Doa Salamati

آثار ارسالی

آثار ارسالی (37)

بِسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا امیرالمومنین علیه السلام

السلام علیک یا صاحب الزمان ارواحنا فداک

علی بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب،[1] امام اول شیعیان در تاریخ ۱۳ رجب سال ۳۰عام‌الفیل (۲۳قبل از هجرت) در مسجدالحرام و در خانه کعبه به دنیا آمدند. پدر ایشان «ابوطالب»، مردی سخاوتمند، عدالت‌مدار، مورد احترام قبایل عرب، عمو و حامی پیامبر صلی­ الله ­علیه ­و­آله ­و­سلم و از شخصیت‌های بزرگ قریش بود.[2] مادر آن حضرت «فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف»[3] از نخستین زنان مسلمان[4] و بنا بر روایت امام صادق علیه‌السلام نخستین زنی بود که با پای پیاده به مدینه هجرت نمود»[5] این بانوی گرامی به عنوان همسر ابوطالب از کودکی در سرپرستی پیامبر صلی­ الله­ علیه ­و­آله ­و­سلم سهیم بود و مهربانی او نسبت به آن حضرت به گونه‌ای بود که پس از درگذشت وی، پیامبر صلی­ الله­ علیه­ و­آله ­و­سلم فرمودند: «او به‌راستی مادرم بود؛ کودکان خود را گرسنه می‌داشت و مرا سیر می‌کرد و آنان را گردآلود می‌گذاشت و مرا شسته و آراسته می‌داشت. راستی که مادرم بود.»[6] نیز نقل است که فرمودند: «پس از ابوطالب، کسی چون فاطمه به من نیکی نکرد.»[7] مورخان، ازدواج ابوطالب و فاطمه بنت اسد را نخستین ازدواج میان یک مرد و زن هاشمی دانسته‌اند و بنابراین، حضرت علی علیه السلام نخستین فردی است که هم از سوی پدر و هم از سوی مادر هاشمی بوده است.

شمه‌ای از مناقل و فضائل بی‌شمار امیرالمؤمنین علیه‌السلام

امیرالمؤمنین علیه‌السلام را فضائل و مناقب بی‌شماری است که عقول از درک آنها عاجز و زبان‌ها از بیان آنها قاصرند. در عظمت شخصیت ایشان همین بس که پیامبر اعظم صلی­ الله ­علیه­ و­آله خطاب به ایشان فرمودند: «يَا عَلِيُّ ! مَا عَرَفَ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ غَيْرِي وَ غَيْرُكَ. وَ مَا عَرَفَكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ غَيْرُ اللَّهِ وَ غَيْرِي ؛ اى على! خداوند متعال را نشناخت به حقیقت شناختش جز من و تو، و تو را نشناخت آن گونه که حق شناخت توست، جز خدا و من.»[8]

یکی از فضائل اختصاصی حضرت علی علیه­السلام آن است که ایشان تنها کسی هستند که در کعبه متولد شده‌اند. در برخی از منابع، اهل‌سنت روایت‌هایی با انگیزه انکار فضائل حضرت علی علیه­السلام جعل شده است که این فضیلت را به دیگران هم نسبت می‌دهد. اما بیش از ۲۰ منبع اهل سنت و پنجاه منبع شیعه نقل کرده که حضرت علی علیه­السلام در کعبه متولد شده‌اند و این از مسلمات تاریخی است.[9]

امیرالمؤمنین علیه‌السلام امام اول همه مذاهب شیعه، برترین صحابی پیامبر اکرم صلی­الله­علیه­و­آله­و­سلم، کاتب رسمی و اصلی وحی و چهارمین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت هستند. ایشان همچنین پسرعمو و داماد پیامبر اکرم صلی­ الله­ علیه ­و­آله­ و­سلم، همسر حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها و پدر و جدِّ یازده امام شیعه علیهم‌السلام می­باشند. ایشان نخستین مردی بودند که به پیامبراسلام صلی­ الله­ علیه ­و­آله­و­سلم ایمان آوردند و به فرمان خدا و تصریح پیامبر صلی­ الله­ علیه­ و­آله در روز غدیر، جانشین بلافصل رسول خدا صلی­ الله­ علیه­ و­آله پس از آن حضرت می­باشند.

ایشان هنگامی که قریش قصد ترور پیامبر صلی ­الله ­علیه­ و­آله را داشتند، در بستر آن حضرت خوابیدند تا پیامبر صلی­ الله­ علیه­ و­آله بتوانند مخفیانه به مدینه هجرت کنند و خداوند در مدح و ثنای این عمل آیه را نازل فرمود.[10] پیامبر صلی­ الله­ علیه­ و­آله پس از هجرت به مدینه میان مسلمانان دو تا دو تا پیمان برادری ایجاد کردند و خودشان با علی علیه‌السلام عقد اخوت بستند.[11] بنابر نقل منابع شیعه و برخی منابع اهل سنت، حدود ۳۰۰ آیه از قرآن کریم، درباره فضایل ایشان نازل شده است؛[12] مانند آیه مباهله، آیه تطهیر، آیه ولایت؛ آیه اکمال؛ آیه اولوالامر؛ آیه لیله المبیت؛ آیه سقایت؛ آیه علم الکتاب؛ آیه اذان و بسیاری آیات دیگر که برخی بر عصمت ایشان دلالت دارد.

تاریخ مختصر حیات امیرالمؤمنین علیه‌السلام

هنگامی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام ۶سال بیشتر نداشتند، پیامبر صلی­ الله­ علیه­ و­آله ایشان را با رضایت ابوطالب به خانه خود بردند و به این ترتیب علی علیه‌السلام از کودکی تحت سرپرستی رسول خدا صلی­ الله ­علیه ­و­آله قرار گرفتند و در دامان آن حضرت بزرگ شدند و تقریبا همه جا همراه و در رکاب پیامبر صلی ­الله ­علیه ­و­آله بودند. در ۱۰سالگی و با بعثت پیامبر صلی ­الله­ علیه­ و­آله، اولین فردی بودند که به آن حضرت ایمان آوردند[13] و تا مدت‌ها همراه با پیامبر صلی­ الله ­علیه ­و­آله و خدیجه سلام‌الله‌علیها تنها کسانی در زمین بودند که نماز می‌گذاردند و خدا را به دین اسلام می‌پرستیدند.

در تمام دوران ۱۳ساله بعثت تا هجرت، علی علیه‌السلام در تمام جریانات و صحنه‌ها در رکاب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله حاضر بوده و به عنوان مهم‌ترین بازوی اجرایی اسلام، نقشه‌های پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در گسترش و تقویت و تثبیت اسلام را همچون سربازی مطیع و جان بر کف و بدون ملاحظه هیچ عاملی جز فرمان الهی پیش می‌بردند. در جریان «یوم الدار» پیامبر صلی­ الله­ علیه­ و­آله ایشان را در حالی که 13 سال بیشتر نداشتند، به عنوان وصی و جانشین خود به اقوام و خویشان‌شان معرفی کردند.[14] در ۲۳ سالگی و پس از آن که در بستر پیامبر صلی­ الله ­علیه ­و­آله خوابیدند تا آن حضرت بتوانند از محاصره قریشیان خارج شده و به سمت مکه حرکت کنند، پس از اداء دیون و امانات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به همراه عده‌ای از زنان به مدینه هجرت کردند و به سایر مهاجرین پیوستند.[15]

امیرالمؤمنین علیه­السلام پس از هجرت نیز در تمام صحنه‌ها و اتفاقات صدر اسلام حضور جدی داشتند. ایشان در همه غزوات پیامبر اسلام صلی ­الله­ علیه ­و­آله به جز جنگ تبوک شرکت داشتند و علت غیبت‌شان در تبوک هم این بود که پیامبر صلی­ الله ­علیه­ و­آله ایشان را در طول جنگ به عنوان جانشین خود در مدینه منصوب کردند.[16] ایشان در غزوه بدر تعداد زیادی از مشرکان را به هلاکت رساندند؛[17] در غزوه احد یکّه و تنها از جان مبارک پیامبر صلی­ الله ­علیه ­و­آله محافظت کردند؛[18] در غزوه خندق با کشتن عمر بن عبدود جنگ را خاتمه دادند[19] و در غزوه خیبر پس از آن که ابوبکر و عمر به عنوان فرمانده جنگ از میدان عقب‌نشینی کردند، با کندن درِ بزرگ قلعه خیبر، جنگ را به سرانجام رساندند.[20]

در سال دهم هجرت، پیامبر صلی­ الله­ علیه­ و­آله پس از انجام تنها حج خود در آخرین سال حیات مبارک‌شان، با نزول آیه تبلیغ مردم را در منطقه غدیر خم جمع کردند و پس از قرائت خطبه‌ای حیاتی که به «خطبه غدیر» معروف است، علی علیه‌السلام را عنوان خلیفه و جانشین بلافصل خود به همگان معرفی کردند و جمع کثیری از صحابه - از جمله خلیفه اول و دوم - در همان مجلس به علی علیه‌السلام تبریک گفتند و ایشان را با لقب «امیرالمومنین» مخاطب قرار دادند[21] و بنابر نظر همه محدثان و مفسران شیعه و برخی از اهل سنت، آیه اکمال نیز در همین روز نازل شده و اشاره به امامت و ولایت آن حضرت دارد.[22]

اما پس از وفات پیامبر صلی ­الله ­علیه ­و­آله، عده‌ای از نفاق و سست ایمانی خواص جامعه سوءاستفاده کرده و جریان خلافت را از مسیر صحیحش خارج ساختند و امیرالمؤمنین علیه‌السلام را مدت 25 سال خانه‌نشین کردند. حضرت علی علیه‌السلام در دوران ۲۵ ساله حاکمیت خلفا تقریباً از امور سیاسی و حکومتی به دور و تنها به انجام خدمات علمی و اجتماعی مشغول بودند و البته خلفا با ایشان در خصوص مسائل حیاتی سیاسی و اجتماعی و دینی مشورت می‌کردند.[23]

اما سرانجام در سال ۳۵ هجری و پس از مرگ خلیفه سوم، به اصرار مسلمانان حکومت را پذیرفتند و به مدت حدوداً پنج سال زمام امور جامعه اسلامی را به دست گرفتند. آن حضرت در طول دوران حاکمیت‌شان بسیار تلاش کردند تا انحرافات و بدعت‌های ایجاد شده در دوران خلفا را تا آنجا که ممکن بود اصلاح نمایند و نمونه‌ای مجسم از حکم‌رانی عدالت‌محور و توحیدی را به منصه ظهور برسانند. اما شیوه حکومت‌داری آن حضرت به مذاق خواص آلوده و منافق خوش نیامد و ایشان را درگیر سه جنگ اساسی کردند که باعث شد تا تقریبا همه دوران حکومت آن حضرت به جنگ سپری شود.

