سپس اشاره به این حقیقت میکند که غالبا انسانها گرفتار لغزشهایی میشوند و با اشاره به لغزش حضرت آدم (که در واقع ترک اولی بود نه گناه) میگوید: چه اشکالی دارد که همه فرزندان آدم به هنگام ارتکاب خطاها به او اقتدا کنند، چرا که خیر محض، کار فرشتگان است، و آمادگی برای شر بدون جبران، خوی شیاطین است، و بازگشت به خیر بعد از شر، طبیعت آدمیان است؛ آن کس که به هنگام ارتکاب گناه و انجام شر به خیر باز گردد، حقیقتا انسان است!
در واقع توبه اساس دین را تشکیل میدهد، چرا که دین و مذهب انسان را به جدا شدن از بدیها و بازگشت به خیرات دعوت میکند؛ و با توجه به این حقیقت، لازم است توبه در صدر مباحث مربوط به اعمال و صفات نجاتبخش قرار گیرد.» [۱]
به تعبیر دیگر، بسیار میشود که از انسان - مخصوصا در آغاز تربیت و سیر و سلوک الیالله لغزشهایی سر میزند، اگر درهای بازگشت به روی او بسته شود بکلی مایوس میگردد و برای همیشه از پیمودن این راه باز میماند؛ به همین دلیل، در مکتب تربیتی اسلام، «توبه» به عنوان یک اصل مهم مطرح است و از تمام آلودگان به گناه دعوت میکند که برای اصلاح خویش و جبران گذشته از این باب رحمت الهی وارد شوند.
الف - توبه در مناجات علی بن الحسین علیه السلام
این حقیقت در سخنان امام علی بن الحسین (علیهالسّلام) در مناجات التائبین با زیباترین صورتی بیان شده، «الهی انت الذی فتحت لعبدک بابا الی عفوک سمیته التوبة فقلت توبوا الی الله توبة نصوحا، فما عذر من اغفل دخول الباب بعد فتحه؛
[۲]
معبود من! تو کسی هستی که به روی بندگانت دری به سوی عفوت گشودهای و نامش را توبه نهادهای، و فرمودهای باز گردید به سوی خدا و توبه کنید، توبه خالص! حال که این در رحمت باز است، عذر کسانی که از آن غافل شوند چیست»؟
جالب اینکه خداوند علاقه فوقالعادهای به توبه بندگان دارد، چرا که آغاز تمام خوشبختیهای انسان است. در حدیثی از امام باقر (علیهالسّلام) میخوانیم: «ان الله تعالی اشد فرحا بتوبة عبده من رجل اضل راحلته و زاده فی لیلة ظلماء فوجدها؛[۳]
خداوند از توبه بندهاش بسیار شاد میشود، بیش از کسیکه مرکب و توشه خود را در بیابان (خطرناکی) در یک شب تاریک گم کرده و سپس آن را بیابد.»
این تعبیر که با کنایات و لطف خاصی آمیخته است، نشان میدهد که در واقع توبه، هم مرکب است و هم توشه راه، تا انسان وادی ظلمانی عصیان را پشت سر بگذارد و به سر منزل نور و رحمت و صفات والای انسانیت برسد.
ب - مسائل مطرح در توبه
به هر حال، در بحث «توبه» مسائل زیادی مطرح است که اهم آنها، امور زیر است:
۱- حقیقت توبه
۲- وجوب توبه
۳- عمومیت توبه
۴- ارکان توبه
5 - دوام توبه
6 - مراتب توبه
7 - آثار و برکات توبه
1 - حقیقت توبه
«توبه» در اصل به معنی بازگشت از گناه است (این در صورتی است که به شخص گنهکاری نسبت داده شود) ولی در قرآن و روایات اسلامی بارها به خدا نسبت داده شده است در این صورت به معنی بازگشت به رحمت است، همان رحمتی که به خاطر ارتکاب گناه از گنهکار سلب شده بود، پس از بازگشت او به خط عبادت و بندگی خدا، رحمت الهی به او باز میگردد و به همین دلیل یکی از نامهای خدا، «تواب) یعنی بسیار بازگشتکننده به رحمت یا بسیار توبهپذیر) است.
در واقع واژه «توبه» مشترک لفظی یا معنوی است میان «خدا» و «بندگان» (ولی هنگامی که به بنده نسبت داده شود با کلمه «الی» متعدی میشود و هنگامی به خدا نسبت داده شود با کلمه «علی»
در «المحجةالبیضاء» درباره حقیقت توبه چنین آمده است که توبه سه رکن دارد، نخست «علم» و دوم «حال» و سوم «فعل» که هر کدام علت دیگری محسوب میشود.
منظور از «علم» شناخت اهمیت ضرر و زیانهای گناهان است، و اینکه حجاب میان بندگان و ذات پاک محبوب واقعی میشود. هنگامیکه انسان این معنی را بخوبی درک کند، قلب او به خاطر از دست دادن محبوب ناراحت میشود و چون میداند عمل او سبب این امر شده، نادم و پشیمان میگردد؛ و این ندامت سبب ایجاد اراده و تصمیم نسبت به گذشته و حال و آینده میشود.
در زمان حال آن عمل را ترک میگوید، ونسبت به آینده تصمیم بر ترک گناهی که سبب از دست دادن محبوب میگردد میگیرد، و نسبت به گذشته درصدد جبران برمی آید.
در واقع نور علم و یقین سبب آن حالت قلبی میشود که سرچشمه ندامت است، و آن دامت سبب موضعگیریهای سهگانه نسبت به گذشته و حال و آینده میگردد. [۴]
این همان چیزی است که بعضی از آن به عنوان انقلاب روحی تعبیر کردهاند، و میگویند توبه نوعی انقلاب در روح و جان آدمی است که او را وادار به تجدید نظر در برنامههای خود میکند.
2 - وجوب توبه
تمام علمای اسلام در وجوب توبه اتفاق نظر دارند، و در متن آیات قرآن مجید کرارا به آن امر شده است؛ در آیه ۸ سوره تحریم میخوانیم: «یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبة نصوحا عسی ربکم ان یکفر عنکم سیئاتکم و یدخلکم جنات تجری من تحتها الانهار؛[۵]
ای کسانیکه ایمان آوردهاید به سوی خدا باز گردید توبه کنید، توبهای خالص و بیشائبه، امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است داخل کند.»
همه انبیای الهی هنگامی که برای هدایت امتهای منحرف ماموریت مییافتند، یکی از نخستین گامهایشان دعوت به توبه بود؛ چرا که بدون توبه و شستن لوح دل از نقش گناه، جایی برای نقش توحید و فضائل نیست.
پیغمبر بزرگ خداوند هود (علیهالسّلام) از نخستین سخنانش این بود: «و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه؛[۶]
ای قوم من از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او باز گردید و توبه نمایید!»
پیامبر بزرگ دیگر صالح (علیهالسّلام) نیز همین سخن را پایه کار خود قرار میدهد و میگوید: «فاستغفروه ثم توبوا الیه؛[۷]
از او طلب آمرزش کنید و به سوی او باز گردید و توبه کنید!»
حضرت شعیب (علیهالسّلام) نیز با همین منطق به دعوت قومش پرداخت، و گفت: «واستغفروا ربکم ثم توبوا الیه ان ربی رحیم ودود؛[۸]
از پروردگار خود آمرزش بطلبید و به سوی او باز گردید و توبه کنید که پروردگارم مهربان و دوستدار (توبهکاران) است!»
