بسم الله الرحمن الرحیم
هشتم آبان، سالروز شهادت نوجوان بسیجی، شهید محمدحسین فهمیده است. نوجوانی که در بهار زندگانی، ره صد سالیها عشق را با گامهای کوچکش، یک شبه پیمود. او در نوجواتی به چنان معرفت و باور و ادبی دست یافته بود که راه و رسم چگونه زندگی کردن و بندگی کردن را یافته بود. نوجوان پرشوری که امام و انقلابش را به خوبی درک کرد و شهادت را نردبان عروج خود به قلیها عشق و ایمان قرار داد و ستارهای در آسمان انقلاب اسلامی گردید.
او که با بستن نارنجک به خود و رفتن به زیر تانک دشمن و منفجر کردن آن، به تمامی نوجوانان پیام داد که برای دفاع از دین حق و پاسداری از ارزشهای مقدس باید از جان گذشت تا آرمانها و ارزشها همواره باقی بماند.
چنین روزی به پاس گرامیداشت آن شهید والامقام و برای الگوگیری نوجوانان از او، روز نوجوان نامیده شده است. همچنین به منظور ایجاد آمادگی دفاعی همه جانبه از انقلاب اسلامی و گسترش فرهنگ تفکر بسیجی در میان جوانان دانشآموز این روز به عنوان «روز بسیج دانشآموزی» نیز تعیین شده است.
مقام معظم رهبری در این مورد میفرماید: امروز «روز جوان و نوجوان» است و مناسبت آن هم شهادت یک نوجوان بسیجی ـ شهید حسین فهمیده ـ است. این از آن مواردی است که شخصیتهای حقیقی، به نماد و به حقایق اسطوره گون تبدیل می شوند. ما در تاریخ خود از این موارد بسیار داریم. ای بسا حوادثی که امروز وقتی گفته شود، از بس عجیب است؛ همه تصوّر میکنند که اسطوره و افسانه است، اما حقیقت است. نمونههای آن را ما در زمان خودمان بارها و بارها دیدهایم و شنیدهایم و از جمله زیباترین آن ها، شهادت این نوجوان بسیجی است. او سیزده ساله بود؛ اما با رشد، با شعور، با اراده و مصمّم، که کشور خود را میشناخت، امام خود را میشناخت، دشمن خود را می شناخت، اهمیت وجود و فعّالیت خود را هم میشناخت، رفت و این سرمایه را تقدیم عزّت کشور و آینده انقلاب و منافع و مصالح مردم کرد. جسم او رفت؛ اما روحش زنده ماند، یادش ابدی شد و خاطرهاش به صورت اسطوره درآمد. این الگوست.[1]
داستان وصال
در جبهه، شهید فهمیده به اتفاق دوست شهیدش "محمدرضا شمس"، در سنگری واحد قرار داشت که در هجوم عراقیها به خرمشهر محاصره شد. محمدرضا شمس دوست و همسنگر حسین زخمی شد و حسین با سختی و مرارت فراوان او را به پشت خط رساند. و به جایگاه قبلی خود بازگشت. او با مشاهده تانکهای عراقی (ظاهراً 5 دستگاه تانک) که به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و در صدد محاصره و قتلعام آنها بودند، تاب نیاوردند و در حالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در دستش گرفته بود، به طرف تانک ها حرکت کرد. در این هنگام تیری به پایش اصابت کرد و او از ناحیه پا مجروح شد؛ اما نتوانست در ارادهی محکم و عزم پولادین او خللی ایجاد کند، از این رو بدون هیچ دغدغه و تردیدی تصمیم خود را عملی ساخت و از لابلای امواج تیر که از هر سو به طرف او می آمد، خود را به تانک پیشرو رساند و با استفاده از نارنجک، موفق شد که تانک را منفجر کند و خود نیز تکه تکه شد. به مجرد انفجار تانک مهاجمان گمان کردند که حملهای صورت گرفته است، لذا روحیه خود را باختند و با سرعت هرچه تمامتر تانک ها را رها کردند و پا به فرار گذاشتند. در نتیجه، حلقه محاصره شکسته شد و پس از مدتی نیروهای کمکی هم سر رسیدند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاکسازی کردند.
ویژگیهای دوران نوجوانی
مقام معظم رهبری در کلامی میفرماید: جوانی، یک پدیده درخشان و یک فصل بی بدیل و بی نظیر از زندگی هر انسانی است که اگرچه چندان طولانی نیست، امّا آثارش یک آثار ماندگار و طولانی بر همهی زندگی انسان است.[2]
نوجوانی، دوره پیچیدهای از رشد انسان است که محدوده سنی سیزده تا هیجده سالگی را دربرمی گیرد. در واقع صرف نظر از دوره نوزادی، در هیچ دورهای از زندگی، به اندازه دوره نوجوانی در فرد، تغییرات روی نمی دهد. در طی این دوره، نوجوانان بلوغ را تجربه می کنند که بر رشد جسمانی، و روان شناختی آنها تأثیر می گذارد.
