مولود مبارک و با کرامت (ولادت امام محمدتقی علیه السلام)
امام جواد عليه السلام در دهم رجب و به قولى در نوزده ماه رمضان سال ۱۹۵هجرى به دنيا آمد. نام مادرش سَبيكه نوبيه بود. امام رضا عليه السلام او را خيزران ناميد. القاب وى تقى، جواد، قانع، زكى، منتجب و مرتضى و كنيهاش اباجعفر ثانى است.[1]
در انتظار ولادت
از ويژگيهاى ولادت امام نهم عليه السّلام اين است كه شيعيان از مدتها قبل بىصبرانه منتظر ولادت آن حضرت بودند. اين انتظار، از اطلاع آنان به موارد زير ناشى مىشد:
الف- خلقت نور امامان
روايات زيادى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار عليهم السلام درباره خلقت نور آن بزرگواران قبل از آفرينش زمين و آسمان رسيده است كه به ذكر يك نمونه بسنده مىكنيم.
«سلمان فارسى» مىگويد: خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسيدم. چون نظر مبارك آن حضرت به من افتاد فرمود:
«اى سلمان، خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاد، مگر آنكه دوازده جانشين برايش قرار داد.
گفتم: اين مطلب را از كتب آسمانى پيشين؛ (تورات و انجيل) نيز دانستهام.
فرمود: آيا دوازده جانشين مرا كه خداوند آنان را براى امامت پس از من برگزيده است، شناختهاى؟
گفتم: خدا و رسول او داناترند.
فرمود: اى سلمان، خداى تعالى مرا از نور مختار منتخب خود آفريد. آنگاه مرا فراخواند، اطاعتش كردم، و از نورِ من «على» را آفريد. پس او را فرا خواند. او نيز خداوند را اطاعت كرد. و از نور من و على، «فاطمه» را خلق كرد و او را فرا خواند. او نيز به اطاعت خداى تعالى مشغول شد. آنگاه از من و على و فاطمه، «حسن و حسين» را آفريد و آن دو را فراخواند. آنان نيز او را اطاعت كردند. آنگاه خداوند از نور «حسين» نُه امام ديگر را آفريد و آنان را فراخواند، پس وى را اطاعت كردند، و اين درحالى بود كه هنوز خداى متعال آسمان بلند، زمين پهناور، هوا، آب، فرشته و بشر را نيافريده بود. و ما او را تسبيح و تقديس مىكرديم، از او شنوايى داشتيم و اطاعتش مىكرديم.[2]
ب- بشارت ولادت امام جواد (ع)
احاديث زيادى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امامان پيشين، ولادت امام جواد (علیه السلام) را خبر داده بودند.
امام رضا (علیه السلام) از پدرش موسى بن جعفر (علیه السلام)) و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل مىكند كه فرمود:
پدرم فداى پسرِ بهترين كنيزان باد! پسرِ همان (زنى) كه اهل «نُوبه» است، دهانش خوشبو و داراى رحمى برگزيده است.[3]
امام كاظم (علیه السلام) به يكى از ياران خود به نام «يزيد بن سليط»، پس از معرفى على بن موسى الرضا (علیه السلام) به عنوان جانشين خود فرمود:
«چوناو را ديدار كردى بهوى مژده بده كهخداوند پسرىامين و مباركبه او خواهدبخشيد».[4]
بزنطى مىگويد: ابن نجاشى به من گفت: بعد از امام رضا (علیه السلام) چه كسى امام شما خواهد بود؟ من خدمت آن حضرت رسيدم و گفته او را نقل كردم. فرمود:«بعد از من، فرزندم امام است».
و اين سخن در زمانى بود كه آن حضرت هنوز فرزندى نداشت.[5]
از انتظار تا نگرانى
به رغم وجود اين روايات، انتظار شيعيان تا مدتها نه تنها برآورده نشد كه تبديل به نگرانى گشت؛ چه آن كه آنان مىديدند بيش از ۴۵ سال از زندگانى امام هشتم (علیه السلام) سپرى شده است و هنوز فرزند پسرى ندارد. بيم آنان بيشتر از آن جهت بود كه دستگاه جور و ستم عباسى بر آن حضرت يورش برده و قبل از آن كه فرزندش متولد شود او را به شهادت برساند.