1 -2 - وجوب فوری توبه
در روایات اسلامی نیز بر مساله وجوب فوری توبه تاکید شده است، از جمله:
۱- در وصیت امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) به فرزندش امام مجتبی (علیهالسّلام) میخوانیم:
«وان قارفت سیئة فعجل محوها بالتوبة؛[۹]
اگر مرتکب گناهی شدی، آن را به وسیله توبه هرچه زودتر محو کن!»
البته با توجه به اینکه امام مرتکب گناهی نمیشود، منظور در اینجا تشویق دیگران به توبه است.
۲- در حدیث دیگری از پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخوانیم که به ابن مسعود فرمود: «یابن مسعود لاتقدم الذنب و لا تؤخر التوبة، ولکن قدم التوبة و اخر الذنب؛[۱۰]
ای ابن مسعود! گناه را مقدم مشمار، و توبه را تاخیر مینداز، بلکه توبه را مقدم کن و گناه را به عقب بینداز (و ترک کن)!»
۳- در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) میخوانیم: «مسوف نفسه بالتوبة من هجوم الاجل علی اعظم الخطر؛ [۱۱]
کسیکه توبه را در برابر هجوم اجل به تاخیر بیندازد، در برابر بزرگترین خطر قرار میگیرد، (که عمرش پایان گیرد در حالی که توبه نکرده باشد)!»
۴- در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) میخوانیم که از جدش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین نقل میکند: «لیس شی ء احب الی الله من مؤمن تائب او مؤمنة تائبة؛ [۱۲]
چیزی در نزد خدا محبوبتر از مرد یا زن با ایمانی که توبه کند نیست!»
این تعبیر میتواند دلیلی به وجوب توبه باشد به خاطر این که توبه محبوبترین امور در نزد خدا شمرده شده است.
علاوه بر این، دلیل عقلی روشنی بر وجوب توبه داریم و آن این که عقل حاکم بر این است که در برابر عذاب الهی- خواه یقین باشد یا احتمالی- باید وسیله نجاتی فراهم ساخت، و با توجه به این که توبه بهترین وسیله نجات است، عقل آن را واجب میشمرد؛ چگونه افراد گناهکار خود را از عذاب الهی در دنیا و آخرت میتوانند محفوظ بشمرند در حالیکه توبه نکرده باشند.
آری! توبه واجب است، هم به دلیل صراحت آیات قرآن مجید و هم روایات اسلامی و هم دلیل عقل، و از این گذشته وجوب توبه در میان تمام علمای اسلام مسلم و قطعی است.
بنابراین، ادله اربعه بر وجوب توبه دلالت میکند، و این وجوب فوری است زیرا مقتضای ادله چهارگانهای که به آن اشاره شد، وجوب فوری میباشد، و در علم اصول این مساله بیان شده که تمام اوامر ظاهر در فوریت است، مگر اینکه دلیل بر خلاف آن قائم شود.
3 - عمومیت توبه
«توبه» مخصوص به گناه یا گناهان خاصی نیست، و شخص و اشخاص معینی را شامل نمیشود، و زمان محدودی ندارد، و سن و سال و عصر و زمان خاصی در آن مطرح نیست.
بنابراین، توبه از تمام گناهان است و نسبت به همه اشخاص و در هر زمان و هر مکان میباشد، همانگونه که اگر شرایط در آن جمع باشد بقبول درگاه الهی خواهد بود.
تنها استثنایی که در قبول توبه وجود دارد و در قرآن مجید به آن اشاره شده این است که اگر انسان زمانی به سراغ توبه رود که در آستانه برزخ قرار گرفته و مقدمات انتقال او از دنیا فراهم شده است و یا عذاب الهی فرا رسد (مانند توبه فرعون هنگامی که عذاب الهی فرا رسید و در میان امواج نیل در حال غرق شدن بود) پذیرفته نمیشود، و در آن زمان درهای توبه بسته خواهد شد، زیرا اگر کسی در آن حال توبه کند، توبه او اضطراری است نه اختیاری و توام با میل و رغبت؛ قرآن میگوید:
« و لیست التوبة للذین یعملون السیئات حتی اذا حضر احدهم الموت قال انی تبت الآن و لا الذین یموتون و هم کفار اولئک اعتدنا لهم عذابا الیما؛» [۱۳]
توبه کسانی که کارهای بدی انجام میدهند و هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا رسد میگوید: الآن توبه کردم، پذیرفته نیست و نه توبه کسانی که در حال کفر از دنیا میروند (و در عالم برزخ توبه میکنند) اینها کسانی هستند که عذاب دردناکی برایشان فراهم شده است!»
1 -3 - سرگذشت فرعون
در داستان فرعون میخوانیم: هنگامی که فرعون و لشکریانش وارد مسیر خشکی داخل دریا شدند و ناگهان آبها فرو ریختند و فرعون در حال غرق شدن بود گفت: «امنت انه لااله الا الذی امنت به بنواسرائیل و انا من المسلمین؛[۱۴]
من ایمان آوردم که هیچ معبودی جز آن کسی که بنیاسرائیل به او ایمان آوردهاند نیست، و من از مسلمین هستم!»
ولی بلافاصله جواب شنید: «آلئن و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین؛[۱۵]
الان ایمان میآوری؟! در حالی که قبلا عصیان کردی و از مفسدان بودی (توبهات در این حال پذیرفته نیست)!»
درباره بعضی از قوام گذشته نیز میخوانیم: «فلما راوا باسنا قالوا آمنا بالله وحده و کفرنا بما کنا به مشرکین؛[۱۶]
هنگامی که عذاب (شدید) ما را دیدند گفتند هم اکنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم و به معبودهایی که همتای او میشمردیم کافر شدیم!»
قرآن آن در پاسخ آنها میگوید: «فلم یک ینفعهم ایمانهم لما راوا باسنا سنة الله التی قد خلت فی عباده و خسر هنالک الکافرون؛[۱۷]
اما هنگامی که عذاب ما را مشاهده کردند، ایمانشان برای آنها سودی نداشت، این سنت خداوند است که همواره در میان بندگانش اجرا شده و آنجا کافران زیانکار شدند.»
و به همین دلیل، در مورد حدود اسلامی هنگامی که شخص مجرم بعد از دستگیر شدن و گرفتاری در چنگال عدالت و کیفر و مجازات، توبه کند، توبهاش پذیرفته نیست؛ چرا که اینگونه توبهها معمولا جنبه اضطراری دارد، و هیچگونه دلالتی بر تغییر موضوع مجرم ندارد.
2 -3 - پذیرفته نشدن توبه
بنابراین توبه تنها در یک مورد پذیرفته نیست و آن جائی است که مساله از شکل اختیاری بودن بیرون رود و شکل اضطراری و اجباری بخود بگیرد.
بعضی چنین پنداشتهاند که توبه در سه مورد دیگر نیز پذیرفته نیست:
اول در مورد شرک و بتپرستی زیرا قرآن مجید میفرماید: «ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء؛[۱۸]
خداوند (هرگز) شرک را نمیبخشد و پایینتر از آن را برای هر کس بخواهد و شایسته بداند میبخشد!»
ولی این سخن صحیح نیست؛ زیرا در این آیه گفتگو از توبه نیست، بلکه سخن از «عفو بدون توبه» است، به یقین تمام کسانی که در آغاز اسلام از شرک توبه کردند و مسلمان شدند توبه آنها پذیرفته شد، و همچنین تمام مشرکانی که امروز نیز توبه کنند و رو به اسلام آورند به اتفاق همه علمای اسلام توبه آنها پذیرفته میشود، ولی اگر مشرک توبه نکند و با حال شرک از دنیا برود مشمول غفران و عفو الهی نخواهد شد، در حالی که اگر با ایمان و توحید از دنیا بروند، ولی مرتکب گناهانی شده باشند، ممکن است مشمول عفو الهی بشوند، و مفهوم آیه فوق همین است.