نخستین جنگ امیرالمؤمنین علیه‌السلام «جنگ جمل» بود که در جمادی الاخر سال ۳۶ قمری، میان آن حضرت و «ناکثین»[24] به سردمداری طلحه و زبیر و با محوریت عایشه و تحریک مروان بن حکم در گرفت که با شکست اصحاب جمل همراه بود. دومین جنگ امیرالمؤمنین علیه‌السلام «جنگ صفین» بود که در صفر سال ۳۷ هجری، میان آن حضرت با «قاسطین»[25] (معاویه و سپاهیانش) درگرفت و سرانجام با نیرنگ معاویه به حکمیت کشیده شد؛ و سومین جنگ آن حضرت «جنگ نهروان» بود که بعد از جنگ صفین و جریان حکمیت، گروهی از سپاه امیرالمؤمنین علیه‌السلام در جنگ صفین که آن حضرت را متهم به کفر کردند و علیه آن حضرت شوریدند. آنها که به دلیل خروج علیه خلیفه مسلمین «خوارج» یا «مارقین»[26] نامیده شدند، همه کسانی که حکمیت را پذیرفتند و معتقد به کفر امیرالمؤمنین علیه‌السلام نبودند، را کافر می‌شمردند و در صفر سال 38 قمری به جنگ با امیرالمؤمنین علیه‌السلام پرداختند. در این جنگ، خوارج شکست سختی خوردند و کمتر از ده نفر توانستند از معرکه فرار کنند که یکی از آنان «عبدالرحمن بن ملجم مرادی»، قاتل امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود.

شهادت امیرالمؤمنین علیه‌السلام

سرانجام سیه‌دلان نفاق‌پیشه استمرار حاکمیت امیرالمؤمنین علیه‌السلام را بر نتافتند و به دسیسه‌چینی برای حذف فیزیکی آن امام همام روی آوردند و در نهایت آن وجود مبارک در ۱۹ رمضان سال ۴۰ قمری به واسطه ضربه ابن ملجم ملعون مجروح و پس از دو روز در ۲۱ رمضان به شهادت رسیدند و جامعه مسلمان از نعمت وجودی ایشان محروم گشتند. بدن مطهر امیرالمؤمنین علیه‌السلام را در صحرای پشت کوفه - که امروزه جزئی از شهر نجف شده است – در قبری که توسط حضرت نوح نبی علیه‌السلام هفتصد سال قبل از طوفان مهیا شده بود،[27] دفن کردند. با توجه به کینه‌توزی گروه خوارج نسبت به امیرالمومنین علیه‌السلام و امکان هتک هرمت مزار ایشان، محل دفن آن حضرت تا ۱۵۰ سال بعد، جز برای برخی از خواص مخفی بود تا زمانی که امام صادق علیه‌السلام محل دفن ایشان را برای عرض ارادت عموم آشکار کردند.[28]

موسسه فرهنگی قرآن و عترت فدک سبز طوس

گروه پژوهش و تالیف

منابع

  • ابن مردویه، احمد بن‌ موسی،‌ مناقب علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام)، قم، دارالحدیث، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق.
  • حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، تهران، مؤسسة الطبع و النشر، ۱۴۱۱ق.
  • خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، قم، مؤسسة النشر الإسلامي، چاپ دوم، ۱۴۱۱ق.
  • حمویی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، بیروت، مؤسسه المحمودی، ۱۳۹۸ق.
  • قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، ۱۴۰۹.
  • مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی‌طالب، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۷.
  • مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه روان فارسی، قم، مدرسه الامام على بن ابى طالب( ع)، بی نا‌،۱۳۴۸ش.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دارالمعارف، دوم، ۱۹۶۷م.
  • مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
  • ابن اثیر، علی بن ابی الکریم، اسد الغابة، قاهره، دار الشعب، بی نا، ۱۴۰۲.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳.
  • ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، قم، علامه، ۱۳۷۹.
  • حسنی، سید عبدالکریم بن طاووس، فرحة الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علی، بیروت، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، ۱۴۱۹ق.
  • ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق
  • خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتب العلميه، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
  • شافعی، ابوالقاسم، تاریخ مدینه دمشق، قم، دار الفكر، سوم، ۱۴۱۵
  • حاکم نیشابوری، ابوعبدالله، المستدرك على الصحيحين، بیروت، دار الکتب العلمية، ۱۴۱۱.
  • عبدالبر، یوسف، الاستیعاب فی المعرفه الاصحاب، بیروت، دار الکتب العلمية، ۱۴۲۲.
  • ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ۱۳۶۳ه.ش.
  • ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۹ه.ش.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چهارم، ۱۴۰۷.
  • آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، دانشگاه تهران، ۱۰، ۱۳۹۸ه.ش
  • ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، بی نا، بی تا.
  • ترمذی، ابوعیسی محمد، سنن ترمذی، مصر، شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابي الحلبي، الثانیه، ۱۳۹۵.
  • ابن هشام، سيره ابن هشام، بیروت، دارالمعرفه، بی نا، بی تا.
  • حلبی، احمد، السيرة الحلبية، بیروت، دار الکتب العلمية، دوم، ۱۴۲۷.
  • یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاريخ اليعقوبى، بیروت، دارصادر، بی نا، بی تا.
  • ابوعبدالله، الشیبانی، مسند احمد، قاهره، دارالحدیث، ۱۴۱۶.
  • ابن جوزی، يوسف بن قزاوغلى‌، تذكرة ابن الجوزى، قم، المجمع العالمي لاهل البيت عليهم السلام، ۱۴۲۶.
  • المالکی، فصول ابن صباغ المالكى، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۹.
  • بغوی، حسین بن مسعود، مصابیح السنن، بی نام، بی تا.
  • ابن دیبع، عبد الرحمن بن علی، تيسير الوصول إلی جامع الأصول من حديث الرسول، بیروت، دارالفکر، بی نا، ۱۴۱۷.
  • بخاری، محمدبن­اسماعیل، صحیح البخاری، دمشق، جامعه دمشق، اول، ۱۴۲۲.
  • نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، قاهره، دارالحدیث، بی نا، ۱۴۱۲.
  • ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۵.
  • سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، بیروت، دارالفکر، بی نا، بیتا.
  • السمعانی، ابومظفر، تفسیر القرآن، ریاض، دارالوطن، ۱۴۱۸.
  • واقدی، محمد بن عمر، المغازی، لندن، چاپ مارسدن جونز، ۱۹۶۶م.
  • العاملی، جعفر مرتضى، الصحیح من سیرة النبی الأعظم‏، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۶ق.

[1] شیخ مفید، محمد بن‌ نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص ۱۵.

[2] ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج ۱، ص ۱۵.

[3] شیخ مفید، محمد بن‌ نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۱، ص ۲۰.

[4]- او یازدهمین فرد مسلمان (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۴) و از نخستین زنانی بود که به پیامبر اکرم صلی­الله­علیه­و­آله ایمان آورد (ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ۱۴۳۲ق، ص۳۷) و ظاهرا بعد از خدیجه سلام‌الله‌علیها دومین زن مسلمان بوده است.

[5]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۰۲.

[6]- آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۴۹.

[7]- ابن عبدالبر، الاستيعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۸۹۱

[8] ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۶۸.

[9]- ما در مقاله‌ای مستقل با نام «مولود کعبه» در همین سایت به این مسأله و روایات مختلف در مورد آن پرداخته‌ایم که خواننده محترم می‌تواند جهت اطلاع کامل از جزئیات این مسأله به مقاله مذکور مراجعه نماید.

[10]-طبری، تاريخ الطبرى، ج ۲، ص ۹۹، ابن هشام، سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۲۹۱، حلبی، احمد، السيرة الحلبية، ج ۲، ص ۲۹، یعقوبی، تاريخ اليعقوبى، ج ۲، ص ۲۹، ابوعبدالله، الشیبانی، مسند احمد، ج ۱، ص ۳۴۸، ابن جوزی، تذكرة ابن الجوزى،  ۲۱، المالکی، فصول ابن صباغ المالكى، ص ۳۳.

[11]-ترمذی، ابوعیسی محمد، سنن ترمذی، ج ۲، ص ۲۱۳؛  بغوی، حسین بن مسعود، مصابیح السنن، ج ۲، ص ۱۹۹؛ حاکم نیشابوری،ابوعبدالله، المُسْتَدرَک علی الصَحیحَین، ج ۲، ص۱۴؛ عبدالبر، یوسف، الاستیعاب فی المعرفه الاصحاب، ج ۲، ص۴۶۰؛ ابن دیبع، عبد الرحمن بن علی، تيسير الوصول إلی جامع الأصول من حديث الرسول، ج ۳، ص ۲۷۱.

[12]- شافعی، ابوالقاسم، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۲، ص ۳۶۳؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۲۲۱؛

[13]- حاکم نیشابوری، ابوعبدالله، المستدرك على الصحيحين، ج ۳، ص ۱۲۱؛ عبدالبر، یوسف، الاستیعاب فی المعرفه الاصحاب، ج۳، ص۳۲.

[14]- «یوم الدار» عنوان روایتی تاریخی است که بر اساس آن پیامبر اکرم صلی­الله­علیه­و­آله در سال سوم بعثت و پس از نزول آیه ۲۱۴ سوره شعراء مشهور به آیه «انذار عشیره اقربین» مامور شدند تا اقوام نزدیک خویش را به اسلام دعوت کنند و به این منظور مجلسی ترتیب دادند و در آن مجلس از خویشان خود خواستند که دعوت ایشان را بپذیرند و اسلام بیاورند و اعلام کردند که هر کس دعوت من را بپذیرد، برادر و پشتیبان من و پس از درگذشتم وصی و جانشین من است و احدی جز امیرالمؤمنین علیه‌السلام دعوت ایشان را نپذیرفت و ایشان هم در همان مجلس به خلافت و وصایت علی بن ابی طالب علیه­السلام تصریح فرمودند. (تاریخ طبری، ج ۲ ص ۶۲- ۶۳؛ ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۴۰)

[15]-مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص ۲۰۰.

[16]- بخاری، محمدبن­اسماعیل، صحیح البخاری، ج ۵، ص ۲۴؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج ۲، ص ۳۶۰.

[17]- واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۱، ص‌۶۸‌ به بعد؛ العاملی، جعفر مرتضى، الصحیح من سیرة النبی الأعظم‏، ج۵، ص۶۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۲۹۱.

[18]- ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج‌۲، ص‌۱۵۴؛ ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، ج ١٤ ، ص ۲۵۰؛

[19]- نیشابوری، حاکم، مستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۳۲.

[20]- بخاری، محمدبن­اسماعیل، صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۲۱؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج ۲، ص ۳۶۰.

[21]- شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳۰، ص۴۳۰؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۸۴-۲۸۵.

[22]- خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۸۴-۲۸۵؛ ابن مردویه، احمد بن‌ موسی،‌ مناقب علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۲۳۱؛ حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۱؛ ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب امام علی بن ابی‌طالب (علیهم‌السّلام)، ص۴۶؛ خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۱۳۵؛ حمویی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۷۴؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج۲، ص۲۵۹.

[23]- ر.ک: بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۶۵؛ السمعانی، ابومظفر، تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۳۶.

[24]- «ناکثین» صیغه جمع اسم فاعل از ماده «ن ک ث» و به معنای «پیمان‌شکنان» است.

[25]- «قاسطین» صیغه جمع اسم فاعل از ماده «ق س ط» و به معنای «ستمگران» است که منظور از آن معاویه و سپاهیان او هستند.

[26]- «مارِقین» صیغه جمع اسم فاعل از ماده «م ر ق» و به معنای «بیرون رفتن از چیزی است » است و به کسی که از دینش خارج شده «مارِق» گفته می‌شود.

[27]- حسنی، سید عبدالکریم بن طاووس، فرحة الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علی، ص۶۳.

[28]-مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۲، ص۳۳۸.

یکشنبه, 11 شهریور 1403 09:51

مسابقه دل نوشته ۲

نوشته‌شده توسط

دل نوشته برای پیامبر



دوست خوبم سلام👋🏻
اگر بخواهید گفتگویی با ‌پیامبر صلی الله علیه و آله داشته باشید،چگونه سخن می گفتید و از حضرت چه می خواستید؟ داخل لینک دلنوشته خودتان را بنویسید.

لینک مستقیم شرکت در مسابقه 
https://digiform.ir/w9cbe9703

و یا دلنوشته خودتان را به این شماره: ۰۹۰۲۲۸۸۷۳۵۳۶ در ایتا،شاد،روبیکا،بله و یا سروش برای ما ارسال فرمائید.

مهلت ارسال دلنوشته ها تا تاریخ: ۱۴۰۳/۰۶/۱۹

اعلام برندگان و اخبار مسابقه از طریق:


۰۹۰۲۸۸۷۳۵۳۶
mosabeghat_farhangi@

یکشنبه, 11 شهریور 1403 09:42

مسابقه دل نوشته ۱

نوشته‌شده توسط


احساس خودتان را از اینکه نامتان و یا نام یکی از عزیزانتان نام و یا القاب امام حسن مجتبی علیه السلام باشد برای ما بنویسید و بر اساس این هم نامی چگونه رابطه ای را با آن بزرگوار دوست دارید؟

داخل لینک احساس خودتان را بنویسید.

لینک مستقیم شرکت در مسابقه 
https://digiform.ir/w7ebf3187

و یا احساس خود را نوشته و به شماره: ۰۹۰۲۸۸۷۳۵۳۶ در ایتا، شاد، روبیکا، بله و سروش برای ما ارسال فرمائید.
مهلت ارسال تا تاریخ: ۱۴۰۳/۰۶/۱۹
اعلام برندگان و اخبار مسابقه از طریق:

۰۹۰۲۸۸۷۳۵۳۶

mosabeghat_farhangi@

چهارشنبه, 06 تیر 1403 10:24

ولادت امام کاظم علیه السلام

نوشته‌شده توسط

ولادت امام موسي كاظم(علیه السلام) 

شرح مناسبت:

درباره تاریخ ولادت امام موسی کاظم(علیه السلام) دو تاریخ ۲۰ ذی الحجه و هفتم صفر ذکر شده است؛ براساس مستندات و تخمین ها شاید بتوان بیان کرد، امام موسی کاظم(علیه السلام) در ۲۰ ذی الحجه متولد شده اند، بنابراین شایسته است این روز برای تبیین فضائل و مناقب در نظر گرفته شود.
حضرت امام موسي كاظم(علیه السلام) امام هفتم شيعيان در اَبْواء، بين مكه و مدينه و محل دفن حضرت آمنه(س)، از مادري به نام حميده زاده شد. ابوالحسن، ابوابراهيم و ابوعلي، كنيه‌ هاي حضرت و كاظم و عبدصالح از القاب آن امام مي ‌باشند. آن امام در زمان حكومت منصور، مهدي، هادي و هارون عباسي زندگي مي ‌كرده است. در زمان حيات امام كاظم (علیه السلام) شرايطِ مبارزه ‌ي منفي و قيام علمي و ارشاد مردم، آماده بود. به اين جهت، امام، فعاليت خود را در دو جبهه آغاز فرمود: مبارزه‌ ي منفي و عدم تسليم در برابر طاغوت و ديگري متنفر كردن مردم از دستگاه ظلم و جورِ عباسي. ايشان دنباله ‌ي كار پدر بزرگوار خود را گرفت و به تربيت شاگردان بزرگ و رجالِ علم و فضيلت پرداخت. آن امام همام نه تنها از نظر علمي، تمام دانشمندان و رجال عِلمي آن روز را تحت الشعاع قرار داده بود، بلكه از نظر فضايل اخلاقي و صفات برجسته‌ ي انساني نيز زبانزد خاص و عام بود به طوري كه تمام دانشمنداني كه با زندگي پرافتخار آن حضرت آشنايي دارند در برابر عظمت شخصيّت اخلاقي وي، سرتعظيم فرود آورده‌ اند.

ولادت امام كاظم‌ عليه السلام

امام رضاعليه السلام :

كانَ [الامام الكاظم‌ عليه السلام ]عَقلُهُ لاتُوازي بِهِ العُقُولُ و رُبَّما شاوَرَ الأسوَدَ مِن سُودانِهِ

هيچ انديشه‌‌اي با انديشه او برابري نمي‌كرد و [با اين حال] چه بسا با يكي از خادمان سياه خود مشورت مي‌كرد

مكارم الأخلاق ، ج ۲، ص ۹۹ .

روايت شده است :

و كانَ اَوصَلَ النّاسِ لأِهلِهِ و رَحِمِهِ و كانَ يَتَفَقَّدُ فُقَراءَ المَدينَةِ فِي اللَّيلِ

[امام موسي بن جعفرعليه السلام] بيشترين پيوند را با خانواده و خويشان خود داشت و شب‌ها از فقيران مدينه دستگيري مي‌كرد

الإرشاد ، ج ۲ ، ص ۲۲۳ .

ابن أثير :

كانَ يُلقَّبُ بِالكاظِمِ لِأنَّهُ كانَ يُحسِنُ إلي مَن يُسي‌ءُ إلَيهِ ، كانَ هذا عادَتَهُ

امام كاظم‌ عليه السلام] از آن روي "كاظم" ناميده شد كه همواره با كسي كه به او بدي مي‌كرد ، به نيكي رفتار مي‌كرد ؛ اين خوي او بود

الكامل ، ج ۶ ، ص ۱۶۴ .

سخنان برگزيده

امام كاظم‌ عليه السلام :

المَغبونُ مَن غُبِنَ عُمرُهُ ساعَةً

زيان كار كسي است كه ساعتي از عمرش را زيان كرده باشد

نزهة الناظر و تنبيه الخاطر ، ص ۱۲۳ .

امام كاظم‌ عليه السلام :

مَن وَلَهَهُ الفَقرُ أبطَرَهُ الغِني

آن كه ناداري حيرانش كند ، توانگري سرمستش سازد

بحار الأنوار ، ج ۷۴ ، ص ۱۹۸ .

امام كاظم‌ عليه السلام :

ما تَسابَّ اثنانِ إلّا انْحَطَّ الأعلي إلي مَرتَبَةِ الأسفَلِ

هيچ گاه دو تن به هم دشنام ندادند جز آن‌كه بالاتر به مرتبه فروتر سقوط كرد

بحار الأنوار ، ج ۷۸، ص ۳۳۳ .

امام كاظم‌ عليه السلام :

جِهادُ المَرأةِ حُسنُ التَّبَعُّلِ

جهاد زن خوب شوهر داري كردن است

الكافي ، ج ۵ ، ص ۵۰۷ .

امام كاظم‌ عليه السلام :

قُلِ الحَقَّ و إن كانَ فيهِ هَلاكُكَ ، فَإنَّ فِيهِ نَجاتُكَ

حق را بگو ، اگرچه نابودي تو در آن باشد ؛ زيرا نجات تو در همان است

تحف العقول ، ص ۴۰۸ .

امام كاظم‌ عليه السلام :

إنَّ العاقِلَ لايَكذِبُ و إن كانَ فيهِ هَواهُ

خردمند دروغ نمي‌گويد ، اگرچه ميل او در آن باشد

تحف العقول ، ص ۳۹۱ .

امام كاظم‌ عليه السلام :

التَّوَدُّدُ إلَي النّاسِ نِصفُ العَقلِ

مهرورزي با مردم نيمي از عقل است

تحف العقول ، ص ۴۰۳ .

امام كاظم‌ عليه السلام :

مَن استَوي يَوماهُ فَهُوَ مَغبونٌ و مَن كانَ آخِرُ يَومَيهِ شَرَّهُما فَهُوَ مَلعونٌ و مَن لَم يَعرِفِ الزِّيادَةَ في نَفسِهِ فَهُوَ في نُقصانٍ و مَن كانَ إلَي النُّقصانِ فَالمَوتُ خَيرٌ لَهُ مِنَ الحَياةِ

كسي كه دو روزش با هم برابر باشد، زيان كار است. كسي كه امروزش بدتر از ديروزش باشد ، از رحمت خدا به دور است . كسي كه رشد و بالندگي در خود نيابد ، به سوي كاستي‌ها مي‌رود و آن كه در راه كاستي و نقصان گام بر مي‌دارد مرگ برايش بهتر از زندگي است

بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۲۷ .

امام كاظم‌ عليه السلام :

إنَّ الحَرامَ لايُنمي و إن نُمِي لايُبارَكُ فيهِ

مال حرام افزون نمي‌گردد و اگر هم افزون گردد بركت نمي‌يابد

الكافي ، ج ۵ ، ص ۱۲۵ .

دوشنبه, 04 تیر 1403 11:21

واقعه غدیر از نگاه دیگران

نوشته‌شده توسط

واقعه غدیر از نگاه دیگران

احمد بن حنبل متولد سال ۱۶۴قمری بود و پیشوای حنبلیان یکی از چهار مذهب فراگیر فقهی اهل سنت و یکی از شاخص ترین افراد مکتب اصحاب حدیث است. پس از وی اصحاب حدیث بیش از هر کس به گفته ها و نوشته های وی در تایید افکار خویش استناد جسته اند. از میان محدثان اهل سنت محمد بن اسماعیل بخاری، مسلم بن حجاج نیشابوری، ابوداوود سجستانی و بسیاری دیگر از او روایت نقل کرده اند. احمد بن حنبل به سال ۲۴۱قمری در سن ۷۷سالگی در بغداد درگذشت.

مشهورترین کتاب احمد بن حنبل همان « مُسند » اوست که از معتبرترین کتب در نزد اهل سنت بوده و از نظر زمان نیز مقدّم بر بسیاری از کتب معتبر حدیثی اهل سنت من جمله صحیح بخاری و صحیح مسلم است.

وی علاوه بر این که خود از راویان حدیث غدیر است، در کتاب فضائل الصحابه بخشی را به فضائل امام علی علیه السلام اختصاص داده و در آن تعدادی از فضائل آن حضرت را ذکر کرده که این بخش با عنوان « فضائل امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام به صورت جداگانه به چاپ رسیده است. او به گفته خودش 30 هراز حدیث در فضایل امیر المومنین علیه اسلام به خاطر داشته و درباره شخصیت آن حضرت می گوید : « درباره هیچ یک از صحابه رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم به اندازه علی بن ابی طالب علیه السلام فضایل نقل نشده است. »

ترتیب مسند احمد بن حنبل مبتنی بر ارزش و اعتبار صحابه و در یازده محور تنظیم شده که هر محور چند جلد را پوشش داده است.