اين نگرانى به حدى بود كه گاه ناچار مىشدند خدمت امام (علیه السلام) برسند و مسأله را به شكلهاى مختلف با آن حضرت در ميان گذارند.
گاه به امام (علیه السلام) عرض مىكردند: «از خدا بخواهيد كه فرزندى نصيبتان فرمايد.»[6]
گاهى از آن حضرت مىپرسيدند: آيا امامت در عمو، يا دايى و يا برادر تحقق پيدا مىكند؟
امام (علیه السلام) مىفرمود: خير. آنان با ناباورى مىگفتند: پس در چه كسى محقق مىشود؟ مىفرمود:
در فرزندم! و اين (پرسش و پاسخ) قبل از ولادتِ امام جواد (علیه السلام) بود.[7]
بعضى اوقات نيز با حالت يأس به آن حضرت مىگفتند:
«سنى از شما گذشته است، بدون آنكه فرزندى داشته باشيد!
امام رضا (علیه السلام) مىفرمود: امامى از دنيا نمىرود تا اينكه امام بعد از خود را ببيند![8]
اين نگرانى با تبليغات و پخش شايعات از سوى سران واقفيه مبنى بر زنده بودن امام كاظم (علیه السلام) و غيبت آن حضرت و عقيم بودن امام رضا (علیه السلام) به اوج خود رسيد. به حدى كه برخى نسبت به امامت پيشواى هشتم (علیه السلام) نيز دچار ترديد شدند.
يكى از اين افراد به نام «ابن قياما» كه جزو فرقه واقفيه بود و امامت حضرت رضا (علیه السلام) را قبول نداشت[9] در دو برخورد بوسيله نامه و حضورى بر اين نكته تكيه كرد.
«ابن بشار» مىگويد: ابن قياماى واسطى نامهاى به امام (علیه السلام) نگاشت و در آن گفت:
تو چگونه امام هستى در حالى كه فرزندى ندارى؟!
امام رضا (ع) در پاسخ فرمود:
تو از كجا مىدانى كه من فرزندى ندارم؟ به خدا قسم روزها و شبها سپرى نمىشود تا آن كه خداوند به من پسرى عنايت فرمايد كه حق و باطل را از هم جدا سازد.[10]
و نيز «حسين بن بشار» مىگويد:
همراه «حسين بن قياما» در «صِرْيا» خدمت امام رضا (علیه السلام) رسيديم.
امام (علیه السلام) به فرمودند: اگر كارى داريد بگوييد.
حسين بن قياما گفت: آيا امكان دارد زمين خالى از حجت باشد؟
- خير.
- آيا ممكن است در يك زمان دو امام باشد؟
- خير، مگر آنكه يكى از آنان صامت (و پيرو ديگرى) باشد.
- اكنون دانستم كه تو امام نيستى!
- از كجا دانستى؟
- از آنجا كه شما فرزندى نداريد و پيشواى بعد مىبايست از صلب پيشواى قبل باشد.
- سوگند به خدا، روزها و شبها سپرى نخواهد شد مگر آنكه از صلب من پسرى متولد شود و همچون من در جايگاه امامت تكيه زند حق را بپادارد و باطل را نابود سازد.[11]
در آن زمان حضرت فرزند پسرى نداشت و پس از گذشت يك سال خداوند ابوجعفر (علیه السلام) را به او عنايت كرد.[12]
پايان انتظار
سرانجام مولود منتظر در شب دهم ماه رجب سال ۱۹۵هجرى به دنيا آمد.[13]
مورخان و محدثان نسبت به سال ولادتِ با سعادت نهمين پيشواى شيعيان، حضرت امام محمد تقى عليه السلام، اتفاق نظر دارند و همگى تولد آن بزرگوار را به سال ۱۹۵هجرى در مدينه منوره نوشتهاند، ولى نسبت به ماه و روز ميلاد اختلاف نظر دارند.
بسيارى از بزرگان مانند: «كلينى»، «شيخ مفيد»، «ابن شهر آشوب»، «طبرسى»، «على بن عيسى اربلى»[14] ماه ولادت را ماه رمضان نوشته و بيشترشان روز جمعه نوزدهم رمضان را روز ولادت دانستهاند.[15]
برخى ديگر مانند «شيخ طوسى» و «ابن عياش» زمان ولادت را دهم ماه رجب دانستهاند.[16]
دعايى كه توسط سوّمين نايب خاص حضرت بقيةاللَّه الاعظم، جناب «حسين بن روح» از ناحيه مقدسه آن حضرت رسيده و مرحوم «كفعمى» آن را نقل كرده، مؤيد نظريه دوم[17] است:
«اللَّهُمَّ إنّى اسْأَلُكَ بِالْمَوْلُودَيْنِ فى رَجَبٍ مُحَمَّدَ بْنِ عَلِىٍّ الثَّانى وَابْنِهِ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدِ المُنْتَجَب»[18]
كيفيت ولادت
هنگامى كه باردارى «خيزران» معلوم شد، «حكيمه»، دختر موسى بن جعفر (علیه السلام)، خدمت برادرش امام رضا (علیه السلام) نامهاى نوشت و آن حضرت را از اين امر مطلع ساخت. امام هشتم (علیه السلام) در پاسخ نوشت: «او در فلان روز، از فلان ماه، باردار شده است، هنگامى كه فرزندش متولد شد، هفت روز همراه و همدم او باش».[19]
حكيمه رويدادهاى شب ولادت آن حضرت را چنين تعريف مىكند:
وقتى زمان ولادت نزديك شد، برادرم مرا خواست و فرمود:
اى حكيمه امشب فرزند مبارك «خيزران» متولد مىشود بايد در وقت ولادت او حاضر باشى، چون شب شد دستور داد همراه قابله، وارد اتاق «خيزران» شوم. آن حضرت چراغى نزد ما افروخت و در را بر روى ما بست. چون وى را درد زايمان گرفت و او را بر بالاى تشت نشانديم، چراغ خاموش شد. از اين رو مضطرب و ناراحت شديم. ناگهان مشاهده كرديم نور الهى تمام خانه را روشن كرد و حضرت ابوجعفر، امام جواد (علیه السلام) در تشت قرار گرفت در حالى كه بر اندام مباركش پوشش نازكى چون لباس قرار داشت كه نورى از آن ساطع بود بگونهاى كه از چراغ بىنياز شديم.[20]
امام صادق (ع) درباره نداى آسمانى و پاسخ امامان عليهم السلام پس از ولادت مىگويد:
زمانى كه امامى به دنيا مىآيد چشمانش به آسمان دوخته مىشود، چرا كه منادى حق او را از عاليترين مكان عرش ندا مىدهد: اى فلان ابن فلان (محمد بن على)، تو را از ميان بندگانم برگزيدم و خالص گردانيدم. جايگاه اسرار را به تو آموختم. گنجينه علم را به تو بخشيدم و تو را امين وحى و خليفه خود در زمين قرار دادم. براى تو و آن كه تو را دوست داشته باشد و ولايت تو را بپذيرد، رحمت خود را واجب مىگردانم و بر او بهشتهايم را عطا و جوار خويش را حلال مىكنم. سوگند به عزّت و جلالم، هر كس با تو دشمنى كند، وى را به شديدترين عذابم گرفتار مىكنم، هرچند كه در دنيا از روزى فراوان برخوردارش كرده باشم.
پس از آن كه صداى منادى قطع شود، او در پاسخ، آيه ذيل را تلاوت مىكند:
«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إلهَ الَّا هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَ أُولُوالْعِلْمِ قَآئِماً بِالْقِسْطِ لا الَهَ الّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكيمُ»[21]
حكيمه مىگويد: من آن حضرت را گرفته در دامن گذاشتم و آن پردهاى كه بدن مباركش را پوشانده بود از خورشيد جمالش برگرفتم و لباس بر او پوشاندم. حضرت رضا (علیه السلام) وارد شد و فرزند را از من گرفت، در گهواره گذاشت و به من فرمود كه در كنار گاهواره او باشم.[22]
امام هشتم (علیه السلام) طبق سنت حضرت رسول (صلی الله علیه و اله) و پدرانش عليهم السلام امام جواد (علیه السلام) را تحنيك[23] كرد و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت.[24] آن حضرت آن شب را تا به صبح در كنار گهواره فرزندش بود و با او نجوا مىكرد و اسرار الهى و علوم غيبى را به او تعليم مىداد.[25]
مولود مبارك
حضرت رضا (علیه السلام) در همان شب ولادت، شيعيان را از تولد فرزند خود آگاه كرد و فرمود:
حق تعالى به من پسرى عنايت كرد كه چون موسى بن عمران شكافنده درياهاست و نظير عيسى بن مريم (علیه السلام) است كه حق تعالى مادر او را مقدس و مطهر گردانيد و طاهر و مطهر آفريده شده بود.[26]
با شنيدن اين خبر دل شيعيان شاد، چشم آنان روشن و نگرانى ايشان برطرف شد و خدا را بر اين نعمت سپاس گفتند.
با ولادت آن گرامى، دشمنان و بدخواهان بويژه واقفيّه مأيوس و ناكام شده از موضع خود عقب نشستند و دوستان و شيعيان شادمان شدند و شك و ترديد آنان به يقين و استوارى ايمان تبديل گشت. و شايد به همين دليل پدر بزرگوارش فرموده است:
«اين مولود، مولودى است كه در اسلام، پربركتتر از او براى شيعيان ما زاده نشده است!»[27]
كراماتی از امام جواد علیه السلام
«امامت» از ديدگاه شيعه، همانند «رسالت»، مقام و منصبى است كه خداوند به بندگان برگزيدهاش عنايت كرده، و آن بزرگواران را به قدرتى الهى به نام «معجزه» و «كرامت» مجهز نموده، تا با انجام كارهاى خارق العاده كه از توان افراد عادى خارج است قدرتِ خدادادىِ خود را بر كسانى كه به آنان معرفت پيدا نكردهاند نشان دهند، و از طرفى، هر كس نتواند دعوى امامت نمايد.
در كتابهاى روايى و تاريخى معجزات و کرامات بسيارى از امام جواد (علیه السلام) نقل شده است كه در اين قسمت به برخى از آنها اشاره مىكنيم.
۱. استجابت دعا
امامان معصوم (علیهم السلام) در پيشگاه ربوبى از ارج و قرب خاصى برخوردارند. آنان هيچگاه دست به دعا برنمىداشتند مگر اينكه اجابت مىشده است. در زندگانى امام جواد (علیه السلام) نيز به موارد زيادى از استجابت دعا برمىخوريم؛ از جمله:
الف) «ابوهاشم» مىگويد: من به خوردن گِل عادت داشتم. از حضرت جواد (علیه السلام) درخواست كردم تا از خداوند بخواهد كه مرا از اين كار ناپسند بازدارد.
امام (علیه السلام) لحظهاى سكوت كرد، سپس فرمود: «خداىِ تعالى خوردن گِل را از سَرِ تو انداخت».[28]
ب) پس از آنكه «ام الفضل»، امام جواد (علیه السلام) را مسموم كرد از كار خود پشيمان شد و به گريه افتاد. امام (علیه السلام) به او فرمود:
«اين چه گريهاى است؟ خداوند را قسم مىدهم كه تو را به فقرى جبران ناشدنى و مرضى آشكار كه مخفى كردنى نيست مبتلا فرمايد».
راوى مىگويد: پس از آن «ام الفضل» به مرض «ناسور» مبتلا شد. اين بيمارى زخمى بود كه هر بار پس از بهبودى موقّت، مجدّداً عود مىكرد. او هر چه داشت براى درمان زخم صرف كرد بطورى كه مدتى بيش نگذشت كه در نهايت تنگدستى به كمك مردم نيازمند شد. او مرتب نزد پزشكان مختلف مىرفت. ولى از هيچ درمانى نتيجه نگرفت تا آن كه به آن بيمارى هلاك شد.[29]
ج) «حسين بن داود قمى» مىگويد: خدمت امام جواد (علیه السلام) رسيدم. در آن هنگام همسرم حامله بود. به آن حضرت عرض كردم، قربانت گردم از خدا بخواه فرزند پسرى به من عنايت فرمايد. حضرت چند لحظه سر را به زير انداخت و سكوت كرد آنگاه سر را بالا آورد و سه مرتبه فرمود: «خداوند فرزند پسرى به تو عنايت خواهد كرد.» سپس به مكه رفتم. در آنجا دوستان خبر آوردند كه خداوند به من پسرى داده است.[30]
زنده كردن مُردگان
قدرت اولياء خدا منحصر به موارد معين و محدودى نيست بلكه آنان به اذن الهى بر عالم وجود تسلط دارند و يكى از مظاهر قدرت آنان، چون عيسى بن مريم (علیه السلام) زنده كردن مردگان است كه به دو نمونه اشاره مىكنيم.