کوتاه سخن این که، عفو الهی شامل مشرکان نخواهد نشد ولی شامل مؤمنان میشود، اما توبه سبب آمرزش همه گناهان حتی شرک خواهد شد.
دوم و سوم این که، توبه باید در فاصله کمی بعد از گناه باشد نه فاصلههای دور، و نیز باید از گناهانی باشد که از روی جهالت انجام گرفته است نه از روی عناد و لجاجت، به دلیل این که هر دو مطلب در آیه ۱۷ سوره نساء آمده است:
«انما التوبة علی الله للذین یعملون السوء بجهالة ثم یتوبون من قریب فاولئک یتوب الله علیهم و کان الله علیما حکیما؛[۱۹]
توبه تنها برای کسانی است که کار بدی را از روی جهالت انجام میدهند سپس بزودی توبه میکنند، خداوند توبه چنین اشخاص را میپذیرد و خدا دانا و حکیم است.»
ولی این نکته قابل توجه است که بسیاری از مفسران این آیه را بر توبه کامل حمل کردهاند زیرا مسلم است که اگر افرادی از روی عناد و لجاج مرتکب گناهانی شوند سپس از مرکب لجاجت و غرور پایین آیند و رو به درگاه خدا آورند، توبه آنان پذیرفته میشود، و در تاریخ اسلام نمونههای فراوانی برای اینگونه افراد است که نخست در صف دشمنان لجوج و عنود بودند و سپس باز گشتند و از دوستان مخلص شدند.
همچنین مسلم است که اگر انسان سالیان دراز گناه کند و بعد پشیمان شود و حقیقتا توبه و جبران کند، توبه او پذیرفته خواهد شد.
در حدیث معروفی از پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخوانیم که فرمود: هر کس یکسال قبل از مرگش توبه کند خدا توبه او را میپذیرد، سپس فرمود یک سال زیاد است، کسی که یک ماه قبل از مرگش توبه کند خدا توبه او را میپذیرد سپس افزود یک ماه نیز زیاد است، کسی که یک جمعه (یک هفته) قبل از مرگش توبه کند توبه او مورد قبول خداوند واقع میشود، باز افزود یک جمعه زیاد است کسی که یک روز قبل از مرگش توبه کند خداوند توبهاش را پذیرا میشود، باز فرمود یک روز نیز زیاد است! کسی که یک ساعت قبل از مرگش توبه کند خداوند توبه او را میپذیرد، سپس افزود یک ساعت هم زیاد است! کسی که قبل از آن که جانش به گلو رسد (در آخرین لحظه حیات و در حال اختیار) توبه کند، خداوند توبه او را میپذیرد!» [۲۰]
البته منظور این است که توبه با تمام شرایطش انجام گردد؛ مثلا، اگر حقوق افرادی ضایع شده در همان لحظه به افراد مطمئن توصیه کند که حقوق آنها را بپردازند و سپس توبه کند.
3 -3 - عمومیت توبه در آیات
آیات فراوانی از قرآن نیز دلیل بر عمومیت توبه و شمول آن نسبت به جمیع گناهان است؛ از جمله:
۱- در آیه ۵۳ سوره زمر میخوانیم: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم؛[۲۱]
بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.»
۲- در آیه ۳۹ سوره مائده میخوانیم: «فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله یتوب علیه ان الله غفور رحیم؛[۲۲]
اما آن کسی که پس از ستم کردن توبه کند و جبران نماید خداوند توبه او را میپذیرد، خداوند آمرزنده و مهربان است.»
درست است که این آیه بعد از این بیان حد سارق آمده است ولی دارای مفهوم عام و گستردهای که شامل همه گناهان میشود.
۳- در آیه ۵۴ سوره انعام آمده: «انه من عمل منکم سوء بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحیم؛[۲۳]
هرکس از شما کار بدی از روی نادانی کند سپس توبه و اصلاح نماید، مشمول رحمت خدا میشود، چرا که خداوند غفور و رحیم است.»
در این آیه هرگونه عمل سوء که تمام گناهان را فرا میگیرد، قابل توبه و باز گشت ذکر شده است.
۴- در آیه ۱۳۵ سوره آلعمران چنین آمده است: «والذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکرواالله فاستغفروا لذنوبهم ومن یغفر الذنوب الا الله و لم یصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون؛[۲۴]
و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند یا به خود ستم کنند، به یاد خدا میافتند، و بر گناه اصرار نمیورزند با اینکه میدانند.»
در اینجا نیز با توجه به این که ظلم و ستم، هرگونه گناهی را شامل میشود، چرا که بعضی از گناهان ستم بر دیگران است و بعضی ظلم به خویشتن، و در این آیه نسبت به همه آنها وعده پذیرش توبه داده شده است، عمومیت توبه نسبت به تمام گناهان اثبات میشود.
۵- در آیه دیگریهمه مؤمنان را مخاطب قرار داده میفرماید: «وتوبوا الی الله جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون؛[۲۵]
ای مؤمنان همگی به سوی خدا باز گردید تا رستگار شوید.»
واژه جمیعا دلیل بر این است که هر گناهکاری دعوت به توبه شده است، و اگر توبه دارای مشمول و عموم نباشد، چنین دعوتی صحیح نیست.
این نکته قابل دقت است که در آیات بالا در بعضی از موارد روی مساله اسراف تکیه شده و در مورد دیگر ظلم، و در مورد دیگر عمل سوء، و وعده آمرزش همه این عناوین بطور گسترده، در صورت توبه داده شده است؛ بنابراین، هر عمل سوء و هر ظلم و ستم و هر اسرافی بر خویشتن از انسان سر بزند و توبه کند، خداوند توبه او را میپذیرد.
در اینباره روایات زیادی در کتب شیعه و اهل سنت نقل شده که درهای توبه تا آخرین لحظات عمر، مادام که انسان مرگ را با چشم خود نبیند باز است.
این روایات را میتوانید در کتابهای: بحارالانوار[۲۶] و اصول کافی [۲۷] و درالمنثور[۲۸] و کنزالعمال[۲۹] [۳۰] و تفسیر فخر رازی [۳۱]
و تفسیر قرطبی[۳۲] و تفسیر روح البیان[۳۳] و تفسیر روح المعانی[۳۴] و کتب دیگر مطالعه فرمایید، و شاید بتوان گفت این حدیث از احادیث متواتر است.
4 - ارکان توبه
همانگونه که در بالا آمد حقیقت توبه، بازگشت از نافرمانی خدا به سوی اطاعت است، که ناشی از پشیمانی و ندامت نسبت به اعمال گذشته میباشد و لازمه این پشیمانی و علم به اینکه گناه حائل میان او و محبوب واقعی میگردد، تصمیم بر ترک آن در آینده و همچنین جبران مافات است؛ یعنی، تا آنجا که در توان دارد، آثار سوء گناهان گذشته را از درون و برون وجود خویش برچیند، و اگر حقوق از دست رفتهای است و قابل جبران است، جبران نماید. به همین دلیل، در قرآن مجید در آیات بسیاری این معنی تکرار شده است که توبه را با اصلاح و جبران همراه ساخته.
۱- در آیه ۱۶۰ سوره بقره بعد از اشاره به گناه بزرگ کتمان آیات الهی و مجازات سخت آنها میفرماید: «الا الذین تابوا و اصلحوا و بینوا فاولئک اتوب علیهم و انا التواب الرحیم؛[۳۵]
مگر کسانیکه توبه کنند و اصلاح نمایند و آنچه را کتمان کرده بودند آشکار سازند که من توبه آنها را میپذیریم، و من تواب رحیم هستم.»
۲- و در آیه ۸۹ سوره آل عمران بعد از اشاره به مساله ارتداد (کافر شدن بعد از ایمان) و مجازات سخت آنها میافزاید: «الا الذین تابوا من بعد ذلک و اصلحوا فان الله غفور رحیم؛ [۳۶]
مگر کسانی که پس از آن توبه کنند و اصلاح نمایند (و در مقام جبران بر آیند) زیرا خداوند آمرزنده و بخشنده است.»
۳- و درآیه ۱۴۶ سوره نساء، بعداز ذکرمنافقان و سرنوشت شوم آنها میفرماید: «الا الذین تابوا واصلحوا و اعتصموا بالله و اخلصوا دینهم لله؛ [۳۷]
مگر آنها که توبه کنند و جبران و اصلاح نمایند و به ذیل عنایت اهلی چنگ زنند و دین خود را برای خدا خالص نمایند.»
و در آیه ۵ سوره نور بعد از ذکر مجازات شدید قذف (وارد کردن اتهام زنا و مانند آن به دیگری) و مجازات شدید آنها در دنیا و آخرت، میافزاید: «الا الذین تابوا من بعد ذلک و اصلحوا فان الله غفور رحیم؛ [۳۸]
مگر کسانیکه بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند که خداوند (آنها را) میبخشد زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.»
۵- و سرانجام به صورت یک قانون کلی در همه گناهان، در آیه ۱۱۹ سوره نحل میخوانیم: «ثم ان ربک للذین عملوا السوء بجهالة ثم تابوا من بعد ذلک و اصلحوا ان ربک من بعدها لغفور رحیم؛[۳۹]
اما پروردگارت نسبت به آنها که از روی جهالت بدی کردهاند و سپس توبه نموده و در مقام جبران بر آمدهاند خداوند بعد از آن آمرزنده و مهربان است.»
۶- شبیه همین معنی در آیه ۸۲ سوره طه نیز آمده است آنجا که میفرماید: «و انی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدی؛ [۴۰]
من هر که را توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد و سپس هدایت شود میآمرزم و میبخشم.»
در اینجا علاوه بر مساله بازگشت و عمل صالح (یعنی جبران گذشته) که دو رکن اساسی توبه است، به مساله ایمان و هدایت نیز اشاره شده است.
در واقع گناه نور ایمان را کم میکند و انسان را از طریق هدایت منحرف میسازد؛ به همین دلیل، باید بعد از توبه تجدید ایمان کند و به راه هدایت باز گردد.
۷- باز شبیه همین معنی در آیه ۵۴ سوره انعام نیز آمده که میفرماید: «انه من عمل منکم سوء بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحیم؛ [۴۱]
هر کس از شما کار بدی از روی نادانی کند سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید (مشمول رحمت خدا میشود چرا که) او آمرزنده مهربان است.»
از مجموع آیات فوق، منطق قرآن در مساله توبه کاملا آشکار میشود، که توبه حقیقی تنها به گفتن استغفار و حتی ندامت از گذشته و تصمیم بر ترک در آینده نیست، بلکه افزون بر این باید کوتاهیهایی که در گذشته رخ داده و مفاسدی که در روح و جان انسان به وجود آمده و آثار سوئی که گناه در جامعه گذارده تا آنجا که امکان دارد جبران گردد و شستشوی کامل حاصل شود، این است توبه حقیقی از گناه نه تنها گفتن استغفرالله!
1 -4 - اصلاح در توبه
نکته دیگری که در اینجا شایان توجه است این است که کلمه اصلاح بعد از ذکر توبه در آیات بالا مانند بسیاری از تعبیرات قرآن مفهوم جامع و گستردهای دارد که هرگونه جبران مافات را شامل میشود، از جمله:
۱- شخص توبهکار باید حقوقی را که از مردم پایمال کرده است به آنها باز گرداند؛ اگر در حیات هستند به خودشان، و اگر از دنیا رفتهاند به وارثان آنها برساند.
۲- اگر حیثیت کسی را به خاطر غیبت کردن یا اهانت لکهدار کرده باشد باید از او حلیت بطلبد، و اگر از دنیا رفته است به تلافی حیثیت بر باد رفته، کار خیر برای او انجام دهد تا روح او راضی گردد.
۳- اگر عباداتی از او فوت شد، قضا نماید. و اگر کفاره دارد (مانند ترک روزه عمدا و شکستن عهد و نذر) کفاره آن را بدهد.
۴- با توجه به اینکه گناه قلب را تاریک میسازد، باید آنقدر اطاعت و بندگی کند تا ظلمت دل را با نور اطاعت برطرف سازد.
جامعترین سخن درباره تفسیر معنی اصلاح همان چیزی است که در کلمات قصار امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) در نهجالبلاغه در شرح استغفار به معنی جامع و کامل آمده است.
کسی در محضر آن حضرت گفت: استغفرالله گویی امام از طرز سخن او و یا سوابق و لواحق اعمالش میدانست که این استغفار جنبه صوری دارد و نه واقعی، به همین جهت از این استغفار بر آشفت و فرمود:
«ثکلتک امک اتدری ما الاستغفار؟ الاستغفار درجة العلیین؛ مادرت بر عزای تو بگرید، آیا میدانی استغفار چیست؟ استغفار مقام بلند مرتبگان است!»
سپس افزود: «وهو اسم واقع علی ستة معان؛ استغفار یک کلمه است اما شش معنی (و مرحله) دارد.»
«اولها الندم علی ما مضی؛ نخست، پشیمانی از گذشته است.»
«والثانی العزم علی ترک العود الیه ابدا؛ دوم، تصمیم بر ترک آن برای همیشه است.»
«و الثالث ان توءدی الی المخلوقین حقوقهم حتی تلقی الله املس لیس علیک تبعة؛ سوم اینکه حقوقی را که از مردم ضایع کردهای به آنها باز گردانی، به گونهای که هنگام ملاقات پروردگار حق کسی بر تو نباشد.»
«و الرابع ان تعمد الی کل فریضة علیک ضیعتها فتؤدی حقها؛ چهارم اینکه هر واجبی که از تو فوت شده حق آن را به جا آوری (و قضایا کفاره آن را انجام دهی).»
«و الخامس ان تعمد الی اللحم الذی نبت علی السحت فتذیبه بالاحزان حتی تلصق الجلد بالعظم وینشا بینهما لحم جدید؛ پنجم اینکه گوشتهایی که به واسطه حرام بر اندامت روئیده، با اندوه برگناه آب کنی، تا چیزی از آن باقی نماند، و گوشت تازه به جای آن بروید.»
«والسادس ان تذیق الجسم الم الطاعة کما اقته حلاوة المعصیة فعند ذلک تقول استغفر الله؛[۴۲]
ششم آنکه به همان اندازه که لذت و شیرینی گناه را چشیدهای درد و رنج طاعت را نیز بچشی، و پس از طی این مراحل بگو استغفر الله!»
2 -4 - روایت کمیل
همین معنی در روایت دیگری از کمیل بن زیاد از امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) نقل شده است که عرضه میدارد: «یا امیرالمؤمنین العبد یصیب الذنب فیستغفرالله منه فما حد الاستغفار؟؛ ای امیرمؤمنان! انسان گناهی میکند و از آن استغفار مینماید، حد استغفار چیست؟»
امام فرمود: «یا بن زیاد، التوبة؛ ای کمیل بن زیاد! حد آن توبه است.»
کمیل میگوید: «قلت بس؛ (این کلمه همان کلمه فارسی بس میباشد.)گفتم: همین کافی است!»
