دل بسته ام مرا ز سر خویش وا مکن
از من مرا جدا کن و از خود جدا مکن
.
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر
گویم گرفته ای ز عنایت رها مکن
.
من با تو پیش از آمدنم آشنا شذم
ای آشنا مفارقت از آشنا مکن
.
تنها بود به دست تو طومار جرم من
این مشت بسته را به بر خلق وا مکن
.
درمان درد من نبود غیر درد عشق
این درد را ز لطف بیفزا دوا مکن
.
در من اگر سعادت ترک خطا نبود
در تو کرامت است تو ترک عطا مکن
.
خواهی اگر ز لطف به من اعتنا کنی
دیگر به کثرت گنهم اعتنا مکن
.
نزد کریم فرق ندارند خوب و بد
یکجا قبول کن همگان را سوا مکن
.
عمری به زخم تیر بلا سینه ام بسوز
آنی به هجر خویش مرا مبتلا مکن
.
” میثم ” اگر ترک تن و ترک جان کنی
ترک محبت علی مرتضی مکن
.
.
.
استاد حاج غلامرضا سازگار