الف) «احمد بن على سرخسى» مىگويد:
ديدم زير گلوى «احكم بن بشار مروزى» خطى از اثر ذبح بود. از ابو زينبه درباره آن سؤال كردم. او گفت: ما هفت نفر بوديم كه در بغداد حجره داشتيم. در آن زمان امام محمد تقى (علیه السلام) نيز در بغداد بود. يك شب «احكم» به خانه بازنگشت. ما نگران شديم. در نيمههاى شب نامهاى از حضرت جواد (علیه السلام) به ما رسيد كه فرموده بود: رفيق شما را بدين صورت ذبح كرده و در نمد پيچانده و در فلان مزبله انداختهاند. او را بياوريد و به اين نسخه عمل كنيد تا شفا يابد.
ما رفتيم و او را در همانجا يافتيم و به خانه آورديم و با همان داروئى كه امام (علیه السلام) دستور داده بود معالجه كرديم ولى نشانه آن زخم در گلوى او همچنان باقى ماند.[31]
ب) «احمد بن محمد حضرمى» مىگويد: امام جواد (علیه السلام) به حج مىرفت. در منزل زباله زن ضعيفى را ديد كه بر گاو مردهاى كه در كنار جاده افتاده بود مىگريد. حضرت از علت گريه او پرسيد. زن گفت: اى فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، من زن ضعيفى هستم كه توان كارى را ندارم و همه دارايى من همين گاو بوده است. امام فرمود: اگر خداوند آن را براى تو زنده كند چه مىكنى.
زن گفت: هميشه شاكر و سپاسگزار خواهم بود. امام جواد (علیه السلام) دو ركعت نماز گزارد و دعا كرد و سپس پاى مبارك را به گاو زد در اين هنگام گاو به اذن الهى زنده شد و روى پاى خود ايستاد. زن فرياد زد تو عيسى بن مريم هستى.
امام فرمود: اين را نگو بلكه ما بندگان مكرّم خداوند هستيم.[32]
شفاى بيماران
يكى ديگر از جلوههاى كرامتهاى امام جواد (علیه السلام) در شفاى بيماران بوده است، در اين باره روايات زيادى نقل شده است كه به ذكر چند نمونه مىپردازيم.
الف) «محمد بن ميمون» مىگويد: پيش از آنكه امام رضا (علیه السلام) به خراسان برود در مكه به خدمت ايشان رسيده عرض كردم: من قصد رفتن به مدينه را دارم، نامهاى مرقوم فرماييد تا خدمت امام جواد (علیه السلام) تقديم كنم.
حضرت تبسمى كرد و نامهاى براى فرزندش نوشت. هنگامى كه نامه را تقديم كردم آن حضرت نامه را خواند و به من فرمود: حال چشمانت چگونه است؟ گفتم: به دليل بيمارى، ديدش را از دست داده است. امام خواست تا نزديك بروم. آنگاه دست مباركش را بر چشمان من كشيد و در نتيجه نور ديدگانم بازگشت.[33]
ب) «ابو سلمه» مىگويد: من مبتلا به ناشنوايى شديدى شده بودم. هنگامى كه امام جواد (علیه السلام) از اين جريان اطلاع يافت مرا خواست و دستى بر گوش و سر من كشيد و فرمود: بشنو و حفظ كن. او مىگويد: به خدا سوگند بعد از آن من صداهاى آهسته را نيز مىشنيدم.»[34]
ج) «محمد فضيل» مىگويد: از ناحيه پا دچار بيمارى شده بودم بطورى كه چندين ماه از درد آن مىناليدم. به حج رفتم و خدمت امام جواد (علیه السلام) رسيدم و عرض كردم: قربانت گردم، دعايى برپايم بخوان تا از درد رهايى يابم و پايم را به حضرت نشان دادم حضرت فرمود: ديگر اين پا مشكلى ندارد، پاى ديگر را نشان بده، من پايم را دراز كردم و حضرت بر آن دعا خواند. هنگامى كه برخاستم به خود آمدم و فهميدم كه حضرت قبل از تقاضاى من دعا كرده و خداوند مرا شفا داده بود.[35]
نتیجه گیری
روايات فراوانى كه دلالت بر خلقت نور ائمه عليهم السلام داشت و حكايت از تعداد آنان مىكرد و نيز روايات و بشارتهايى كه در مورد تولّد امام جواد عليه السلام از امامان قبلى رسيده بود، شيعيان را منتظر تولد پيشواى نهم (علیه السلام) گردانده بود و طولانى شدن اين انتظار در زمين وجودشان بذر شك و ترديد مىافشاند و واقفيّه نيز در افشاندن اين بذر نقش فراوان داشتند. آنان مىخواستند با ابتر معرفى كردن امام رضا (علیه السلام) مرام خود را تبليغ كرده و حق جلوه دهند.
