْقِیامَةِ. فَلاتُقَوِّینَّ سُلْطانَک بِسَفْک دَم حَرام، فَاِنَّ ذلِک مِمّا یضْعِفُهُ وَ یوهِنُهُ، بَلْ یزیلُهُ وَ ینْقُلُهُ. وَ لاعُذْرَ لَک عِنْدَ اللّهِ وَ لا عِنْدی فی قَتْلِ الْعَمْدِ، لاِنَّ فیهِ قَوَدَ الْبَدَنِ. وَ اِنِ ابْتُلیتَ بِخَطَأ، وَ اَفْرَطَ عَلَیک سَوْطُک اَوْ سَیفُک اَوْ یدُک بِالْعُقُوبَةِ فَاِنَّ فِی الْوَکزَةِ فَما فَوْقَها مَقْتَلَةً فَلاتَطْمَحَنَّ بِک نَخْوَةُ سُلْطانِک عَنْ اَنْ تُؤَدِّی اِلی اَوْلِیاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ.
از ریختن خون به ناحق برحذر باش، زیرا چیزی در نزدیک ساختن انتقام حق، و عظمت مجازات، و از بین رفتن نعمت و پایان گرفتن زمان حکومت به مانند خون به ناحق ریختن نیست. خداوند در قیامت اول چیزی که بین مردم حکم می کند در رابطه با خونهایی است که به ناحق ریخته اند. پس حکومت را به ریختن خون حرام تقویت مکن، که ریختن خون حرام قدرت را به سستی کشاند، بلکه حکومت را ساقط نموده و به دیگری انتقال دهد. برای تو در قتل عمد نزد خدا و نزد من عذری نیست، چرا که کیفر قتل عمد کشتن قاتل است. و اگر دچار اشتباه شدی، و تازیانه یا شمشیر یا دستت در کیفر دادن از حد بیرون رفت چه اینکه در مشت زدن و بالاتر از آن بیم قتل است مبادا نخوت حکومت تو را از پرداخت خون بها به خاندان مقتول مانع گردد.
رسیدگی به کار کارگزاران
ثُمَّ انْظُرْ فی اُمُورِ عُمّالِک، فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِباراً، وَ لاتُوَلِّهِمْ مُحاباةً وَ اَثَرَةً، فَاِنَّهُما جِماعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ و الْخِیانَةِ. وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ اَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَیاءِ، مِنْ اَهْلِ الْبُیوتاتِ الصّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِی الاْسْلامِ الْمُتَقَدِّمَةِ، فَاِنَّهُمْ اَکرَمُ اَخْلاقاً، وَ اَصَحُّ اَعْراضاً، وَ اَقَلُّ فِی الْمَطامِعِ اِشْرافاً، وَ اَبْلَغُ فی عَواقِبِ الاْمُورِ نَظَراً.
سپس درامور کارگزاران حکومتت دقت کن و آنان را پس از آزمایش به کار گیر، به واسطه جانبداری و طرفداری بی دلیل یا خود رأیی و خودکامگی آنان را به کار مگمار زیرا هوا و هوس و خودرأیی جامع همه شعبه های ستم و خیانت است. از عمّال حکومت کسانی را انتخاب کن که اهل تجربه و حیاءاند، و از خانواده های شایسته و در اسلام پیش قدم ترند، چرا که اخلاق آنان کریمانه تر، و خانواده ایشان سالم تر، و مردمی کم طمع تر، و در ارزیابی عواقب امور دقیق ترند.
وَ مِنْ عَهْد لَهُ عَلَیهِ السَّلامُ کتَبَهُ لِلاْشْتَرِ النَّخَعِی رَحِمَهُ اللّهُ لَمّا وَلاّهُ عَلی مِصْرَ وَ اَعْمالِها. حینَ اضْطَرَبَ اَمْرُ اَمیرِها مُحَمَّدِ بْنِ اَبی بَکر. وَ هُوَ اَطْوَلُ عَهْد کتَبَهُ وَ اَجْمَعُهُ لِلْمَحاسِنِ
عهدنامه مکتوب آن حضرت است برای مالک اشتر نَخَعی رحمه اللّه زمانی که او را به امارت مصر و مناطق تابعه آن انتخاب نمود و این برنامه به وقتی بود که کار حاکم مصر محمد بن ابوبکر در آشفتگی قرار داشت. این عهدنامه طولانی ترین عهدنامه و از جهت دربرداشتن خوبیها جامع ترین آنهاست
بخشنده و بزرگوار
1 - روزى يك اعرابى نزد امام حسين آمد و عرض كرد: اى فرزندرسول خداصلىاللهعليهوآله من پرداخت ديه اى كامل را ضمانت كرده ام امّا از اداى آن ناتوانم. با خود گفتم كه از بزرگوارترين مردم، آن را تقاضا مىكنم و از خاندان رسول اللَّه كسى را بزرگوارتر و بخشنده تر نيافتم.
پس امام حسين به وى فرمود: "اى برادر عرب از تو سه پرسش مىكنم اگر يكى از آنها را پاسخ گفتى ثلث آن ديه را به تو مىدهم و اگر دو پرسش را جواب دادى دو ثلث آن را به تو مىپردازم و اگر هر سه پرسش را پاسخ گفتى تمام مالى را كه مىخواهى به تو مىدهم".
پیامدهای جنگ جمل
جنگ جمل با پیروزی امام علی (علیه السلام) خاتمه یافت، ولی پیامدهای شومی برای آن حضرت به همراه داشت که در ادامه به بیان آنها میپردازیم.
وقایع دوران حکومت امام علی(علیه السلام)
در شرایط جدید، مردم بهدنبال خلیفهای بودند که به جای عثمان بر سر کار بیاید. در این میان، عمار یاسر، ابوقتادۀ انصاری و مالک اشتر ـ که رهبر انقلابیون کوفی بود ـ توجه مردم را به امام علی (علیه السلام) جلب کردند.
وقایع دوران خلیفۀ دوم
ابوبکر دو سال و چهار ماه و بنا بر نقلی، دو سال و هفت ماه خلافت کرد و پیش از مرگش عمر بن خطاب را بهعنوان جانشین انتخاب نمود.
بسیاری از اصحاب سرشناس با خلافت عمر مخالف بودند و بهخاطر خشونت و رفتارهایی که داشت، نمیخواستند خلافت او را بپذیرند، اما ابوبکر مخالفت آنها را با تندی پاسخ داد و گفت: «مخالفت شما بهسبب طمعی است که خود در خلافت دارید. من میخواهم وقتی خدای خود را ملاقات میکنم و از من میپرسد چه کسی را برای رهبری جامعه و خلافت در نظر گرفتی، بگویم بهترین آنها، یعنی عمر بن خطاب را در نظر گرفتم».
تاریخ امیرالمومنین امام علی (علیه السلام)
دوره تاریخ معصومین
این مقاله بخشی از درسهای تاریخ معصومین است که توسط استاد ارجمند دکتر رجبی دوانی در موسسه نورالمجتبی علیه السلام تدریس شده است.
تاریخ زندگی امام علی به سه بخش اصلی تقسیم میشود: