بِسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا امیرالمومنین علیه السلام
السلام علیک یا صاحب الزمان ارواحنا فداک
علی بن ابیطالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب،[1] امام اول شیعیان در تاریخ ۱۳ رجب سال ۳۰عامالفیل (۲۳قبل از هجرت) در مسجدالحرام و در خانه کعبه به دنیا آمدند. پدر ایشان «ابوطالب»، مردی سخاوتمند، عدالتمدار، مورد احترام قبایل عرب، عمو و حامی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و از شخصیتهای بزرگ قریش بود.[2] مادر آن حضرت «فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف»[3] از نخستین زنان مسلمان[4] و بنا بر روایت امام صادق علیهالسلام نخستین زنی بود که با پای پیاده به مدینه هجرت نمود»[5] این بانوی گرامی به عنوان همسر ابوطالب از کودکی در سرپرستی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سهیم بود و مهربانی او نسبت به آن حضرت به گونهای بود که پس از درگذشت وی، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «او بهراستی مادرم بود؛ کودکان خود را گرسنه میداشت و مرا سیر میکرد و آنان را گردآلود میگذاشت و مرا شسته و آراسته میداشت. راستی که مادرم بود.»[6] نیز نقل است که فرمودند: «پس از ابوطالب، کسی چون فاطمه به من نیکی نکرد.»[7] مورخان، ازدواج ابوطالب و فاطمه بنت اسد را نخستین ازدواج میان یک مرد و زن هاشمی دانستهاند و بنابراین، حضرت علی علیه السلام نخستین فردی است که هم از سوی پدر و هم از سوی مادر هاشمی بوده است.
شمهای از مناقل و فضائل بیشمار امیرالمؤمنین علیهالسلام
امیرالمؤمنین علیهالسلام را فضائل و مناقب بیشماری است که عقول از درک آنها عاجز و زبانها از بیان آنها قاصرند. در عظمت شخصیت ایشان همین بس که پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله خطاب به ایشان فرمودند: «يَا عَلِيُّ ! مَا عَرَفَ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ غَيْرِي وَ غَيْرُكَ. وَ مَا عَرَفَكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ غَيْرُ اللَّهِ وَ غَيْرِي ؛ اى على! خداوند متعال را نشناخت به حقیقت شناختش جز من و تو، و تو را نشناخت آن گونه که حق شناخت توست، جز خدا و من.»[8]
یکی از فضائل اختصاصی حضرت علی علیهالسلام آن است که ایشان تنها کسی هستند که در کعبه متولد شدهاند. در برخی از منابع، اهلسنت روایتهایی با انگیزه انکار فضائل حضرت علی علیهالسلام جعل شده است که این فضیلت را به دیگران هم نسبت میدهد. اما بیش از ۲۰ منبع اهل سنت و پنجاه منبع شیعه نقل کرده که حضرت علی علیهالسلام در کعبه متولد شدهاند و این از مسلمات تاریخی است.[9]
امیرالمؤمنین علیهالسلام امام اول همه مذاهب شیعه، برترین صحابی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم، کاتب رسمی و اصلی وحی و چهارمین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت هستند. ایشان همچنین پسرعمو و داماد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، همسر حضرت فاطمه سلاماللهعلیها و پدر و جدِّ یازده امام شیعه علیهمالسلام میباشند. ایشان نخستین مردی بودند که به پیامبراسلام صلی الله علیه وآلهوسلم ایمان آوردند و به فرمان خدا و تصریح پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر، جانشین بلافصل رسول خدا صلی الله علیه وآله پس از آن حضرت میباشند.
ایشان هنگامی که قریش قصد ترور پیامبر صلی الله علیه وآله را داشتند، در بستر آن حضرت خوابیدند تا پیامبر صلی الله علیه وآله بتوانند مخفیانه به مدینه هجرت کنند و خداوند در مدح و ثنای این عمل آیه را نازل فرمود.[10] پیامبر صلی الله علیه وآله پس از هجرت به مدینه میان مسلمانان دو تا دو تا پیمان برادری ایجاد کردند و خودشان با علی علیهالسلام عقد اخوت بستند.[11] بنابر نقل منابع شیعه و برخی منابع اهل سنت، حدود ۳۰۰ آیه از قرآن کریم، درباره فضایل ایشان نازل شده است؛[12] مانند آیه مباهله، آیه تطهیر، آیه ولایت؛ آیه اکمال؛ آیه اولوالامر؛ آیه لیله المبیت؛ آیه سقایت؛ آیه علم الکتاب؛ آیه اذان و بسیاری آیات دیگر که برخی بر عصمت ایشان دلالت دارد.