مسند چهارده تن از صحابه

مسند اهل بیت

مسند بنی هاشم

مسند هشت تن از صحابه

مسند مکیان

مسند مدنی ها

مسند شامیان

مسند کوفیان 

مسند بصریان

مسند انصار

مسند زنان شامل ۷۱تن از راویان زن

یکی از روایاتی که در کتاب مسند احمد بن حنبل آمده است را با هم مرور می کنیم :

حدثنا عبدالله، حدثنا علی بن حکیم الاودی، اخبرنا شریک، عن ابی اسحاق عن سعید بن وهب و عن زید بن یثیع قالا :

نشد علی الناس فی الرّحبه : مَن سمع رسول الله صلی الله علیه و سلّم یقول یوم غدیر خم الا قام، قال : فقام من قبل سعیدٍ ستّة، و مِن قبل زید سته فشهدوا انّهم سمعوا رسول الله صلی الله علیه و سلّم یقول لعلی یوم غدیر خم : « ألیس الله اولی بالمومنین؟ قالوا بلی قال: اللهم من کنتُ مولاه فعلیٌ مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه »

... سعید بن وهب و زید بن یثیع روایت می کنند که حضرت علی علیه السلام در رحبه(محلی در کوفه) مردم را قسم داد به اینکه هر کس فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم را در غدیر خم شنیده است بپا خیزد. پس از جانب سعید بن وهب شش نفر و از جانب زید بن یثبع نیز شش نفربرخاستند و شهادت دادند که از رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم شنیده اند که در مورد علی علیه السلام در روز غدیر خم فرمود : آیا خداوند بر مومنین اولی نیست؟ گفتند : بلی. فرمود : خدایا هر کس که من مولای او هستم علی نیز مولای اوست. خداوندا دوست بدار کسی که او را دوست می دارد و دشمن بدار کسی که با او دشمنی کند.(مسند امام احمد بن حنبل، ج ۲، ص ۲۶۲)

دوشنبه, 04 تیر 1403 11:14

درس هایی از غدیر (۱و۲)

نوشته‌شده توسط

درس هایی از غدیر (۱)

نکاه ما به «واقعه غدیر» نگاهی است فرازمانی، درس آموز و عبرت آمیز، نگاهی که غدیر را در صحرای تفتیده « جحفه » و سرزمین حجاز محدود نمی سازد و سابقه درخشانش را در فراموشکده تاریخ، بایگانی نمی کندبلکه غدیر را در همه زمان ها و در هر عصر و نسل در جریان می بیند.

تنها با این نگاه می توان از غدیر درس ها آموخت و عبرت ها اندوخت. درس هایی که برخی از آنها از این قرارند :

۱. انتصاب وحیانی:

حادثه غدیر، به روشنی نشان داد که امر وصایت و خلافت یعنی جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم  نیز مانند رسالت و نبوت خود پیامبر، انتصاب الهی است نه انتخاب مردمی یعنی باید از جانب خدا تعیین شود نه از سوی مردم. بنابراین در نظام ولایی و حکومت دینی، اصل بر خدا محوریاست و نه دموکراسی و مردم سالاری غیر دینی؛ نظر مردم مادامی ارزش دارد که مخالف حکم خدا نباشد.

۲. ولایت الهی و مدیریت علوی :

واقعه غدیر نشان داد که حاکمیت و سرپرستی جامعه، متعلق به خداوند متعال است و این حق را به برخی از بندگان و اولیای خاص خود می دهد و به یفین، رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم دارای این ولایت بود و در مراسمی خاص و پر شکوه مردمی، ولایت خود، مدیریت و رهبری جهان اسلام را به حضرت علی علیه السلام تنفیض کرد.

نخست پرسید : « ألستُ أولی بکم من أنفسکم » آیا من برای شما از خود شما برتر و اولی نیستم؟! و پس از گرفتن اقرار همگانی، اولویت خود را به علی داد و فر مود: « من کنت مولاه فهذا علی مولا ». آن حضرت با این جمله زیبا و تکرار کلمه مولی، سرپرستی، حاکمیت و ولایت مردم را به او واگذار کرد.


۳. جایگاه و اهمیت عید غدیر:

امام صادق علیه السلام از قول پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم فرمودند: روز غدیر خم از بهترین اعیاد امت من است و آن روزی است که در آن خداوند به من فرمان داد که برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام را به عنوان پیشوا بر امتم نصب نمایم تا پس از من به واسطه او هدایت شوند و آن روزی است که خداوند در آنف دین را کامل و نعمت خویش را بر امّت من تمام کرد و آیین اسلام را برای آنان پسندید.(الغدیر، ج۱، ص ۵۲۸)

۴. ولایت علی علیه السلام مظهر اکمال دین

کفار از آغاز رسالت، به سقوط دین محمد صلی الله علیه و اله و سلم دل بسته بودند بدین منظور، نخست با جنگ ها و غزوه های پیوسته و سنگین به مبارزه برخاستند ولی به نتیجه ای نرسیدند در مرحله دوم امیدوار بودند که از راه سازش از پیشرفت و توسعه آن پیشگیری کنند. ولی با قاطعیت پیامبر و استقامت او و یارانش به اهداف خود نرسیدند و نا امید شدند. آخرین امیدی که برای نابودی اسلام داشتند وفات یا شهادت شخص پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم بود.

ولی آنها دیدند که خدای سبحان برای ادامه و آینده این آئین کسی را نصب کرد که قائم مقام رسول خداست و از نظر علم، تقوا، قدرت و عدالت در میان مسلمانان بی نظیر و در حفظ و حراست دین و تدبیر امور مختلف آن و ارشاد امت اسلام همچون رسول خدا عمل می نماید تا حدی که هیچ زمینه ای برای آرزوهای شوم کفار باقی نمانده.

۵. غدیر مبنای وحدت

رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم پس از معرفی امام علی علیه السلام به عنوان ولی و جانشین خود، مردم را جهت بیعت با وی فرا خواند؛ جمع حاضر با دستور پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم با علی علیه السلام بیعت کردند یعنی پیمان بستند که پیرو باشند و در مقابل او به نظر خود عمل نکرده و راه خود را از او جدا نکنند.

نظر همه امت از زبان یک شخص اظهار شود و آن زبان گویای علی علیه السلام است که نظر او نظر خدا استو دست بیعت دادن با علی علیه السلام دست بیعت با خداست. پس پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم با دعوت مردم به بیعت با علی علیه السلام در واقع ولایت علی را محور وحدت قرار داد و آنها را به یک نقطه متوجه ساخت و از تفرقه و اعمال سلیقه و نظریه پردازی های شخصی بازداشت.

 

درس هایی از غدیر (۲)

۱. غدیر توجه دادن به مبنا و ملاک مشروعیت و صحت حکومت در اسلام است.

در دنیای غرب و علوم سیاسی رایج، ملاک مشروعیت نوع حکومت و مشروعیت زمام داران، خواست مردم است. یعنی آن حکومتی صحیح است که مردم آن را بخواند و پسند کنند و کسانی حق حاکمیت بر جامعه را دارند که مردم آنها را بخواهند و قوانینی خوب هستند که عموم مردم آنها را قبول داشته باشند و بپسندند. اما در مکتب غدیر، ملاک مشروعیت حکومت، الهی است یعنی آن نوع حکومتی مشروعیت دارد و مورد قبول است که سمت و سوی الهی داشته باشد. البته سمت و سوی الهی داشتن به معنای این نیست که حکومت تنها باید به جنبه های اخروی و معنوی حیات بشر توجه کند بلکه به معنای این است که ساختار حکومت باید به گونه ای طراحی شود که تمام جنبه های حیات انسان و تمام ابعاد وجود او را به آن شیوه ای که نوع خلقت و فطرت او اقتضاء می کند مورد توجه قرار دهد و به هر بُعدی از ابعاد انسان به آن میزانی که لازمه وجود او است بپردازد و هیچ بُعدی را از قلم نیندازد. البته جهت گیری اصلی در تمام این پرداختن ها و توجه کردن ها بایستی ناظر به حیات معنوی و روحانی و اخروی انسان باشد و این مساله اصل قرار بگیرد و بقیه امور، فرع بر آن باشند. بنابراین آنچه گفته می شود که « ملاک مشروعیت حاکمان، الهی است » به این معنا است که « کسانی حق حاکمیت بر جامعه را دارند که اولاً حقیقت وجود انسان و ابعاد مختلف وجودی او را به درستی بشناسند و ثانیاً توانایی برقراری حکومتی با شرایط بالا را داشته باشند. »


۲.فضائل و کمالات رهبری امت

خداوند متعال برای جانشینی و رهبری مردم پس از رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم فردی را برگزید که دارای علم و  آگاهی وسیع و تقوای شدید و شجاعت عظیم و مدیریتی والا بود. با انتخاب امام علی علیه السلام در این جایگاه، اینگونه می توان درس گرفت که رهبر جامعه باید دارای چنین فضایل و کمالاتی باشد تا بتواند جامعه را به سمت اهداف الهی رهنمون باشد. رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم در غدیر علی علیه السلام را به عنوان داماد یا پسر عموی خود معرفی نفرمود یا آنکه بخواهد همچون عرب جانشینی برای خود معین سازد بلکه رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم از رسالت عالی انسان، فرمان برداری از خدا، صداقت، امانت، درستی و راستی سخن به میان اورد و خطاب به مردم فرمود : « آیا من در این امور از عبودیت و صداقت و طهارت و ... بر شما اولویت ندارم؟ » همه با یک زبان گفتند : « آری شما اولی از ما بر ما هستید. »و بدین وسیله به ما آموختند یکی از ملاک های رهبری و پیشوایی، دارا بودن این کمالات و فضائل است. آری درس غدیر برای بشریت، درس گزینش شایسته ها و شایسته سالاری و دفن قوم سالاری و افتخار تبارگرایی و منسوخ ساختن سیاست نژاد پرستی و بنیاد نهادن  سیاست بر محور فضیلت و شرافت هاست.

 

۳. نیازهای جامعه

اسلام آیینی است که به نیازها و خواسته های مشروع اجتماعی انسان پاسخ گفته و آنها را به فراموشی نسپرده است. اگر در جامعه حکومت و رهبر وجود نداشته باشد، طبیعی است که جامعه دچار اختلال و هرج و مرج گردد. نتیجه رها بودن انسان و عدم حاکمیت قانون بر جامه نیز هرج و مرج است. در حالیکه یکی از اهداف اساسی حکومت، ایجاد نظم و امنیت در جامعه و جلوگیری از درگیری و آشوب است. نگاهی اجمالی به احکام و قوانین اسلامی حاکی از آن است که ماهیت این احکام به گونه ای بوده که اجرای آنها تنها در سایه ایجاد حکومت و وجود رهبر شایسته میسّر است، به تعبیر امام راحل: « مجموعه قانون برای اصلاح جامعه کافی نیست. برای اینکه قانون مایه اصلاح و سعادت بشر شود به قوه اجراییه و مجری احتیاج دارد. به همین جهت، خداوند متعال در کنار فرستادن یک مجموعه قانون، یعنی احکام شرع، یک حکومت و دستگاه اجرا و اداره مستقر کرده است. رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم در رأس تشکیلات اجرایی و اداری جامعه مسلمانان قرار داشت. »

دوشنبه, 04 تیر 1403 11:10

آشنایی با غدیر (۱و۲)

نوشته‌شده توسط

 آشنایی با غدیر (۱)

روز غدیر چه روزی است؟

وقتی که حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم به همراه زائران خانه خدا از سفر حج به منزلشان بر می گشتند در منطقه غدیر خم که محل جدا شدن مسافران مصر، عراق، شام و مدینه بود، همه را به خاطر آیه ای که درباره کامل شدن دین خدا به ایشان نازل شده بود نگه داشت تا آیه را برای همه بخواند. حتی به کسانی که جلوتر رفته بودند گفتند برگردند و منتظر بمانند تا کسانی که عقب تر هستند به بقیه برسند.