سرانجام اراده الهى محقق شد و در دهم رجب سال ۱۹۵هجرى جهان به نور قدوم امام جواد (علیه السلام) منور گشت و با تولد اين مولود عزيز حزن و شك و ترديد از دلهاى شيعيان رخت بربست و شادمانى، اميد و يقين جاى آن را گرفت. تبليغات و شايعات دشمنان بخصوص واقفىها نقش برآب شد و شايد از همين رو و به ملاحظه همين مطلب امام جواد (علیه السلام) از نگاه پدرانش پربركت ترين مولود براى شيعيان معرفى شده بود. در كتابهاى روايى و تاريخى معجزات و کرامات بسيارى از امام جواد (علیه السلام) نقل شده است که همه نشان دهنده وجود خیر و برکت و مبارک بودن این مولود عزیز برای مسلمانان و شیعیان عالم است.
فهرست منابع
۱. الارشاد، شيخ مفيد، منشورات مكتبة بصيرتى، قم.
۲. اثبات الوصيه، مسعودى، منشورات الشريف الرضى- قم.
۳. الانوار البهيه، شيخ عباس قمى، منشورات الشريف الرضى، قم.
۴. اختيار معرفة الرجال معروفبه رجال كشى، شيخ طوسى، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ه. ش.
۵. بحارالانوار، علامه مجلسى، مكتبة الاسلامية، تهران، ۱۳۹۵ه. ق.
۶. دلائل الامامه، محمدبن جرير بن رستم طبرى، منشورات الشريف الرضى، قم.
۷. الفصول المهمه، ابن صباغ مالكى، مطبعة الاعلمى، تهران.
۸. الكافى (اصول)، محمد بن يعقوب كلينى، مكتبة الاسلامية، تهران، ۱۳۸۸ه. ق.
۹. كفاية الاثر، ابوالقاسم على بن محمد قمى، انتشارات بيدار، ۱۴۰۱ه. ق.
۱۰. كشف الغمه، على بن عيسى اربلى، دارالكتاب الاسلامى، بيروت.
۱۱. مسند الامام الجواد (ع)، عطاردى، مؤتمرالعالمى للامام الرضا (ع)، قم، ۱۴۱۰ه. ق.
۱۲. المصباح، كفعمى، دار الكتب العلمية، قم.
۱۳. مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب، انتشارات علامه، قم.
۱۴. نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد عليه السلام، عبدالرزاق مقرّم، آستان قدس رضوى، مشهد.