تاریخ مختصر حیات امیرالمؤمنین علیهالسلام
هنگامی که امیرالمؤمنین علیهالسلام ۶سال بیشتر نداشتند، پیامبر صلی الله علیه وآله ایشان را با رضایت ابوطالب به خانه خود بردند و به این ترتیب علی علیهالسلام از کودکی تحت سرپرستی رسول خدا صلی الله علیه وآله قرار گرفتند و در دامان آن حضرت بزرگ شدند و تقریبا همه جا همراه و در رکاب پیامبر صلی الله علیه وآله بودند. در ۱۰سالگی و با بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله، اولین فردی بودند که به آن حضرت ایمان آوردند[13] و تا مدتها همراه با پیامبر صلی الله علیه وآله و خدیجه سلاماللهعلیها تنها کسانی در زمین بودند که نماز میگذاردند و خدا را به دین اسلام میپرستیدند.
در تمام دوران ۱۳ساله بعثت تا هجرت، علی علیهالسلام در تمام جریانات و صحنهها در رکاب پیامبر صلیاللهعلیهوآله حاضر بوده و به عنوان مهمترین بازوی اجرایی اسلام، نقشههای پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در گسترش و تقویت و تثبیت اسلام را همچون سربازی مطیع و جان بر کف و بدون ملاحظه هیچ عاملی جز فرمان الهی پیش میبردند. در جریان «یوم الدار» پیامبر صلی الله علیه وآله ایشان را در حالی که 13 سال بیشتر نداشتند، به عنوان وصی و جانشین خود به اقوام و خویشانشان معرفی کردند.[14] در ۲۳ سالگی و پس از آن که در بستر پیامبر صلی الله علیه وآله خوابیدند تا آن حضرت بتوانند از محاصره قریشیان خارج شده و به سمت مکه حرکت کنند، پس از اداء دیون و امانات پیامبر صلیاللهعلیهوآله به همراه عدهای از زنان به مدینه هجرت کردند و به سایر مهاجرین پیوستند.[15]
امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از هجرت نیز در تمام صحنهها و اتفاقات صدر اسلام حضور جدی داشتند. ایشان در همه غزوات پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به جز جنگ تبوک شرکت داشتند و علت غیبتشان در تبوک هم این بود که پیامبر صلی الله علیه وآله ایشان را در طول جنگ به عنوان جانشین خود در مدینه منصوب کردند.[16] ایشان در غزوه بدر تعداد زیادی از مشرکان را به هلاکت رساندند؛[17] در غزوه احد یکّه و تنها از جان مبارک پیامبر صلی الله علیه وآله محافظت کردند؛[18] در غزوه خندق با کشتن عمر بن عبدود جنگ را خاتمه دادند[19] و در غزوه خیبر پس از آن که ابوبکر و عمر به عنوان فرمانده جنگ از میدان عقبنشینی کردند، با کندن درِ بزرگ قلعه خیبر، جنگ را به سرانجام رساندند.[20]
در سال دهم هجرت، پیامبر صلی الله علیه وآله پس از انجام تنها حج خود در آخرین سال حیات مبارکشان، با نزول آیه تبلیغ مردم را در منطقه غدیر خم جمع کردند و پس از قرائت خطبهای حیاتی که به «خطبه غدیر» معروف است، علی علیهالسلام را عنوان خلیفه و جانشین بلافصل خود به همگان معرفی کردند و جمع کثیری از صحابه - از جمله خلیفه اول و دوم - در همان مجلس به علی علیهالسلام تبریک گفتند و ایشان را با لقب «امیرالمومنین» مخاطب قرار دادند[21] و بنابر نظر همه محدثان و مفسران شیعه و برخی از اهل سنت، آیه اکمال نیز در همین روز نازل شده و اشاره به امامت و ولایت آن حضرت دارد.[22]
اما پس از وفات پیامبر صلی الله علیه وآله، عدهای از نفاق و سست ایمانی خواص جامعه سوءاستفاده کرده و جریان خلافت را از مسیر صحیحش خارج ساختند و امیرالمؤمنین علیهالسلام را مدت 25 سال خانهنشین کردند. حضرت علی علیهالسلام در دوران ۲۵ ساله حاکمیت خلفا تقریباً از امور سیاسی و حکومتی به دور و تنها به انجام خدمات علمی و اجتماعی مشغول بودند و البته خلفا با ایشان در خصوص مسائل حیاتی سیاسی و اجتماعی و دینی مشورت میکردند.[23]
اما سرانجام در سال ۳۵ هجری و پس از مرگ خلیفه سوم، به اصرار مسلمانان حکومت را پذیرفتند و به مدت حدوداً پنج سال زمام امور جامعه اسلامی را به دست گرفتند. آن حضرت در طول دوران حاکمیتشان بسیار تلاش کردند تا انحرافات و بدعتهای ایجاد شده در دوران خلفا را تا آنجا که ممکن بود اصلاح نمایند و نمونهای مجسم از حکمرانی عدالتمحور و توحیدی را به منصه ظهور برسانند. اما شیوه حکومتداری آن حضرت به مذاق خواص آلوده و منافق خوش نیامد و ایشان را درگیر سه جنگ اساسی کردند که باعث شد تا تقریبا همه دوران حکومت آن حضرت به جنگ سپری شود.