چه آیه ای بر پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم  نازل شده بود که همه را برای آگاهی از آن در غدیر جمع کرد؟

فرشته وحی، جبرئیل از طرف خدا مامور شد تا به پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم  بگوید که جانشین خود را به همه معرفی کن و اگر این کار را انجام ندهی، وظیفه پیامبری خود را تمام نکرده ای، مثل اینکه اصلا هیچ کاری نکردی.

چرا رساندن پیام خدا اینقدر مهم بود؟

چون جانشین پیامبر مثل خود پیامبر بر مردم ولایت دارد یعنی می تواند در امور دینی و غیره به آنها امر و نهی کند برای همین از اهمیت ویژه ای برخوردار است و مردم باید جانشین بعد از پیامبر را که فردی با تقوا، امانتدار، شجاع، راستگو و از همه مهم تر، انتخاب خدا باشد را بشناسند. اهمیت این کار از اینجا که پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم همه را در گرمای آفتاب برای رساندن پیام خدا نگه داشت، بیشتر مشخص می شود.   

وظیفه ما نسبت به غدیر چیست ؟        

ما برای اینکه سعادتمند شویم و در این دنیا فردی درستکار باشیم و در آخرت با امام علی علیه السلام همراه باشیم باید امامان خود را بشناسیم و از دستوراتشان پیروی کنیم و بدانیم تنها امامی که در زمان ما زنده است و ما می توانیم با او حرف هایمان را بزنیم و از او کمک بگیریم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الریف است و این را باید به همدیگر و همه کسانی که نمی دانند بگوییم.

آشنایی با غدیر (۲)

  • در روز غدیر چرا امام علی علیه السلام به عنوان جانشین پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم انتخاب گردید؟

علم گسترده، عصمت و مصونیت از گناه و خطا از شرایط اصلی و اساسی امام است چون امام همه وظایف پیامبر را به جز دریافت وحی، داراست. شناسایی چنین فردی جز از راه وحی ممکن نیست. از این جهت شیعه بر اساس آیات و روایات متعدد، معتقد است که مقام امامت یک منصب الهی است و امام بایداز جانب خداوند منصوب و معیّن گردد و توسط شخص پیامبر یا امام قبلی به مردم معرفی شود. تنها خداست که می تواند فرد دارای صلاحیت برای امامت را از میان انسان ها بشناسد و هیچ کس حتی پیامبر و امام هم در انتخاب امام دخالت ندارند.

بر همین اساس تعیین امام علی علیه السلام به عنوان جانشین پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در روز عید غدیر توسط خود خدای تعالی صورت گرفته و نقش پیامبر، تنها ابلاغ این انتخاب و تعیین الهی به مردم بود. از جمله آیاتی که در قرآن کریم در این باره آمده است می توان به این دو آیه اشاره کرد :

آیه تبلیغ(67 مائده) یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک ...

آیه اکمال(3 مائده) الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی ...

  • چرا مراسم بیعت مردم با امام علی علیه السلام به نام غدیر معروف شد؟

چون همه مسلمانانی که از حج بر می گشتند در محلی به نام غدیر خم به دستور پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم جمع شدند و ایشان امام علی علیه السلام را به دستور خدا به عنوان جانشین خود معرّفی کردند.

  • آیا در غدیر خم فقط مردها با امام علی علیه السلام بیعت کردند یا زن ها هم بیعت کردند؟

ابتدا مردها خدمت حضرت آمده با حضرت دست می دادند و می گفتند : « السلام علیک یا امیر المومنین » پس از بیعت مردان امام علیه السلام جلوی خیمه نشستند و تشت آبی را مقابل آن حضرت گذاشتند و امام علیه السلام دست مبارکشان را در اب فرو بردند و آنگاه زنان می آمدند و دست در آب زده و می گفتند : « السلام علیک یا امیر المومنین » و به این ترتیب زنان نیز با امام شان بیعت کردند.

 

یکشنبه, 03 تیر 1403 05:11

پاسخ به شبهات وهابیت پیرامون غدیر خم (۱و۲)

نوشته‌شده توسط

پاسخ به شبهات وهابیت پیرامون غدیر (۱)

شبهه : چرا حضرت علی (ع) در هیچ کجای تاریخ ( حتی در کتب شیعه ) نفرمودند که : مردم در غدیر خم با من بیعت خلافت کردند . 

به خصوص پس از فوت عثمان که تمام دعواها بر سر خلافت حضرت علی بود ؟

پاسخ: این شبهه دروغی بیش نیست، چراکه امیر مؤمنان علیه السلام در موارد بسیاری به حدیث غدیر اشاره کردند، ما به طور نمونه با استفاده از منابع معتبر شیعه و اهل سنت به بعضی از آن موارد اشاره می کنیم:


۱ . احمد بن حنبل در مسندش با سند صحیح نقل می‌کند.

ابوطفیل می گوید : حضرت علی علیه السّلام مردم را در رحبه گرد آورد و فرمود : سوگند می‏دهم هر مرد مسلمانی که غدیر خم را به خاطر دارد و سخنی را که در آن روز از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شنیده است ، از جا برخیزد . سی تن از مردم برای اقامه شهادت بپا خاستند ـ ابو نعیم گفته است که افراد بسیاری‏ شهادت دادند ـ و اعلام کردند آن هنگام که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله دست امیر المؤمنین علی علیه السّلام را به دست مبارک خود گرفت خطاب به مردم فرمود :

آیا می‌دانید که من شایسته‌تر به مؤمنان از خود آنها می‏باشم ؟ همگی فرمایش رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را تصدیق کردند . رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود :

هر کس من مولای او هستم ،‌ این [علی] مولای او است ، پروردگارا ! دوست علی را دوست بدار ، و دشمن علی را دشمن بدار .

 (مسند احمد ، ج ۴ ، ص ۳۷۰ ، ح ۱۹۸۲۳)


۲ . احمد بن حنبل در جای دیگر از مسندش می‌نویسد:

سعید بن وهب گوید: حضرت علی علیه السّلام در رحبه ، حاضران را سوگند داد که هر کس در روز غدیر خم سخنی در حق من از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شنیده است از جا برخیزد . در این هنگام پنج تن و یا شش تن برخاستند و گواهی دادند که آنان در آن روز از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در محل غدیر شنیدند، خطاب به مردم فرمود: هر کس من مولای او هستم ، این علی نیز مولای اوست. (مسند احمد ، ج ۵ ، ص ۳۶۶ ، ح ۲۳۸۰۸)

همچنین هفت روز پس از رحلت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله امیرالمؤمنین علیه‏السلام به مسجد آمدند و خطاب به مردم ضمن سخنانی فرمودند: «پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به حجه الوداع رفت و سپس به غدیر خم آمد و در آنجا شبیه منبری برای او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوی مرا گرفت و بلند کرد به حدی که سفیدی زیر بغلش دیده شد و در آن مجلس با صدای بلند فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ...» خداوند در آن روز این آیه را نازل کرد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَرَضیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دیناً». (اثبات الهداه، محمد بن حسن حر عاملی، ج ۲، ص ۱۸، ح ۷۲)  .

بار اول که امیرالمؤمنین علیه‏السلام را به اجبار برای بیعت آوردند و حضرت امتناع کرد، در آنجا فرمود: «... گمان ندارم پیامبر (ص) در روز غدیر خم برای احدی حجتی و برای گوینده‏ای سخنی باقی گذاشته باشد. قسم می‏دهم کسانی را که از پیامبر (ص) در روز غدیر «من کنت مولاه فعلی مولاه...» را شنیدند که برخیزند و شهادت دهند». دوازده نفر از اهل بدر برخاستند و به ماجرای غدیر شهادت دادند! (بحار الانوار،ج ۲۸،ص ۱۸۶؛ اثبات الهدی، ج۲،‌ص ۱۱۵) .

و این موارد تنها نمونه ای از ده ها موردی بود که استدلال حضرت به واقعه غدیر که در کتب معتبر ذکر شده است.

پاسخ به شبهات وهابیت پیرامون غدیر (۲)

شبهه دوم :

چرا در قرآن کریم ، صراحتا نام حضرت علی به عنوان خلیفه و جانشین نیامده ؟ لااقل چرا در قرآن کریم یک آیه وجود ندارد که ای پیامبر ، امر تعیین خلیفه و جانشین به عهده و وظیفه توست

هرچند جواب در این باره بسیار است اما به طور خلاصه جوابی را از امام صادق علیه السلام نقل می کنیم: ابوبصیر می گوید : به امام صادق علیه السلام عرض کردم : مردم می گویند : چرا نام علی و اهل بیت ایشان در کتاب خدا نیست؟ فرمود: به آنان بگو نماز بر رسول خدا (صلی الله علیه و اله) نازل شد ولی خداوند رکعات آن را که سه یا چهار تاست در کتابش نام نبرد، تا آنکه رسول الله (صلی الله علیه و اله) آن را برای مردم تفسیر کرد و … (کافی ، ج ۱ ، ص ۲۸۶)
قرآن کتابی است که به بیان کلیات می پردازد نه جزئیات ، اصل امامت به صراحت در قرآن ذکر شده است اما جزئیات و مصادیق آن به صراحت نیامده است وتبیین جزییات را به عهده پیامبرصلی الله علیه و آله نهاده شده است (سوره نحل آیه 44 و 64 )
خب پیداست اگر نام حضرت علی در قرآن برده میشد و با توجه به اینکه خیلی از منافقین و مسلمان نماها از حضزت علی کینه بدر ، حنین، خیبر را در دل داشتند دست به تحریف قرآن میزدند که این خیلی خطرناک است و اسلام در خطر نابودی قرار میگرفت.