«قال: لا؛ فرمود: نه»
«قلت فکیف؟؛ عرض کردم پس چگونه است؟»
«قال ان العبد اذا اصاب دنبا یقول استغفر الله بالتحریک؛ فرمود: هنگامی که انسان گناهی مرتکب میشود، استغفار را به عنوان سرآغاز حرکتی بر زبان جاری کند.»
«قلت و ماالتحریک؛ عرض کردم منظور از حرکت چیست؟»
«قال: الشفتان و اللسان یرید ان یتبع ذلک بالحقیقة؛ فرمود: : لبها و زبان به گردش در میآید و مقصودش این است که آن را با حقیقت هماهنگ سازد.»
«قلت وما الحقیقة؟؛ عرض کردم حقیقت چیست؟»
«قال تصدیق فی القلب، و اضمار ان لایعود الی الذنب الذی استغفر منه؛ فرمود: منظور تصدیقی است که در دل (نسبت به قبح و زشتی گناه) حاصل شود و تصمیم بگیرد که هرگز به گناهی که از آن استغفار کرده است بازگشت نکند.»
کمیل میگوید عرض کردم: «فاذا فعل ذلک فانه من المستغفرین؛ هنگامی این کار را انجام دهد در زمره توبهکنندگان است؟»
«قال: لا؛ امام فرمود: نه»
کمیل میگوید گفتم: «فکیف ذاک؛ پس توبه حقیقی چگونه است؟»
امام فرمود: «لانک لم تبلغ الی الاصل بعده؛ این به خاطر آن است که تو هنوز به اساس و ریشه توبه نرسیدهای!»
کمیل عرض میکند: «فاصل الاستغفار ما هو؟؛ پس اصل استغفار، چیست؟»
امام فرمود: «الرجوع الی التوبة من الذنب الذی استغفرت منه و هی اول درجة العابدین؛ بازگشت به توبه از گناهی که استغفار از آن کردی، و این نخستین درجه عابدان است.»
سپس امام افزود: «و ترک الذنب و الاستغفار اسم واقع لمعان ست؛ ترک گناه و استغفار اسمی است که شش معنی و مرحله دارد:
سپس همان مراحل ششگانهای را که در کلمات قصار نهج البلاغه آمده بود، با کمی تفاوت بیان فرمود. [۴۳]
3 -4-- شرح روایت
ممکن است گفته شود: اگر توبه این است که امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) در این حدیث بیان فرموده، کمتر توبهکاری میتوان پیدا کرد.
ولی باید توجه داشت که بعضی از شرایط ششگانه بالا شرط توبه کامل است، مانند شرط پنجم و ششم، اما چهار شرط دیگر، جزء شرایط واجب و لازم است. و به تعبیر بعضی از محققان، قسمت اول و دوم از ارکان توبه است، و قسمت سوم و چهارم از شرایط لازم، و قسمت پنجم و ششم از شرایط کمال است .[۴۴]
در حدیث دیگری از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخوانیم که فرمود: «اما علامة التائب فاربعة: النصیحة لله فی عمله، و ترک الباطل، ولزوم الحق، و الحرص علی الخیر؛ [۴۵]
علامت انسان توبهکار چهار چیز است: نخست خیرخواهی برای (آیین و بندگان) خدا، و ترک باطل و ملازمت حق و تلاش فراوان برای انجام کار خیر.»
این نکته نیز قابل توجه است که اگر گناه او عملی بوده که سبب گمراهی دیگران شده مانند تبلیغات سوء؛ بدعتگذاری در دین خدا، خواه از طریق بیان و سخن باشد یا از طریق کتابت و نوشتهها، اصلاح و جبران آن در صورتی حاصل میشود یا از طریق کتابت و نوشتهها اصلاح و جبران آن در صورتی حاصل میشود که تمام افرادی را که به خاطر عمل او به انحراف کشیده شدهاند تا آنجا که در توان و قدرت دارد باز گرداند، در غیر این صورت توبه او پذیرفته نیست.
و از این جا روشن میشود که تحریف کنندگان آیات الهی و بدعتگذاران و تمام کسانی که مایه گمراهی مردم میشوند، تا چه حد توبه آنها سخت و سنگین است.
این صحیح نیست که یک نفر در ملا عام یا از طریق مطبوعات و وسائل ارتباط جمعی و نوشتن کتابها و مقالات مردم را به گمراهی بکشاند، و بعد در خانه خلوت بنشنید و از پیشگاه خدا تقاضای عفو نماید، به یقین چنین توبهای هرگز مقبول نیست!
همچنین کسانی که در حضور جمعیت و ملا عام، افرادی را به دروغگویی و بیعفتی و امثال این امور متهم میسازند، و بعد خصوصی نزد طرف میآیند و حلیت میطلبند، یا در غیاب آنها در خانه خلوت توبه میکنند، بیشک توبه آنها نیز قبول نیست، مگر این که طرف آنها را ببخشد، یا در ملا عام سخنان خود را باز پس بگیرند.
4 -4 - قبولی توبه در روایات
به همین دلیل، در روایات متعددی میخوانیم افرادی که تهمت به مردم میزنند، و نسبتهای ناروا به اشخاص میدهند، بعد از اجرای حد شرعی، در صورتی توبه آنها قبول میشود که سخنان خود را باز پس گرفته، و خود را تکذیب کند.
در حدیث معتبری از امام صادق (علیهالسّلام) میخوانیم که از حضرتش سؤال کردند: آیا کسی که حد الهی بر او جاری شد اگر توبه کند شهادتش مقبول است؟ فرمود: «اذا تاب و توبته ان یرجع مما قال و یکذب نفسه عند الامام و عند المسلمین، فاذا فعل فان علی الامام ان یقبل شهادته بعد ذلک؛[۴۶]
)آری) هنگامی که توبه کند و توبهاش به این است که از آنچه گفته باز گردد، و نزد امام و نزد مسلمین حاضر شود و سخنان خود را تکذیب کند، هنگامی که چنین کند بر امام لازم است که شهادت او را بپذیرد (و توبهاش قبول است).»
در حدیث دیگری میخوانیم: «اوحی الله عزوجل الی نبی من الانبیاء قل لفلان وعزتی لو دعوتنی حتی تنقطع اوصالک، ما استجیب لک، حتی ترد من مات الی مادعوته الیه فیرجع عنه؛ [۴۷]
خداوند به یکی از پیامبران وحی فرستاد که به فلان شخص بگو به عزتم سوگند اگر آن قدر مرا بخوانی که بندهای تو از هم جدا شود، دعوت دعای تو را اجابت نمیکنم (و توبهات را نمیپذیرم)، تا کسانی را که به خاطر دعوت تو منحرف شدهاند و از دنیا رفتهاند زنده کنی و از راه خطا باز گردند!»
این حدیث بخوبی نشان میدهد که مساله اصلاح و جبران تا چه حد گسترده است و بدون آن توبه بیشتر جنبه صوری یا مقطعی خواهد داشت.
آخرین سخنی که در این جا لازم به ذکر است این است که کسانی که در برابر انبوه گناهان تنها به ذکر استغفار قناعت میکنند، بی آنکه ارکان و شرایط آن را تحصیل نمایند گویی خود را به سخریه میکشند و یا توبه و استغفار را استهزا مینمایند.
به همین دلیل، در روایتی از امام باقر (علیهالسّلام) میخوانیم که فرمود: «التائب من الذنب کمن لاذنب له، و المقیم علی الذنب و هو مستغفر منه کالمستهزء؛ [۴۸]
کسی که از گناه خویش توبه (کامل و جامع الشرایط) کند، مانند کسی است که گناهی از او سر نزده، اما کسی که گناه را ادامه میدهد در حالی که از آن استغفار میکند، مانند کسی است که استهزاء مینماید.