نوجوانی، مرحله انتقال از کودکی به جوانی است. به تدریج که نوجوانان بالغ می شوند، همانندی کمتری با کودک، و شباهت بیشتری به بزرگسال از آنها دیده می شود.[3]
مشورت با نوجوانان
یکی از اصولی که درباره نوجوانان باید رعایت شود، مشورت کردن با آنان است. هنگامی که با نوجوانی در مورد مسئلهای مشورت شود، او احساس می کند شخصیت با ارزشی دارد و مورد اعتماد والدین قرار گرفته است. بنابراین، احساس شادی و خرسندی می کند. مشورت با نوجوانان، موجب می شود آنان در مورد مسائل بیندیشند، احساس مسئولیت کنند، با واقعیت های زندگی آشنا شوند و خود را برای حل مسائل روزمرهی خانواده آماده سازند. مشورت با نوجوانان، به آنها جرئت می دهد تا طرح هایی به والدین ارائه دهند و پیشنهادهایی کنند که در صورت برخورد مناسب والدین، شکوفایی و خلاقیت را در آنان در پی خواهد داشت. مشورت با نوجوانان، همراهی، هم فکری و همکاری والدین و نوجوان را فراهم می کند و موجب می شود او به تدریج شیوه درست اندیشیدن و تصمیم گیری را بیاموزد.[4]
عشق و اقتدار
محیط خانواده، هر چند باید سرشار از محبت، مهر، صفا و گذشت باشد، درعین حال باید قاطعیت و جدیّت نیز در آن دیده شود. اگر والدین از قاطعیت لازم در منزل برخوردار نباشند،
ممکن است فرزندان، افرادی گستاخ، خودسر و بی ادب گردند. والدین باید در برابر کارهای خلاف فرزندانشان، به ویژه در دوران نوجوانی، ایستادگی کنند و با قاطعیت، آنان را از خلاف کاری باز دارند. والدین در حالی که از راه مشورت، نوجوان را محترم می شمارند، نباید او را خیره سر بار آورند. نوجوان، باید احساس کند فردی رها شده نیست و اصولی را در خانواده محترم بشمارد و در هماهنگ کردن خود با دیگر افراد خانواده، کوشا باشد.[5]
نوجوان و دین
نوجوانِ بدون مذهب، مانند کشتی بدون سکّان است. در سال های پس از بلوغ، نوجوانان داشتن نوعی فلسفه زندگی را برای خود ضروری می دانند. آنان ضمن تفکر و نگریستن به دنیای اطراف خود، احساس می کنند درباره جهان هستی، طبیعت و حتی وجود خود، پرسش های فراوانی دارند و کسی را هم نمی یابند که پاسخ درستی به پرسش هایشان بدهد. از همه بدتر این است که به هنگام طرح بعضی از پرسش ها، تکفیر یا توبیخ هم می شوند. بعضی از نوجوانان، با اینکه مذهب را مانند استخوان بندی شخصیت خود احساس می کنند، ولی بسیاری از پرسش هایشان درباره دین، بی جواب می ماند و از این جهت، رنج می برند. در دوران نوجوانی، باید با هدایت والدین و کمک مؤسسات مذهبی، روحانیان بزرگوار و آموزش و پرورش، به تربیت مذهبی و تکامل معنوی نوجوانان پرداخت تا آنها با ذهنی باز، عقاید خود را در مورد مذهب شکل دهند.[6]
تأثیرپذیری از همسالان
همسالان بر تصمیمگیری نوجوانان تأثیر میگذارند. در خانوادههایی که والدین رابطه چندان خوبی با نوجوان ندارند، گروه همسال اهمیت بیشتری مییابد. در این حال، اتّکای بیش از حد به راهنماییهای گروه همسال ممکن است آثار سویی در برداشته باشد. از سوی دیگر، بیتوجهی و طرد از سوی همسالان نیز موجب میشود نوجوان احساس بسیار بدی پیدا کند و از فرصتهای لازم برای فراگیری مهارتهای اجتماعی بزرگسالانه، محروم شود. کمبود و نقص در مهارتهای اجتماعی هنگام نوجوانی ممکن است موجب اختلال روانی شود و در بزرگسالی نیز پیآمدهای منفیای همچون به دست نیاوردن شغل یا از دست دادن آن، ناتوانی در دوستیابی یا حفظ دوست و سرانجام ناتوانی در تشکیل زندگی یا اداره آن را در پی داشته باشد.[7]
[1]- دیدار جوانان با معظم له در مصلاّی بزرگ تهران، ۱/۲/۱۳۷۹
[2] دیدار جوانان با معظم له در مصلاّی بزرگ تهران، ۱/۲/۱۳۷۹
[3] نک: اسماعیل بیابانگرد، روان شناسی نوجوانان، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷، چ ۲، صص ۱۱-۱۶.
[4] نک: یدالله جهانگرد، نحوه رفتار والدین با فرزندان ،انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، تابستان ۱۳۷۲، چ ۱، صص ۹۱-۹۳.
[5] نک: یدالله جهانگرد، نحوه رفتار والدین با فرزندان ،انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، تابستان ۱۳۷۲، چ ۱، صص ۹۳-۹۵
6.نک: یدالله جهانگرد، نحوه رفتار والدین با فرزندان ،انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، تابستان ۱۳۷۲، چ ۱، صص ۱۱۴-۱۱۶
7.نک: اسماعیل بیابانگرد، روان شناسی نوجوانان، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲، چ۲، صص ۱۹۰-۱۹۶.