شبهه سوم :

چرا در خصوص این موضوع مهم پیامبر اسلام از کلمه مولی استفاده می کند که حدود ۲۷ معنی مختلف می دهد و جالب اینجاست که حتی یکی از این ۲۷ مورد معنای خلیفه و جانشین و اولی الامر نمی دهد ! در حالیکه در لسان عرب برای این موضوع مهم کلمات فراوانی مانند : مالک ، اولی الامر ، سلطان ، والی ، حاکم ، امام و . . . وجود داشته است .
 اولا سوال کننده  از یک طرف می گوید یکی از این ۲۷ مورد ، معنای خلیفه و اولی الامر را نمی دهد آنوقت در چند کلمه بعد می گوید لسان العرب معانی همچون اولی الامر را استفاده کرده است.
ثانیا پیامبراسلام در روز غدیر خم فقط از کلمه مولا استفاده نکردند بلکه از کلماتی مانند ولی هم استفاده کردند:در کتاب خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ، ج ۱ ، ص ۹۶ ، ح۷۹ با سند صحیح نقل شده است که پیامبر دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود :من کنت ولیّه فهذا ولیّه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه
و اسنادی از حاکم نیشابوری و ابن کثیر دمشقی هم درباره صحیح بودن این حدیث آورده شد .
ثالثا حقیقت آن است که رسول خدا(صلی الله علیه و اله) با هر زبانى خلافت و امامت على(علیه السلام) را بیان کرد. مگر نه آن است که در روایات بسیارى با عنوان «خلیفه من» على(علیه السلام) را معرفى کرده است، پاسخ به آن روایات چیست؟
به عنوان نمونه چند مورد از روایاتى که رسول خدا(صلی الله علیه و اله) در آنها على(علیه السلام) را به عنوان خلیفه خود نام برده است از مصادر عامه بیان مى کنیم:
۱ـ تاریخ الامم والملکوک، حافظ ابن جریر الطبرى، ج۱، ص۵۴۱؛
۲ـ الکامل ، ابن اثیر، ج۲، ص۶۲؛
۳ـ کنز العمال، العلامه المتقى الهندى، ج۱۳، ص۱۱۴؛
۴ـ المستدرک على الصحیحین، الحافظ الحاکم النیشابورى، ج۳، ص۱۳۳؛
۴ـ التلخیص، الحافظ الذهبى (چاپ شده در حاشیه مستدرک حاکم)، ج۳، ص۱۳۳ .
اضافه بر اینها علامه امینى در روایت رسول اکرم(صلی الله علیه و اله) لفظ «خلیفتى» را از منابع بسیار متعدد روایى، تفسیرى و تاریخى اهل سنت نظیر: مسند احمد حنبل، تفسیر کشف البیان ثعلبى، جمع الجوامع سیوطى وخصائص نسائى نقل مى کند که برای آگاهی بیشتر می توانید به کتاب ارزشمند الغدیر ج۲، ص۲۷۸ مراجعه بفرمایید.

شبهه چهارم :

ما می دانیم که بسیاری از مردم مدینه و قبائل اطراف در غدیر خم حاضر نبوده اند چرا پیامبر اسلام پس از بازگشت به مدینه از این تعداد برای حضرت علی بیعت نمی گیرند ؟
جواب :
اولا تقریبا تمام مردم مدینه در این قضیه حضور داشتند نسائی در سنن خود مینویسد:
عن جابر بن عبد الله قال: أذن فی الناس بالحج فلم یبق أحد یقدر على أن یأتی راکبا أو راجلا إلا قدم فتدارک الناس لیخرجوا معه حتى إذا جاء ذا الحلیفه وولدت أسماء بنت عمیس محمد بن أبی بکر فأرسلت إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال اغتسلی واستثفری بثوب ثم أهلی ففعلت.
جابر می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمان سفر حج صادر نمود، کسی نبود که قدرت داشته باشد سواره یا پیاده در این حج شرکت کند مگر اینکه حاضر بود، و در میقات (ذو الحلیفه) حاضر شدند، اسماء دختر عمیس فرزندش محمد بن ابو بکر را به دنیا آورد، کسی را نزد رسول خدا فرستاد تا وظیفه اش را بداند، دستور داد تا غسل کند وخودش را بپوشاند و همراه شود.
(السنن الکبرى – کتاب الحج – المواقیت – إهلال النفساء – ح ۳۶۲۷ با سند صحیح)
ثانیاً در بیعت های مشابه، بیعت گیری فقط از حاضرین می شده است مانند بیعت مردم با رسول الله صلی الله علیه و آله در حدیبیه یا بیعت خلفا در ابتدای حکومت خود. ثالثاً امامت یک امر الهی است لذا نیازی نیست که حتما از همه مردم برای ایشان بیعت گرفته شود بخصوص که اکثر جمعیت مسلمانان در آن واقعه حضور داشتند و رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: «فَلْیُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَه؛ حاضرین به غائبین و پدر به فرزندش برساند تا روز قیامت». بیعت مردم یا عدم آن در مشروعیت آن نقشی ندارد.

یکشنبه, 03 تیر 1403 04:46

از غدیر تا موعود (۱و۲)

نوشته‌شده توسط

غدیر از آغاز خلقت تا ظهور و تا قیامت :

ضرورت : 

عالَم با غدیر آغاز شده و با غدیر ادامه دارد و با غدیر پایان می یابد، که همان محبت و ولایت محمد و آل محمد (علیهم السلام) است، و بر همین اساس مهمترین رسالت پیامبران ابلاغ پیام غدیر بوده است.
ما معتقدیم غدیر استمرار حلقه پیوند انسان با آفریدگار است که از روز اول بدان نیاز داشته و تا قیامت این روند ادامه دارد. غدیر پاسخ به منجی گرایی بشریت و پاسخ به درخواست «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ» انسان است. در واقع انسان رهروِ راه کمال است با برنامه مدوّنِ الهی، که در غدیر تکمیل شد و پیشوای هدایتگر آن در غدیر معرفی گردید.
پس جا دارد بگوییم: غدیر بهترین شیوه بهره برداری از جهان هستی را در اختیار بشر قرار می دهد. غدیر شاقول الهی افکار است که در طول تاریخ تنها میزان سنجش از طرف پروردگار بوده است.

تعداد راویان و شرکت کنندگان:

نسبت به شرکت کنندگان در روز غدیر نقل های متفاوتی شده است. در سیره حلبیه گوید چون حضرت می خواستند از مدینه بیرون آیند جماعت هایی با پیامبر خدا از مدینه بیرون آمدندکه تعداد انها را غیر از خدا کسی نمی داند. گفته شده است: چهل هزار نفر. و گفته شده هفتاد هزار نفر و گفته شده نود هزار نفر و گفته شده یکصد و چهارده هزار نفرو یکصد و بیست هزار نفر و بیش از این مقدار هم گفته شده است. (سیره حلبیه - ج ۳)

علامه امینی در کتاب الغدیر تعداد شرکت کنندگان در روز غدیر را تا یکصد و بیست و چهار هزار نفر نوشته اند (الغدیر – ج۱ )

راویان بسیار از اهل سنت وتشیع حدیث گرانقدر غدیر را در کتابهای خود آورده اند. گرد آوری حدیث غدیر اثبات می کند که هیچ حدیث نبوی به اندازه حدیث غدیر روایت کننده ندارد. کتابهای بسیاری در باره بحثهای رجالی و تاریخی مربوط به سند حدیث غدیر نوشته شده که از مهمترین آنها می توان به کتابهای عبقات الانوار و الغدیر اشاره کرد.

علامه امینی در جلد اول الغدیر پس از جمع آوری اسامی ۱۱۰ نفر از بزرگان صحابه و هشتاد و چهار نفر از تابعین می فرماید: به اقتضای طبیعت حال تعداد این راویان باید چند برابر باشد،زیرا صحابیانی که این حدیث را شنیده اند بیش از صد هزار نفر بوده و طبعا هنگام بازگشت از سفر برای دیگران هم باز گو کرده اند. چون عادت مسافر نقل وقایعی است که در سفر شاهد آنها بوده.

معرفی:
می توان نتیجه گرفت که توحید از آغاز خلقت با آموزشِ فرستاده و نماینده خدا پایه گذاری شد، و ملائکه و انبیاء هم توحید را از چهارده معصوم (علیهم السلام) آموختند، و اوج این عظمت در غدیر اعلام شد. و چه زیباست که بگوییم: «کمال دین و نعمت و رضایت الهی که انسان از آغاز خلقت در انتظارش بود، با غدیر اعلام شد».
خداوند منّان سه تعبیر درباره بعثت ، غدیر و ظهور در قرآن آورده که این روند را به خوبی ترسیم می نماید: بعثت را منت خود بر خلق شمرده و فرموده: ﴿لَقَد مَنَّ الله عَلَی المؤمنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولاً﴾ (آل عمران: ۱۶۴)؛ و غدیر را کمال دین خود اعلام کرده و فرموده: ﴿الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم﴾ (مائده: ۳)؛ و ظهور را تابشِ نور الهی معرفی فرموده: ﴿وَ اَشرَقَتِ الاَرضُ بِنورِ ربِّها﴾ (زمر: ۶۹).
این مسیر از آغاز خلقت تا بعثت و از بعثت تا غدیر، مسیر خود را طی کرد تا به دوران بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله) رسید. در واقع غدیر وصیتنامه اجرائی پیامبر (صلی الله علیه وآله) بود که باید بعد از آن حضرت عملی می شد؛ و بالاترین واجب در روزگار فقدان نبی «امامت» بود که معنای دقیق جانشینی و خلافت به حساب می آمد. یعنی در غدیر مُبیِّن دین همانند مؤسِّس آن معرفی شد که مقام عصمت است. اکنون که پیامبر (صلی الله علیه وآله) از دنیا رفته باید این روند تا قُلّه خود پیش رود و اوج گیرد و هیچ مانعی - حتی اگر سقیفه باشد - نخواهد توانست مانع این پایه گذاریِ خلقت شود.
اگر در زمانی موقت، فتنه های سقیفه مغزها و افکار بشر را از راه راست بهشت منحرف کرد و امتحان الهی تحقق یافت؛ امّا اراده پروردگار بر اجرای امر خود درباره غدیر، پشتوانه ای است که در زمان ظهور خود را نشان خواهد داد آنجا که فرموده: ﴿کَتَبَ الله َلاَغلِبَنَّ اَنَا وَ رُسُلی﴾ (مجادله: ۲۱).
اکنون باید گفت:« ظهور »  انتهای تفصیلی صراط مستقیمِ غدیر و تجلّی کاملِ تعالیِ بشر است. اسلام بدون غدیر و غدیر بدون ظهور متجلی نمی شود. آن کمالِ اعلام شده در دین و آن نعمتِ به اوج رسیده در ولایت و آن مُهرِ رضایت ربّ در غدیر، جز با ظهور عملی نخواهد شد.
امام غدیر در روز ظهور آن پیشوای هدایتگری است که رسالت جهانیِ ختم نبوت را بر عهده دارد. آن برنامه مدون الهی در غدیر به دست او در روزگار ظهور متجلی می گردد. اوج پیوندِ انسان با آفریدگار در عصر ظهور خود را نشان خواهد داد که «مَتی تَرانا و نَراکَ وَ اَنتَ تَأُمُّ المَلَأ»(۱)، و اوست که واسطه بودن بین خدا و خلق را به همه نشان می دهد.
آن روز بهترین بهره برداری از جهان هستی به دست امامی آگاه از جزئیات جهانِ خلقت محقق می شود. آن روز اوجب واجبات که امامت است معنای عملی خود را نشان می دهد. آن روز مردم می فهمند که دیر زمانی است پاسخ به درخواست ﴿اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ﴾ (حمد: ۶) را دریافت کرده بودند، ولی بدان توجه نداشتند.
آن روز وصیتنامه غدیریِ پیامبر (صلی الله علیه وآله) حقاً مورد عمل قرار می گیرد. آن روز تراز سنجش افکار، بی پرده درست را از نادرست تعیین خواهد کرد. آن روز توحید و خداشناسی توسط امامِ غدیر در گسترده ترین بازار علم بر عقول جهانیان عرضه خواهد شد؛ و آن روز است که باید با خط طلا بر سینه آسمان نوشت: «تجلی واقعی غدیر تنها در عصر ظهور است»!