5 - دوام توبه
توبه باید پابرجا و دائم بوده باشد؛ از یک سو، هر زمان خطایی از انسان بر اثر وسوسههای «نفس اماره» سربزند، باید بلافاصله به سراغ توبه رود، و در مرحله
«نفس لوامه» در آید تا زمانی که به مرحله «نفس مطمئنه» رسد و ریشههای وسوسهها از بیخ کنده شود.
و از سوی دیگر، از هر گناهی توبه میکند باید کمال مراقبت را به خرج دهد که آن توبه را نشکند و بر تعهد خود در پیشگاه خدا نسبت به ترک آینده باقی بماند. و به تعبیر دیگر، اگر بعد از توبه از گناه هنوز انگیزههای آن در اعماق دل و جان او باقی مانده باید با آن به مبارزه برخیزد و جهاد با نفس را جزء برنامه خویش قرار دهد و به این ترتیب هم در صف تائبان باشد و هم در صف مجاهدان.
بعضی از علمای اخلاق بحث بینتیجه یا کمنتیجهای را در اینجا دنبال کردهاند که آیا مقام توبهکار جهادکننده در برابر ریشههای گناه افضل است یا توبهکاری که ریشههای گناه را از سرزمین قلب خویش بر انداخته است. [۶۰]
این مهم نیست که کدامیک ازآن دو افضلند، مهم آن است که توبه کننده چه دستوراتی را باید به کار بندد که به گناه گذشته بازگشت نکند؛ برای این امر رعایت اموری لازم است:
۱- جدا شدن از محیط گناه و عدم شرکت در مجالس معصیت، چرا که توبهکار در آغاز امر آسیبپذیر است و مانند بیماری است که تازه از بستر برخاسته، و اگر با پای خود به مناطق آلوده به میکربهای بیماریزا رود، احتمال آلودگی مجدد او به بیماری فراوان است؛ همچون معتادی است که ترک اعتیاد به مواد مخدر نموده ولی هرگاه به مناطق آلوده برگردد، بسرعت آلوده میشود.
۲- باید در دوستان و معاشران خود تجدید نظر کند؛ هرگاه در گذشته کسانی بودهاند که او را تشویق به گناه میکردند، از آنها شدیدا فاصله گیرد.
۳- هر زمان وسوسهها و انگیزههای آن گناه در او پیدا میشود، به ذکر خدا روی آورد، چرا که: «الا بذکر الله تطمئن القلوب؛ [۶۱]
ذکر خدا مایه آرامش دلها است.»
۴- همواره درباره آثار زیانبار گناهی که آن را ترک گفته بیندیشد و آن آثار را نصب العین خود قرار دهد، مبادا بر اثر غفلت از آن و فراموش کردن اثرات مرگبار آن گناه، بار دیگر انگیزهها در او رشد کند، و وسوسهها از هر سو به قلب او هجوم آورد.
۵- در داستانهای پیشینیان و کسانیکه بر اثر گناهان مختلف گرفتار مصائب دردناکی شدند، بیندیشد، و سرگذشت آنها را از نظر بگذراند، حتی در حالات انبیاء و پیامبران معصومی که گاه گرفتار لغزش ترک اولی شدند، مطالعه کند؛ مثلا، ببیند که چه امری سبب شد آدم با آن مقام والایش از بهشت رانده شود، یا حضرت یونس مورد خشم قرار گیرد، و به زندان شکم ماهی فرستاده شود یا بر اثر چه عواملی یعقوب، پیامبر بزرگ خدا، به درد جانفرسای فراق فرزند سالها گرفتار آید.
مطالعه این امور بیشک وسوسههای گناه را کم میکند، و به توبه دوام و ثبات میبخشد.
۶- به عقوبتها و مجازاتهایی که بر یکایک از گناهان وعده داده شده بیندیشد، و این احتمال را از نظر دور ندارد که تکرار گناه بعد از توبه ممکن است مجازات شدیدتری داشته باشد.
و نیز به الطاف و عنایات الهیه که در انتظار توبه کاران است و شامل حال او شده است توجه کند و دائما به خود تلقین نماید بکوش، این عنایات و الطاف را حفظ کن، و این مقام والایی که خداوند نصیب تو کرده است به آسانی از دست مده!
۷- باید وقت شبانه روزی خود را با برنامههای صحیح پرکند، برنامه تلاش برای زندگی آبرومند، برنامه عبادت و بندگی خدا و برنامه سرگرمیهای سالم؛ زیرا بی کاری و خالی ماندن اوقات از برنامه، بلای عظیمی است که زمینه را برای وسوسههای بازگشت به گناه فراهم میسازد.
از دانشمندی پرسیدند که تفسیر حدیث التائب حبیب الله (توبه کننده دوست خداست) چیست؟[۶۲]
گفت: منظور کسی است که مصداق این آیه شریفه باشد: «التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشر المؤمنین؛ ۶۳ توبهکنندگان، عبادتکاران، حمد خداگویان، سیاحتکنندگان (که پیوسته در میان کانونهای اطاعت خدا رفت و آمد دارند) رکوع کنندگان، ساجدان، آمران به معروف، نهی کنندگان از منکر و حافظان حدود الهی (هستند) و بشارت ده (این چنین) مؤمنان را!»
6 - تقسیم توبهکاران
علمای اخلاق برای توبه و توبهکاران درجات و مراتب مختلفی ذکر کردهاند.
از یک نظر توبه کاران را میتوان به چهار گروه تقسیم کرد:
گروه اول کسانی هستند که از گناهان خویش توبه میکنند ولی بعد از مدتی توبه را میشکنند و به گناه باز میگردند بی آنکه تاسف و ندامتی از کار خویش داشته باشند، اینها در واقع در مرحله نفس اماره قرار دارند و عاقبت و سرانجام آنها کاملا مبهم و پر مخاطره است، چرا که ممکن است یکی از مراحل توبه و بازگشت به سوی خدا مقارن با پایان عمر آنها باشد و به اصطلاح عاقبت آنها به خیر شود، ولیای بسا پایان عمر آنها با یکی از زمانهای توبهشکنی همراه گردد، و پایانی اسف انگیز و عاقبتی دردناک داشته باشند، و به اصطلاح عاقبت به شر» از دنیا بروند.
گروه دوم کسانی هستند که از گناهان خود توبه میکنند، و راه طاعت و بندگی حق را ادامه میدهند، ولی گاه شهوات در مورد بعضی از گناهان بر آنها غالب میشود و توبه را میشکنند چون هنوز توان کافی در برابر شهوات پیدا نکردهاند؛ ولی با این حال، از توبه شکنی نادم و پشیمانند و پیوسته به خود میگویندای کاش چنین گناهی را نکرده بودیم، و انشاءالله بزودی توبه خواهیم کرد. این گونه افراد هم در واقع در مرحله نفس امارهاند ولی امید نجاتشان زیادتر است.
گروه سوم توبهکارانی هستند که بعد از توبه از گناهان بزرگ پرهیز میکنند، و نسبت به اصول طاعات پایبندند، ولی گاه گرفتار بعضی از گناهان میشوند، بی آن که بطور عمد قصد توبهشکنی داشته باشند، اما بلافاصله پشیمان شده و به سرزنش نفس خویشتن میپردازند
و عزم خویش را بر توبه جزم میکنند، و سعی دارند از اسباب گناه فاصله بگیرند.
این گروه در مرحله عالی از نفس لوامه قرار دارند و به سوی نفس مطمئنه نزدیک میشوند و امید نجات برای آنها بسیار زیاد است.
گروه چهارم توبه کارانی هستند که بعد از توبه با ارادهای محکم و آهنین راه اطاعت و بندگی خدا را پیش میگیرند و پا برجا میمانند.