نخستین جنگ امیرالمؤمنین علیهالسلام «جنگ جمل» بود که در جمادی الاخر سال ۳۶ قمری، میان آن حضرت و «ناکثین»[24] به سردمداری طلحه و زبیر و با محوریت عایشه و تحریک مروان بن حکم در گرفت که با شکست اصحاب جمل همراه بود. دومین جنگ امیرالمؤمنین علیهالسلام «جنگ صفین» بود که در صفر سال ۳۷ هجری، میان آن حضرت با «قاسطین»[25] (معاویه و سپاهیانش) درگرفت و سرانجام با نیرنگ معاویه به حکمیت کشیده شد؛ و سومین جنگ آن حضرت «جنگ نهروان» بود که بعد از جنگ صفین و جریان حکمیت، گروهی از سپاه امیرالمؤمنین علیهالسلام در جنگ صفین که آن حضرت را متهم به کفر کردند و علیه آن حضرت شوریدند. آنها که به دلیل خروج علیه خلیفه مسلمین «خوارج» یا «مارقین»[26] نامیده شدند، همه کسانی که حکمیت را پذیرفتند و معتقد به کفر امیرالمؤمنین علیهالسلام نبودند، را کافر میشمردند و در صفر سال 38 قمری به جنگ با امیرالمؤمنین علیهالسلام پرداختند. در این جنگ، خوارج شکست سختی خوردند و کمتر از ده نفر توانستند از معرکه فرار کنند که یکی از آنان «عبدالرحمن بن ملجم مرادی»، قاتل امیرالمؤمنین علیهالسلام بود.
شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام
سرانجام سیهدلان نفاقپیشه استمرار حاکمیت امیرالمؤمنین علیهالسلام را بر نتافتند و به دسیسهچینی برای حذف فیزیکی آن امام همام روی آوردند و در نهایت آن وجود مبارک در ۱۹ رمضان سال ۴۰ قمری به واسطه ضربه ابن ملجم ملعون مجروح و پس از دو روز در ۲۱ رمضان به شهادت رسیدند و جامعه مسلمان از نعمت وجودی ایشان محروم گشتند. بدن مطهر امیرالمؤمنین علیهالسلام را در صحرای پشت کوفه - که امروزه جزئی از شهر نجف شده است – در قبری که توسط حضرت نوح نبی علیهالسلام هفتصد سال قبل از طوفان مهیا شده بود،[27] دفن کردند. با توجه به کینهتوزی گروه خوارج نسبت به امیرالمومنین علیهالسلام و امکان هتک هرمت مزار ایشان، محل دفن آن حضرت تا ۱۵۰ سال بعد، جز برای برخی از خواص مخفی بود تا زمانی که امام صادق علیهالسلام محل دفن ایشان را برای عرض ارادت عموم آشکار کردند.[28]
موسسه فرهنگی قرآن و عترت فدک سبز طوس
گروه پژوهش و تالیف
منابع
- ابن مردویه، احمد بن موسی، مناقب علی بن ابیطالب (علیهالسّلام)، قم، دارالحدیث، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق.
- حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، تهران، مؤسسة الطبع و النشر، ۱۴۱۱ق.
- خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، قم، مؤسسة النشر الإسلامي، چاپ دوم، ۱۴۱۱ق.
- حمویی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، بیروت، مؤسسه المحمودی، ۱۳۹۸ق.
- قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، ۱۴۰۹.
- مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للامام علی بن ابیطالب، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۷.
- مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه روان فارسی، قم، مدرسه الامام على بن ابى طالب( ع)، بی نا،۱۳۴۸ش.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دارالمعارف، دوم، ۱۹۶۷م.
- مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
- ابن اثیر، علی بن ابی الکریم، اسد الغابة، قاهره، دار الشعب، بی نا، ۱۴۰۲.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳.
- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، ۱۳۷۹.
- حسنی، سید عبدالکریم بن طاووس، فرحة الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علی، بیروت، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، ۱۴۱۹ق.
- ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق
- خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتب العلميه، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
- شافعی، ابوالقاسم، تاریخ مدینه دمشق، قم، دار الفكر، سوم، ۱۴۱۵
- حاکم نیشابوری، ابوعبدالله، المستدرك على الصحيحين، بیروت، دار الکتب العلمية، ۱۴۱۱.
- عبدالبر، یوسف، الاستیعاب فی المعرفه الاصحاب، بیروت، دار الکتب العلمية، ۱۴۲۲.
- ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ۱۳۶۳ه.ش.
- ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۹ه.ش.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چهارم، ۱۴۰۷.
- آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، دانشگاه تهران، ۱۰، ۱۳۹۸ه.ش
- ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، بی نا، بی تا.
- ترمذی، ابوعیسی محمد، سنن ترمذی، مصر، شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابي الحلبي، الثانیه، ۱۳۹۵.
- ابن هشام، سيره ابن هشام، بیروت، دارالمعرفه، بی نا، بی تا.
- حلبی، احمد، السيرة الحلبية، بیروت، دار الکتب العلمية، دوم، ۱۴۲۷.
- یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاريخ اليعقوبى، بیروت، دارصادر، بی نا، بی تا.
- ابوعبدالله، الشیبانی، مسند احمد، قاهره، دارالحدیث، ۱۴۱۶.
- ابن جوزی، يوسف بن قزاوغلى، تذكرة ابن الجوزى، قم، المجمع العالمي لاهل البيت عليهم السلام، ۱۴۲۶.
- المالکی، فصول ابن صباغ المالكى، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۹.
- بغوی، حسین بن مسعود، مصابیح السنن، بی نام، بی تا.
- ابن دیبع، عبد الرحمن بن علی، تيسير الوصول إلی جامع الأصول من حديث الرسول، بیروت، دارالفکر، بی نا، ۱۴۱۷.
- بخاری، محمدبناسماعیل، صحیح البخاری، دمشق، جامعه دمشق، اول، ۱۴۲۲.
- نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، قاهره، دارالحدیث، بی نا، ۱۴۱۲.
- ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۵.
- سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، بیروت، دارالفکر، بی نا، بیتا.
- السمعانی، ابومظفر، تفسیر القرآن، ریاض، دارالوطن، ۱۴۱۸.
- واقدی، محمد بن عمر، المغازی، لندن، چاپ مارسدن جونز، ۱۹۶۶م.
- العاملی، جعفر مرتضى، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۶ق.
[1] شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص ۱۵.
[2] ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج ۱، ص ۱۵.
[3] شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۱، ص ۲۰.
[4]- او یازدهمین فرد مسلمان (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۴) و از نخستین زنانی بود که به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ایمان آورد (ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ۱۴۳۲ق، ص۳۷) و ظاهرا بعد از خدیجه سلاماللهعلیها دومین زن مسلمان بوده است.
[5]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۰۲.
[6]- آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۴۹.
[7]- ابن عبدالبر، الاستيعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۸۹۱
[8] ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۶۸.
[9]- ما در مقالهای مستقل با نام «مولود کعبه» در همین سایت به این مسأله و روایات مختلف در مورد آن پرداختهایم که خواننده محترم میتواند جهت اطلاع کامل از جزئیات این مسأله به مقاله مذکور مراجعه نماید.