انتظار:

امام زمان (علیه السلام) با پیام غدیر بپا می خیزد و با پیام غدیر حرکت می نماید و با پیام غدیر به پایان می رساند. دو آیه تبلیغ و اکمال در این آیه به ظهور می رسد که ﴿لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الاَرض﴾ (نور: ۵۵) این مفهوم بر همه روشن می شود که بعثت علتِ مُحدثه اسلام، و غدیر علت مُبقیه اسلام، و ظهور مُجدِّد و احیاکننده اسلام است. از همین جا معلوم می گردد که دستور ابلاغ غدیر تا قیامت، به معنای بقاء و ادامه راه انبیا تا روز ظهور و بعد از آن تا قیامت است.
در عصر ظهور معلوم خواهد شد که مردم چقدر نیاز به غدیر داشتند و چه چیزی را پشت پا انداختند. هم تکلیف غدیر با انسان ها و هم تکلیف انسان ها با غدیر، در آن روز روشن خواهد شد؛ و امام زمان (علیه السلام) مردم را متوجه فراموشی و از دست دادن غدیر می نماید.
همه اینها از آنجاست که در غدیر وعده ظهور داده شده، و وعده های روز ظهور هم اعلام شده که تحقق آن حتمی خواهد بود. سیمای موعود در بیست فراز از خطبه غدیر ترسیم شده که در عصر ظهور تحقق خواهد یافت. در غدیر دو حکومت با یک محور طراحی شد: علوی و مهدوی؛ که مردم قدر اوّلی را ندانستند، اما دومی را با زمینه هایی که غدیر برای پی ریزی حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت به دست حضرت مهدی (علیه السلام) آماده کرده درک خواهند کرد.
و چه به جاست که بگوییم: غدیر از زمان وقوع تا ظهور به صورت گفتمان بوده، و در زمان ظهور گذشته از گفتمان به صورت اجرایی و عملی تحقق می یابد
.

منبع : سایت غدیرستان کوثر نبی  موسسه هنری فرهنگی غدیرستان کوثر نبی صلی الله علیه و اله  اصفهان     پائیز ۱۳۹۱ - عیدغدیر ۱۴۳۳

از غدیر تا موعود (۲)

 غدیر پاسخ به منجی گرایی بشریت و پاسخ به درخواست «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ» انسان است. در واقع انسان رهروِ راه کمال است با برنامه مدوّنِ الهی، که در غدیر تکمیل شد و پیشوای هدایتگر آن در غدیر معرفی گردید.
پس جا دارد بگوییم: غدیر بهترین شیوه بهره برداری از جهان هستی را در اختیار بشر قرار می دهد. غدیر معیار الهی افکار است که در طول تاریخ تنها میزان سنجش از طرف پروردگار بوده است.

اکنون باید گفت:« ظهور »  انتهای تفصیلی صراط مستقیمِ غدیر و تجلّی کاملِ تعالیِ بشر است. اسلام بدون غدیر و غدیر بدون ظهور متجلی نمی شود. آن کمالِ اعلام شده در دین و آن نعمتِ به اوج رسیده در ولایت و آن مُهرِ رضایت ربّ در غدیر، جز با ظهور عملی نخواهد شد.
امام غدیر در روز ظهور آن پیشوای هدایتگری است که رسالت جهانیِ ختم نبوت را بر عهده دارد. آن برنامه مدون الهی در غدیر به دست او در روزگار ظهور متجلی می گردد. اوج پیوندِ انسان با آفریدگار در عصر ظهور خود را نشان خواهد داد که «مَتی تَرانا و نَراکَ وَ اَنتَ تَأُمُّ المَلَأ»، و اوست که واسطه بودن بین خدا و خلق را به همه نشان می دهد.

آن روز وصیتنامه غدیریِ پیامبر (صلی الله علیه وآله) حقاً مورد عمل قرار می گیرد. آن روز تراز سنجش افکار، بی پرده درست را از نادرست تعیین خواهد کرد. آن روز توحید و خداشناسی توسط امامِ غدیر در گسترده ترین بازار علم بر عقول جهانیان عرضه خواهد شد؛ و آن روز است که باید با خط طلا بر سینه آسمان نوشت: «تجلی واقعی غدیر تنها در عصر ظهور است»!

روزگار ظهور میعادگاه منتظران غدیر است، حتی آنان که رفته اند زنده می شوند و باز می گردند تا از شهد شیرین غدیر با حضور صاحب آن لذت ببرند و این حق آنهاست. آنچه این انتظار را به اشتیاق رسانده، آن است که هیچ کس جز دورنمایی از عصر ظهورِ غدیر نشنیده است؛ و شنیدن کی بود مانند دیدن و زیستن در سایه سارِ امام غدیر!
و اما اینکه در عصر ظهور چگونه غدیر تجلی خواهد کرد؟ باید به یاد آوریم که غدیر همان برنامه مدوّن الهی برای سعادت همه بشر بود، که رکن آن اطاعت و پیروی از امام معصوم (علیه السلام) قرار داده شد. بنابراین سعادت بشر را با نگاهی عام و نگاهی خاص می توان نگریست.
در نگاه عام، همه جهاتی که برای نجات و سعادت همه ملت ها از همه رنگ و نژاد و زبان و در هر زمان و مکانی لازم است، در غدیر نهفته و در عصر ظهور تجلّی تمام عیار می یابد. در تبیین این سعادتمندی، دلنوشته ها و ناگفته های بسیاری را می توان بر زبان آورد:
۱. اگر بگوییم حیات مادی و معنوی بشر تأمین خواهد شد، گزاف نگفته ایم.
۲. اگر بگوییم بشر در تعالی و رشد به اوج می رسد و نهایت قابلیت های خود را نشان می دهد، درست گفته ایم.
۳. اگر بگوییم بشر صراط مستقیم را پیدا می کند و از آن به سوی اهداف الهی حرکت می کند و از هر انحرافی مصون خواهد بود، به جا گفته ایم.
۴. اگر تعبیر کنیم که اسلام که اساس همه ادیان الهی است، در کامل ترین صورت خود متجلی خواهد شد، بیراهه نرفته ایم.
۵. اگر ادعا کنیم که شر و ظلم و فتنه در همه گونه های آن رنگ می بازد، و قبل از بهشتِ آخرت در این دنیا بهشت برقرار می شود، و همه موجودات با امنیّت تمام عیار زندگی می کنند، عین حقیقت را بر زبان آورده ایم.
۶. اگر بگوییم: عصر ظهور روزگاری است که خداوند از بندگانش راضی می شود و این رضایت نهایت مطلوب از بشر است، ادعای درستی است.
۷. اگر ادعا کنیم امام غدیر در عصر ظهور بهترین شیوه بهره برداری از جهان هستی را به همه نشان خواهد داد، درست گفته ایم.
۸. اگر بگوییم: با زعامت امام معصوم (علیه السلام) نورانیت زمین را فرا می گیرد، و جهان نور باران می شود و همه موجودات به این نورانیّت افتخار خواهند کرد، سخن درستی است.
و اما در نگاه خاص به سعادتمندی بشر در عصر ظهور، در جستجوی دو مسئله خواهیم بود: یکی ابعاد گسترده سعادت بشر، و دیگری کارهای خاصی که برای سعادت بشر تحقق می یابد.
اما ابعاد گسترده سعادتمندی بشر که آمیخته ای از ابعاد فکری و جسمانی و ابعاد دنیایی و آخرتی انسان است، در جهات بسیاری قابل شمارش است
اما ابعاد گسترده سعادتمندی بشر که آمیخته ای از ابعاد فکری و جسمانی و ابعاد دنیایی و آخرتی انسان است، در جهات بسیاری قابل شمارش است که مواردی از آنها را بر می شماریم:


عدالت:
برقراری عدالت از همه زاویه های مؤثر در حیات مادی و معنوی بشر، یکی از ثمرات تجلی غدیر در عصر ظهور است. شکی نیست که باید مسئله ریشه کن کردن ظلم را مقدمه ای برای تثبیت عدالت در نظر گرفت، و بلکه اولین گام در این راه است.
در یک نگاه، تحقق جهان شمولی عدلِ غدیر در عصر ظهور خواهد بود، که طعم آن را همه انسان ها و حتی حیوانات و گیاهان، بلکه همه موجودات خواهند چشید.
از سوی دیگر، نظم عمومی جهان و طبعاً وحدت معقول اقشار مختلف مردم در ابعاد مختلف، بر محور اوامر الهی و بر اساس دستورات ولی الله الاعظم و برادری و محبتِ حاکم بین مردم است، که همه اینها نتیجه عدالت واقعی خواهد بود.
تجلی ارزش های اخلاقی و انسانی و عمل به انصاف و مروت، ابعاد دیگری است که در سایه عدل، خود را نشان خواهد داد. با عدالت علوی در عصر مهدوی ترس مردم از یکدیگر رخت بر می بندد و فقط ترس از خدا می ماند.


عقل:
رشد عقل ها و بالا رفتن سطح فکرها و درک و فهم بالای مردم از مسائل مختلف، یکی دیگر از اثرات تجلی غدیر در عصر ظهور خواهد بود؛ به گونه ای که عقول قابلیت درک غدیر را پیدا کنند و لیاقت درک غدیر را در خود بیابند، تا بتوانند لذت حضور در پیشگاه امام غدیر را احساس نمایند.


علم:
نجات از جاهلیت در انواع آن و هدایت به راه درست در سایه علم صحیح و رسیدن به صراط مستقیم با یقین و اطمینان قلبی، همه از ره آوردهای عصر ظهور و تجلّی تمام نمای غدیر در آن است.
در همین زمینه مسئله رشد علوم و دست یافتن سریع به سخن حق در هر موضوعی، و قرار گرفتن پایه های فکری صحیح در هر زمینه ای، راه میان بری است که سعادتمندی بشر را با سرعت یک بر هزار به نتیجه می رساند.


دین:
﴿اِنَّ الدّینَ عِندَ الله الاِسلامُ﴾ (آل عمران: ۱۹)، ﴿وَ مَن یَبتَغِ غَیرَ الاِسلامِ دیناً فَلَن یُقبَلَ مِنهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَهِ مِنَ الخاسِرینَ﴾ (آل عمران: ۸۵).
شاید بتوان ادعا کرد سرآمد همه آرزوها و پیشگویی هایی که در عصر ظهور تحقق می یابد و حقیقت غدیر نیز همان است، چیزی جز حاکمیت دینِ الهی به دست امام الهی نباشد. از روز آغاز حضور انسان در زمین، حسرت این آرزوی زیبا بر دل ها مانده تا عصر مهدوی که وعده پروردگار تحقق یابد و همه زمین یکپارچه غدیر شود.
زدودن شبهات از یک سو و بر طرف کردن پیرایه ها از دین الهی از سوی دیگر، اولین گام هایی است که دین خالص را به همه نشان خواهد داد، و این جز به دست مقام عصمت نمی تواند تحقق پذیرد. چنین اقدامی آنگاه عملی خواهد شد که دشمنان دین همگی ذلیل شوند و قدرت سخن و خودنمایی نداشته باشند، و بساط نفاق برچیده شود و اهل حق غالب باشند، و مردم خضوع در برابر فرامین الهی و نماینده خداوند را پذیرفته
باشند و نیاز مردم به دین الهی برایشان روشن باشد.
آن روز است که با حاکمیت دین در جای جای زندگی مردم و در اجتماعی که بر آنان حاکم است و در آن زندگی می کنند، توحید و یکتاپرستی در معنای صحیح آن و حقایق ایمان در ابعاد گسترده اش و معارف دین در فصول مختلفش مطرح خواهد شد. آن روز است که با حضور دینِ بر مبنای غدیر زمینه گناهان برچیده می شود و نفوذ شیطان قطع می گردد، و معنای وسیع دین برای همه معلوم می شود و انسان ها لذت دینداری را می چشند.