درست است که معصوم نیستند و گاه فکر گناه و لغزشها ممکن است در آنها پیدا شود ولی از آلودگی به گناه در عمل پرهیز دارند، چرا که نیروی عقل و ایمان در آنها به قدری زیاد است که بر هوای نفس چیره شده و آن را مهار زده است.
این گروه صاحبان نفس مطمئنهاند که در سوره فجر، آیه ۲۷ تا ۳۰، مخاطب به خطاب والا و پر افتخاری هستند که: «یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة؛ [۶۴]
تو ای روح آرام یافته! به سوی پروردگارت باز گرد در حالیکه هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است.»
سپس لباس افتخار: «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی؛ سپس در سلک بندگانم درآی و در بهشتم داخل شو.» در بر میکنند.
1- 6 - مراحل توبه
از سوی دیگر، توبه نیز مراتب و مراحل دارد.
مرحله اول: توبه از کفر به ایمان.
مرحله دوم: توبه از ایمان تقلیدی یا ایمان سست به ایمان تحقیقی و محکم.
مرحله سوم: توبه از گناهان کبیره و خطرناک.
مرحله چهارم: توبه از گناهان صغیره.
مرحله پنجم: توبه از فکر گناه هر چند آلوده به گناه نشود.
هر گروهی از بندگان خدا توبهای دارند، توبه انبیاء از اضطرابات درونی (و لحظهای عدم توجه در درون به خدا) است.
و توبه برگزیدگان از نفسی است که به غیر یاد او میکشند. (مرحوم علامه مجلسی تنفس را در اینجا به همین معنی که ذکر شد تفسیر کرده ولی در بعضی از منابع لغت آمده است که تنفس گاه به معنی سخنهای طولانی گفتن میآید.)
و توبه اولیاء الله از امور نامناسبی است که به فکر آنها میگذرد.
و توبه خواص از اشتغال به غیر خداست.
و توبه عوام از گناهان است و هر کدام از آنها دارای نوعی معرفت و آگاهی در آغاز و انجام توبه است. [۶۵]
7 - آثار و برکات توبه
توبه هرگاه حقیقی و واقعی باشد، و از اعماق جان برخیزد و جامع شرایط باشد، به یقین مقبول درگاه خدا میشود، و آثار و برکاتش نمایان میگردد.
شخص توبهکار پیوسته در فکر جبران گذشته است، و از آنچه از نافرمانیها و عصیان از او سر زده نادم و پشیمان است.
توبهکاران واقعی، خود را از مجالس گناه دور میدارند و از عواملی که گناه را وسوسه و تداعی میکند، بر حذر میباشند.
توبهکاران خود را در پیشگاه خدا شرمنده میبینند، و همواره درصدد کسب رضای او هستند.
با این علائمی که گفته شد توبهکنندگان حقیقی را از تظاهرکنندگان به توبه بخوبی میتوان شناخت.
بعضی از مفسران در تفسیر آیه شریفه «یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبة نصوحا؛ [۶۶]
ای کسانی که ایمان آوردهاید به سوی خدا توبه کنید، توبه خالص» در توضیح معنی «نصوح» چنین گفتهاند: مراد از توبه نصوح، توبهای است که مردم را نصیحت میکند که مانند آن را به جا بیاورند، چرا که آثار آن در توبهکار ظاهر شده، یا شخص توبهکار را نصیحت میکند که گناهان را ریشهکن کند، و هرگز به سوی آن باز نگردد. و بعضی آن را به توبه خالص تفسیر کرده، در حالیکه بعضی دیگر نصوح را از ماده نصاحت به معنی دو زندگی گرفتهاند، چرا که رشتههای دین و ایمان را که گناه پاره کرده بود، بار دیگر به هم میدوزد یا توبه کار را که از اولیاء الله جدا ساخته بود، به جمع آنها باز میگرداند. [۶۷]
برکات و منافع توبه بسیار فراوان است که در آیات و روایات بطور گسترده به آنها اشاره شده است.
از جمله امور زیر است:
1 -7 محو گناهان
۱- گناهان را محو و نابود میکند همانگونه که در ذیل آیه یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبة نصوحا آمده است: «عسی ربکم ان یکفر عنکم سیئاتکم؛ [۶۸]
امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را بپوشاند.»
2 -7 برکات مادی و معنوی
۲- برکات زمین و آسمان را بر توبهکاران نازل میکند، چنانکه در آیات ۱۰ و ۱۱ و ۱۲ سوره نوح آمده است: «فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا- یرسل السماء علیکم مدرارا- و یمددکم باموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهارا؛ [۶۹]
به آنها (قوم نوح) گفتم از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است تا بارانهای پر برکت آسمان را پیدرپی بر شما بفرستد، و اموال و فرزندانتان را فزونی بخشد، و باغهای سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد.»
3 -7 - تبدیل گناه به حسنه
۳- نه تنها گناه را میپوشاند و از بین میبرد، بلکه آن را مبدل به حسنه میکند، همان گونه که در آیه ۷۰ سوره فرقان آمده است که میفرماید: «الا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات؛ [۷۰]
مگر کسانی که توبه کنند، و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل میکند.»
4 -7 پوشش گناهان
۴- هرگاه توبه کاملا خالص باشد، خداوند آنچنان آثار گناه را میپوشاند که در حدیث آمده حتی فرشتگانی را که مامور ثبت اعمال او هستند به فراموشی وا میدارد و به اعضاء پیکر او که مامور گواهی بر اعمال وی در قیامتند دستور میدهد که گناهان او را، مستور دارند، و به زمین که گناه بر آن کرده و گواه بر عمل او در قیامت است نیز فرمان میدهد که آن را کتمان کند به گونهای که روز قیامت هنگامی که در صحنه رستاخیز حضور مییابد، هیچ کس و هیچ چیز برضد او گواهی نخواهد داد. متن حدیث چنین است:
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «اذا تاب العبد توبة نصوحا احبه الله و ستر علیه فی الدنیا و الآخرة فقلت و کیف یستر علیه؟ قال ینسی ملکیه ما کتبا علیه من الذنوب و یوحی الی جوارحه اکتمی علیه ذنوبه، ویوحی الی بقاع الارض اکتمی ما کان یعمل علیک من الذنوب فیلقی الله حین یلقاه ولیس شی ء یشهد علیه بشی ء من الذنوب.» [۷۱]
5 - 7 -مشمول محبت پروردگار
۵- توبه کار حقیقی چنان مورد عنایت و محبت پروردگار قرار میگیرد که حاملان عرش الهی نیز برای او استغفار میکنند، و تقاضای ورود او و خانوادهاش را در بهشت برین و جنات عدن مینمایند.
درحدیثی میخوانیم که: «ان الله عزوجل اعطی التائبین ثلاث خصال، لواعطی خصلة منها جمیع اهل السماوات و الارض لنجوا بها؛ خداوند به توبه کنندگان (واقعی) سه فضیلت داده است که هرگاه یکی از آنها را به جمیع اهل آسمانها و زمین بدهد، مایه نجات آنها است.»
سپس به آیه شریفه «ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین؛ [۷۲]
خداوند توبهکاران و پاکیزگان را دوست دارد!» اشاره کرده میفرماید: «فمن احبه الله لم یعذبه؛ هرکس خداوند او را دوست دارد، او را عذاب نخواهد کرد.»