[10]-طبری، تاريخ الطبرى، ج ۲، ص ۹۹، ابن هشام، سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۲۹۱، حلبی، احمد، السيرة الحلبية، ج ۲، ص ۲۹، یعقوبی، تاريخ اليعقوبى، ج ۲، ص ۲۹، ابوعبدالله، الشیبانی، مسند احمد، ج ۱، ص ۳۴۸، ابن جوزی، تذكرة ابن الجوزى، ۲۱، المالکی، فصول ابن صباغ المالكى، ص ۳۳.
[11]-ترمذی، ابوعیسی محمد، سنن ترمذی، ج ۲، ص ۲۱۳؛ بغوی، حسین بن مسعود، مصابیح السنن، ج ۲، ص ۱۹۹؛ حاکم نیشابوری،ابوعبدالله، المُسْتَدرَک علی الصَحیحَین، ج ۲، ص۱۴؛ عبدالبر، یوسف، الاستیعاب فی المعرفه الاصحاب، ج ۲، ص۴۶۰؛ ابن دیبع، عبد الرحمن بن علی، تيسير الوصول إلی جامع الأصول من حديث الرسول، ج ۳، ص ۲۷۱.
[12]- شافعی، ابوالقاسم، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۲، ص ۳۶۳؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۲۲۱؛
[13]- حاکم نیشابوری، ابوعبدالله، المستدرك على الصحيحين، ج ۳، ص ۱۲۱؛ عبدالبر، یوسف، الاستیعاب فی المعرفه الاصحاب، ج۳، ص۳۲.
[14]- «یوم الدار» عنوان روایتی تاریخی است که بر اساس آن پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در سال سوم بعثت و پس از نزول آیه ۲۱۴ سوره شعراء مشهور به آیه «انذار عشیره اقربین» مامور شدند تا اقوام نزدیک خویش را به اسلام دعوت کنند و به این منظور مجلسی ترتیب دادند و در آن مجلس از خویشان خود خواستند که دعوت ایشان را بپذیرند و اسلام بیاورند و اعلام کردند که هر کس دعوت من را بپذیرد، برادر و پشتیبان من و پس از درگذشتم وصی و جانشین من است و احدی جز امیرالمؤمنین علیهالسلام دعوت ایشان را نپذیرفت و ایشان هم در همان مجلس به خلافت و وصایت علی بن ابی طالب علیهالسلام تصریح فرمودند. (تاریخ طبری، ج ۲ ص ۶۲- ۶۳؛ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۴۰)
[15]-مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص ۲۰۰.
[16]- بخاری، محمدبناسماعیل، صحیح البخاری، ج ۵، ص ۲۴؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج ۲، ص ۳۶۰.
[17]- واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۶۸ به بعد؛ العاملی، جعفر مرتضى، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۵، ص۶۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۲۹۱.
[18]- ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵۴؛ ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، ج ١٤ ، ص ۲۵۰؛
[19]- نیشابوری، حاکم، مستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۳۲.
[20]- بخاری، محمدبناسماعیل، صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۲۱؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج ۲، ص ۳۶۰.
[21]- شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳۰، ص۴۳۰؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۸۴-۲۸۵.
[22]- خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۸۴-۲۸۵؛ ابن مردویه، احمد بن موسی، مناقب علی بن ابیطالب (علیهالسّلام)، ج۱، ص۲۳۱؛ حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۱؛ ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب امام علی بن ابیطالب (علیهمالسّلام)، ص۴۶؛ خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۱۳۵؛ حمویی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۷۴؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج۲، ص۲۵۹.
[23]- ر.ک: بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۶۵؛ السمعانی، ابومظفر، تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۳۶.
[24]- «ناکثین» صیغه جمع اسم فاعل از ماده «ن ک ث» و به معنای «پیمانشکنان» است.
[25]- «قاسطین» صیغه جمع اسم فاعل از ماده «ق س ط» و به معنای «ستمگران» است که منظور از آن معاویه و سپاهیان او هستند.
[26]- «مارِقین» صیغه جمع اسم فاعل از ماده «م ر ق» و به معنای «بیرون رفتن از چیزی است » است و به کسی که از دینش خارج شده «مارِق» گفته میشود.
[27]- حسنی، سید عبدالکریم بن طاووس، فرحة الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علی، ص۶۳.
[28]-مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۲، ص۳۳۸.