منبع :
 سایت مؤسسه هنری فرهنگی غدیرستان کوثر نبی صلی الله علیه و اله .  بخش غدیر در سیره حضرت مهدی علیه السلام  اسم مقاله : عصر ظهور تجلیگاه غدیر . هیأت تحریریه مؤسسه . اصفهان . پائیز ۱۳۹۱، ۱۴۳۳ق .

 

روزی که توبه آدم (علیه السلام) قبول شد

شب عرفه جبرئیل مناجاتی را به حضرت آدم آموزش داد. مناجاتی که نقش بسزایی در قبول توبه او داشت. در روز عید قربان هم توبه حضرت آدم به برکت کلماتی خاص مورد پذیرش الهی قرار گرفت؛ آن دعا و آن کلمات چه بود؟

حضرت آدم (علیه‌السلام) چهل روز از دوری بهشت گریه کرد. بعد از چهل روز جبرئیل نازل شد و به وی گفت: چرا گریه می‌کنی؟ حضرت آدم جواب داد: چرا گريه نكنم، در حالي كه از جوار خداوند به اين دنيا فرود آمده ام؟ جبرئیل گفت: به درگاه خدا توبه كن و بسوي او بازگرد. حضرت پرسید: چگونه؟ جبرئیل جواب داد: آدم برخیز. سپس حضرت آدم را در روز هشتم ذی‌الحجه به منی برد و شب را در آنجا ماند. وقتی ظهر روز عرفه رسید، به حضرت آدم دستور داد تا غسل کند. حضرت آدم چنین کرد و بعد از نماز عصر جبرئیل دعایی را به حضرت آدم آموزش داد. او نیز آن را خواند:

"سُبْحَانَكَ‏ اللَّهُمَ‏ وَ بِحَمْدِكَ‏ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ اعْتَرَفْتُ بِذَنْبِي فَاغْفِرْ لِي إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
سُبْحَانَكَ‏ اللَّهُمَ‏ وَ بِحَمْدِكَ‏ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ اعْتَرَفْتُ بِذَنْبِي فَاغْفِرْ لِي إِنَّكَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ
سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ اعْتَرَفْتُ بِذَنْبِي فَاغْفِرْ لِي‏ إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيم[۱]

خدایا پاک و منزهی تو و تورا شکر می‌کنم. هیچ خدایی جز تو نیست. من عمل بدی انجام دادم. و به خودم ظلم کردم. و به گناهم اعتراف می‌کنم. پس مرا ببخش که همانا تو بخشنده و مهربانی.
خدایا پاک و منزهی تو و تورا شکر می‌کنم. هیچ خدایی جز تو نیست. من عمل بدی انجام دادم و به خودم ظلم کردم و به گناهم اعتراف می‌کنم. پس مرا ببخش که همانا تو برترین بخشندگان هستی.
خدایا پاک و منزهی تو و تورا شکر می‌کنم. هیچ خدایی جز تو نیست. من عمل بدی انجام دادم و به خودم ظلم کردم و به گناهم اعتراف می‌کنم. پس مرا ببخش که همانا تو توبه‌پذیر و مهربان هستی.
تا غروب روز عرفه حضرت آدم در عرفات ماند و سپس راهی مشعر شد. صبح عید قربان در مشعر خداوند کلمات را به وی آموزش داد و به برکت این کلمات خدا توبه حضرت آدم را پذیرفت.

کلماتی که حضرت آدم خداوند را به آن قسم داد، چه بود؟
خداوند در قرآن کریم به این کلمات و نقش آنها در پذیرش توبه حضرت آدم اشاره کرده و فرموده است: فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ‏ [بقره/۳۷] سپس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت کرد.
در تفسیر "کلمات" از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سؤال شد و پیامبر آن کلمات و دعای حضرت آدم را چنین بیان کردند: سَاَلَ به حقّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَة وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ اِلَّا تُبْتُ عَلَیَّ فَتَابَ عَلَیْهِ[۲]، یعنی خدایا از تو می خواهم به حق پیامبر اکرم ، امیر المومنین ، فاطمه، حسن و حسین که توبه ی مرا بپذیری. سپس خداوند توبه‌اش را پذیرفت.
 
بنابراین روز عرفه روز توبه و تضرع به جانب خدا و اعتراف به گناهان است و به دنبال چنین پشیمانی و تصمیم بر ترک گناه است که خداوند به برکت اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) توبه گناهکار را می‌بخشد و چه عیدی‌ای بهتر از پاک شدن گناهان.

 

پی‌نوشت
[
۱] . قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي، ج‏۱، ص: ۴۵.
[
۲] . جلال‌الدین سیوطی، الدرّ المنثور، ج۱، ص۶۰ ـ ۶۱.

 

 

فضیلت های عید قربان

 

در روز عید قربان رحمت خاص الهی در پرتو فضائل معنوی و انسانی که آموزه های وحیانی در اعمال عید قربان تدارک دیده اند شامل حال مسلمین می شود

با نزدیک شدن به عید قربان در دهم ذی الحجه خالی از لطف نیست فضائل معنوی این عید بزرگ اسلامی تبین شود. اساسا کلمه عید از عُود به معنای برگشتن است، زیرا در این روز رحمت خاص الهی سوی مردم بر می‌گردد و در حقیقت با برگشت رحمت خاص الهی در پرتو اعمال تدارک دیده شده توسط آموزه های وحیانی در عید قربان، شادی به همه مسلمین چه فقیر چه غنی بر می‌گردد، همچنانکه در دعای قنوت نماز عید قربان این سرور شادی منتسب به خدای رحمان شده بیان می شود كه: «الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِینَ عِیداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ مَزِیداً [1] خدایا تو این روز براى مسلمانان عید قرار دادى و براى محمد اندوخته و ارجمندی و زیادت گردانیدى».

از فضائل معنوی منحصر به فرد در عید قربان همان گونه که از نام این عید پیداست فضیلت قربانی کردن است، برای حاجیانی که حج تمتع بجا می‌آورند واجب است در روز عید قربان در سرزمین منی قربانی کنند [2] غیر از آنان دیگران نیز می توانند در این روز از فضیلت و ثواب قربانی کردن بهرمند شوند.

قربانی کردن از آموزه های دینی است که فضائل و حکمت های متعالی را خود دارد از جمله:

۱- مبارزه و قطع تعلقات مادی و نفسانیمراسم قربانی در روز عید قربان، سمبلی از قربانی کردن هوای نفس و نفس اماره است. همچنانکه دستور خداوند متعال به حضرت ابراهیم (علیه السلام) در مورد ذبح حضرت اسماعیل (علیه السلام) برای قطع تلعقات غیر معنوی بوده تا آن‌ حضرت در سایه قربانی کردن با تعلّق نفس یعنی حُبّ و دوستی فرزند مبارزه کند و با اطاعت از فرامین الهی تعلّقات نفسانی را ریشه کن کند،تا منزلت آنان نزد خداوند متعال والاتر شود، قربانی کردن دیگران نیز در همین راستا نوعی مبارزه با نفس در جهت زدودن تعلّقات و وابستگی‌های دنیایی، مادی و رستگاری از زندان دنیاپرستی و مال‌دوستی است.

۲- قرب الهی با کسب تقوا الهیاساسا اطاعت از فرامین الهی باعث قرب الهی با کسب تقواست، چنانکه  قرآن مجید در بحث تقوای الهی به سبب اطاعت از فرمان قربانی تاکید می‌فرماید: «لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى‏ مِنْکُمْ [حج/ ۳۷] نه گوشت‌ها و نه خون‌هاى آنها، هرگز به خدا نمی‌رسد. آن‌چه به او می‌رسد، تقوا و پرهیزگارى شماست...» اساسا خداوند متعال نه جسم است و نه مطلقا احتیاجاتی دارد که نیازى به گوشت قربانى داشته باشد خداوند متعال بی‌ نیاز از هر جهت است و تنها هدف خدا از فرمان قربانی آن است که مسلمانان با پیمودن مدارج تقوا در راه تعالی قرار گیرند و روز به روز به اهداف الهی نزدیک‌تر شوند، چه اینکه همه فرامین عبادی کلاس‌هاى تربیتی در حوزه اخلاق اند. فرمان قربانى کردن نیز، درس‌های گران قدری از فضائل ایثار، فداکارى و آمادگى براى سربازی در راه اهداف والی توحیدی را در بردارد.

۳. اطعام مستمندان و کمک به آنانبحث فضائل انسانی با کمک به نیازمندان از مباحث کاملا اشکار در اهداف دستور الهی قربانی است، چنانکه ایت الله العظمی مکارم شیرازی تاکید دارند: «از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود: که از اهداف قربانى کردن این است که گوشت آن به مصرف‌هاى لازم برسد هم قربانى کننده از آن استفاده کند و هم قسمتى را به فقیران نیازمند برساند».[5]
بر مبنای فضیلت کمک به مستمندان که قرآن نیز بر آن تاکید دارد، مسئولان و برگذار کنندگان حج به هیچ عنوان حق ندارند قربانى ها حج تمتع بر روى زمین بیندازند تا گندیده شود و یا در زیر خاک‌ دفن کنند، بلکه گوشت‌های قربانی مراسم حج باید به مصرف افراد نیازمندان برسد ولو اینکه مسئولان حج مجبور شوند آن را به مناطق دیگر حمل کنند و در اختیار نیازمندان قرار دهند.

در بحث قربانی کردن با معنویات اسلامی آنچنان فضیلت نهادینه شده که امام صادق (علیه السلام) تاکید فرمودند: «خداوند در اوّلین قطره كه از خون قربانی به زمین می ریزد صاحب آن را بیامرزد» [4] فضائل معنوی و انسانی که به موجب آموزه های وحیانی در عید قربان برای تعالی مسلمین در نظر گرفته شده، چه در ایام حج یا خارج از ایام حج برای مسلمانی که مشرف به حج تمتع نشده اند بسیار گسترده تر از ان است که در این نوشتار بگنجد.

پی‌نوشت:

[1]. شیخ صدوق،  من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین،ج‏۱، ص: ۵۱۳.
[2].
موسوی شاهرودى، سید مرتضى، جامع الفتاوى (مناسک حج)، ص ۱۹۳و ۱۹۵، نشر مشعر، قم، چاپ سوم، ۱۴۲۸ق؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، مناسک الحج، ص ۱۳۱، نشر مشعر، قم، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.‌
[3].
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏۱۴، ص ۸۲، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
[4].
صدوق، علل الشرائع، دارالبلاغه، قم، ص ۴۳۷.

 

صفحه1 از3
موسسه قرآن و عترت فدک سبز طوس