بعد به آیه شریفه «الذین یحملون العرش ومن حوله یسبحون بحمد ربهم و یؤمنون به و یستغفرون للذین آمنوا ربنا وسعت کل شی ء رحمة و علما فاغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک و قهم عذاب الجحیم- ربنا و ادخلهم جنات عدن التی وعدتهم و من صلح من آبائهم وازواجهم و ذریاتهم انک انت العزیز الحکیم - و قهم السیئات و من تق السیئات یومئذ فقد رحمته و ذلک هو الفوز العظیم؛ [۷۳][۷۴]
فرشتگان که حاملان عرشند و آنها که گرداگرد آن (طواف میکنند) تسبیح و حمد پروردگارشان را میگویند، و به او ایمان دارند، و برای مؤمنان استغفار میکنند (و میگویند) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته است؛ پس کسانی را که توبه کرده و راه تو را پیروی میکنند بیامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار- پروردگارا! آنها را در باغهای جاویدان بهشت که به آنها وعده فرمودهای وارد کن، همچنین از پدران و همسران و فرزندانشان، هر کدام صالح بودند، که تو توانا و حکیمی! - و آنان را از بدیها نگاه دار، و هرکس را در آن روز از بدیها نگاه داری، مشمول رحمتت ساختهای و این است همان رستگاری عظیم!
به این ترتیب میرسیم به پایان بحث درباره نخستین گام به سوی تهذیب اخلاق؛ یعنی گام توبه، هرچند مطالب فراوان دیگری در این زمینه وجود دارد که در خور بحث جداگانه و مستقلی درباره توبه است.
آری! تا آئینه قلب از زنگار گناه پاک نشود و روح و جان انسان با آب توبه شستشو نگردد و نور توبه ظلمت و تاریکی گناه را از درون قلب بیرون نکند، پیمودن راه تهذیب اخلاق و سیر سلوک الیالله و رسیدن به جوار قرب پروردگار و غرق شدن در نور هدایت و جذبههای وصفناپذیر عرفانی، غیر ممکن است.
این نخستین منزلگاه است، منزلگاهی که از همه سرنوشت سازتر و مهمتر است و جز با نیروی اراده و عزم راسخ و استمداد از الطاف الهی، گذشت از آن ممکن نیست.
۱.
↑ فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء، ج۷، ص ۵ -۷ (باتلخیص).
۲.
↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مناجاتهای پانزده گانه امام سجاد (علیهالسّلام)، مناجات اول، ج۹۴، ص ۱۴۲.
۳.
↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج ۲، باب التوبه، ص۴۳۵، حدیث ۸.
۴.
↑ فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء، ج۷، ص ۵.
۵.
↑ تحریم/سوره۶۶، آیه۸.
۶.
↑ هود/سوره۱۱، آیه۵۲.
۷.
↑ هود/سوره۱۱، آیه۶۱.
۸.
↑ هود/سوره۱۱، آیه۹۰.
۹.
↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۲۱۰.
۱۰.
↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص ۱۰۶.
۱۱.
↑ نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۳۰.
۱۲.
↑ نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۲۵.
۱۳.
↑ نساء/سوره۴، آیه۱۸.
۱۴.
↑ یونس/سوره۱۰، آیه۹۰.
۱۵.
↑ یونس/سوره۱۰، آیه۹۱.
۱۶.
↑ غافر/سوره۴۰، آیه۸۴.
۱۷.
↑ غافر/سوره۴۰، آیه۸۴ - ۸۵.
۱۸.
↑ نساء/سوره۴، آیه۴۸.
۱۹.
↑ نسا/سوره۴، آیه۱۷.
۲۰.
↑ نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص۱۴۵ (باب صحة التوبه فی آخر العمر، حدیث ۵).
۲۱.
↑ زمر/سوره۳۹، آیه۵۳.
۲۲.
↑ مائده/سوره۵، آیه۳۹.
۲۳.
↑ انعام/سوره۶، آیه۵۴.
۲۴.
↑ آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۵.
۲۵.
↑ نور/سوره۲۴، آیه۳۱.
۲۶.
↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶، ص۱۹.
۲۷.
↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص ۴۴۰.
۲۸.
↑ سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، ج۲، ص۱۳۱.
۲۹.
↑ متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال، حدیث ۱۰۱۸۷، ج۴، ص۲۱۰.
۳۰.
↑ متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال، حدیث ۱۰۱۸۷، ج۴، ص۲۱۰.
۳۱.
↑ رازی، فخرالدین، تفسیر فخر رازی، ج۱۰، ص۷ ذیل آیه فوق.
۳۲.
↑ قرطبی، محمدبن احمد، تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۶۶۲ ذیل آیه فوق.
۳۳.
↑ حقی، اسماعیل بن مصطفی، تفسیر روح البیان، ج ۲، ص۱۷۸، ذیل آیه فوق.
۳۴.
↑ آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی، ج ۴، ص۲۳۳.
۳۵.
↑ بقره/سوره۲، آیه۱۶۰.
۳۶.
↑ آل عمران/سوره۳، آیه۸۹.
۳۷.
↑ نساء/سوره۴، آیه۱۴۶.
۳۸.
↑ نور/سوره۲۴، آیه۵.
۳۹.
↑ نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۹.
۴۰.
↑ طه/سوره۲۰، آیه۸۲.
۴۱.
↑ انعام/سوره۶، آیه۵۴.
۴۲.
↑ امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه ۴۱۷، ص۳۸۰.
۴۳.
↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۸۱.
۴۴.
↑ مطهری، مرتضی، گفتار معنوی، ص ۱۳۹.
۴۵.
↑ حرانی، حسن، تحف العقول، ص ۳۲.
۴۶.
↑ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص ۲۸۳ (حدیث یک، باب ۳۷، از ابواب شهادات).
۴۷.
↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۱، ص ۳۴۴.
۴۸.
↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج ۲، (باب التوبه، حدیث ۱۰) ص ۴۳۵.
۴۹.
↑ حج/سوره۲۲، آیه۲۸.
۵۰.
↑ عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۵.
۵۱.
↑ بقره/سوره۲، آیه۱۸۳.
۵۲.
↑ توبه/سوره۹، آیه۱۰۳.
۵۳.
↑ امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، کلمات قصار، اقتباس از جمله ۲۵۲.
۵۴.
↑ ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۶.
۵۵.
↑ بقره/سوره۲، آیه۲۷۹.
۵۶.
↑ آل عمران/سوره۳، آیه۸۷ -۸۹.
۵۷.
↑ مائده/سوره۵، آیه۳۴.
۵۸.
↑ نساء/سوره۴، آیه۱۶.
۵۹.
↑ فرقان/سوره۲۵، آیه۷۰.
۶۰.
↑ نوری، حسین، محجة البیضاء، ج۷، ص ۷۵.
۶۱.
↑ رعد/سوره۱۳، آیه۲۸.
۶۲.
↑ نوری، حسین، محجة البیضاء، ج۷، ص۸۷.
۶۳.
↑ توبه/سوره۹، آیه۱۱۲.
۶۴.
↑ فجر/سوره۸۹، آیه۲۷-۳۰.
۶۵.
↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶، ص۳۱.
۶۶.
↑ تحریم/سوره۶۶، آیه۸.
۶۷.
↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶، ص ۱۷.
۶۸.
↑ تحریم/سوره۶۶، آیه۸.
۶۹.
↑ نوح/سوره۷۱، آیه۱۰-۱۲.
۷۰.
↑ فرقان/سوره۲۵، آیه۷۰.
۷۱.
↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج ۲، ص ۴۳۰ (باب التوبه، حدیث ۱).
۷۲.
↑ بقره/سوره۲، آیه۲۲۲.
۷۳.
↑ غافر/سوره۴۰، آیه۷ -۹.
۷۴.
↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج ۲، ص ۴۳۲.