[1] - مناقب آل ابىطالب، ج ۴، ص ۳۷۹
[2] - بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۶
[3] - بِابى ابْنُ خِيَرَةِ الإِماءِ ابْنُ النُّوبِيَّةِ الطيِبَةِ الْفَمْ المُنْتَجِبَةِ الرَّحِمِ( كافى، ج ۱، ص ۳۲۳)
[4] - كافى، ج ۱، ص ۲۵۲، ح ۱۴.( باب النص على ابى الحسن الرضا( ع))
[5] - بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۰
[6] - بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۵؛ الانوار البهيه، ص ۲۰۹
[7] - همان، ص ۳۵ و كفاية الاثر، ص ۲۷۴
[8] - همان
[9] - ارشاد، ص ۳۱۸
[10] - همان
[11] - رجال كشى، ج ۲، ص ۸۲۸، رديف ۱۰۴۴
[12] - ارشاد، ص ۳۱۸
[13] - مناقب، ج ۴، ص ۳۷۹
[14] - ر. ك- كافى، ج ۱، ص ۴۱۱؛ ارشاد، ص ۳۱۶؛ مناقب، ج ۴، ص ۳۷۹؛ اعلام الورى، ص ۳۲۹و كشف الغُمّه، ج ۳، ص ۱۳۳
[15] - كشف الغمه، ج ۳، ص ۱۳۳، تاريخ بغداد، ج ۳، ص ۵۵، الفصول المهمه، ص ۲۶۶. برخى هفدهم و بعضى نيمه آن ماه را روز ولادت حضرت ذكر كردهاند( ر. ك- اعلام الورى ۳۲۹، دلائل الامامه، ص ۲۰۱، التتمه فى تواريخ الائمه، ص ۱۳۱)
[16] - ر. ك- مصباح المتهجد، شيخ طوسى، اعمال ماه رجب، ص ۷۴۱و مناقب، ج ۴، ص ۳۷۹
[17] - علامه مجلسى پس از ذكر اين دعا مىنويسد: كفعمى در حواشى« بلدالامين» بعد از ذكر كلام شيخ طوسى فرموده است: بعضى از اصحاب در توجيه اين كه اگر بگوييم امام جواد( ع) در ماه رجب متولد نشده است پس چگونه حضرت حجت( ع) مىفرمايد:« بالمولودين فى رجب» گفتهاند: مراد توسل به اين دو مولود در ماه رجب است نه آن كه آن دو بزرگوار در ماه رجب متولد شدهاند.
كفعمى در پاسخ مىنويسد: اين جواب صحيح نيست؛ زيرا با روايت ابن عياش كه شيخ در مصباح نقل كرده است منافات دارد و اختصاص داشتن توسل به اين دو امام در ماه رجب اگر به جهت ولادتشان نباشد ترجيحى ندارد و نيز اگر به جهت توسل باشد بايد در دعا مىفرمود:« اللَّهُمَّ إنّى اسْأَلُكَ بِالامامَيْنِ» نه« بِالمَوْلُودَيْنِ».( بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۴)
[18] - ر. ك- المصباح، فصل ۴۳، ص ۵۳۰
[19] - الانوار البهيه، ص ۲۰۹و دلائل الامامه، ص ۲۰۱
[20] - مناقب، ج ۴، ص ۳۹۴
[21] - آل عمران، آيه ۱۸. خداوند( با ايجاد نظام واحد جهان هستى)، گواهى مىدهد كه معبودى جز او نيست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش،( هر كدام به گونهاى بر اين مطلب،) گواهى مىدهند؛ در حالى كه( خداوند در تمام عالم) قيام به عدالت دارد؛ معبودى جز او نيست، كه هم توانا و هم حكيم است.( بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۳۷)
[22] - مناقب، ج ۴، ص ۳۹۴
[23] - تحنيك، جويدن خرما و ماليدن آن به كام نوزاد است كه رسول خدا( ص) نسبت به نوزادان انجام مىداد.( لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۱۶، ماده حنك)
[24] - نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد( ع)، ص ۳۰
[25] - مسند الامام الجواد، ص ۱۵و اثبات الوصيه، مسعودى، ص ۲۰۹
[26] - مسندالامام الجواد( ع)، ص ۱۴
[27] - كافى، ج ۶، ص ۳۶۱. بديهى است كه بركت وجود امام جواد( ع) براى اسلام و شيعيان به ولادت او و آنچه ذكر شده خلاصه نمىشود بلكه زندگانى آن حضرت مايه بركت براى آنان بود و چنانكه مرحوم مجلسى ذكر كرده است شيعيان در دوران امام جواد( ع) در رفاه كامل به سر مىبردند.( بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۰)
[28] - مسندالامام الجواد( ع)، ص ۳۸و مناقب، ج ۴، ص ۳۹۰
[29] - دلائل الامامه، ص ۲۰۹
[30] - مسندالامام الجواد( ع)، ص ۱۱۷
[31] - مناقب، ج ۴، ص ۳۹۷
[32] - مسند الامام الجواد، ص ۱۲۵و مدينه المعاجز، ص ۵۳۴
[33] - بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۴۶
[34] - بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۵۷
[35] - همان، ص ۵۳