تاریخ امیرالمومنین امام علی (علیه السلام)
دوره تاریخ معصومین
این مقاله بخشی از درسهای تاریخ معصومین است که توسط استاد ارجمند دکتر رجبی دوانی در موسسه نورالمجتبی علیه السلام تدریس شده است.
تاریخ زندگی امام علی به سه بخش اصلی تقسیم میشود:
تاریخ امیرالمومنین امام علی (علیه السلام)
دوره تاریخ معصومین
این مقاله بخشی از درسهای تاریخ معصومین است که توسط استاد ارجمند دکتر رجبی دوانی در موسسه نورالمجتبی علیه السلام تدریس شده است.
تاریخ زندگی امام علی به سه بخش اصلی تقسیم میشود:
• امیرالمؤمنین (علیه السلام) نخستین کسی بود که به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله) ایمان آورد و بارها با فداکاری، از جان رسول خدا (صلی الله علیه و اله) محافظت کرد. ازجمله در مدت محاصره در شعب ابیطالب و در لیله المبیت.
• امام علی (علیه السلام) در همۀ غزوات رسول خدا (صلی الله علیه و اله)، به جز غزوۀ تبوک حضور داشت و پرچمدار اصلی سپاه اسلام بود.
• واقعۀ غدیر تضمین تداوم راه رسول خدا (صلی الله علیه و اله) و ادامۀ حیات اسلام بود؛ ازاینرو رسول خدا (صلی الله علیه و اله) آن را در نهایت شکوه و عظمت برگزار کرد و در ضمن خطبهای بلیغ و مفصّل، رسماً امامت و ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) را به همۀ مسلمانان ابلاغ کرد و همه را امر فرمود که با آن حضرت بیعت کنند.
• زمانی که امیر مؤمنان (علیه السلام) به تجهیز پیکر رسول خدا (صلی الله علیه و اله) مشغول بود، فرصتطلبان در سقیفه جمع شدند و مسیر جانشینی رسول خدا (صلی الله علیه و اله) را از آنچه خدای متعال تعیین کرده بود، منحرف ساختند.
• انحراف از ولایت دلایل گوناگونی داشت؛ ازجمله: باقی بودن تعصّبات دوران جاهلیت، قدرتطلبی مهاجران و بیبصیرتی انصار.
• امیرالمؤمنین (علیه السلام) با ابوبکر بیعت نکرد تا هنگامی که احساس کرد شعار لا اله الا الله و محمد رسول الله در آستانۀ نابودی است و اصل اسلام در خطر است.
• خلیفۀ دوم در عرصههای گوناگون از نظرات امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای حل مشکلات حکومت خود بهره میگرفت. این نظرخواهیها در سه عرصه نمود بیشتری داشت: نظامی، قضایی و سیاسی ـ اجتماعی.
• عثمان بهطور کلی از امام علی (علیه السلام) کناره گرفت و امام (علیه السلام) را حتی در میدان نظر تحمل نکرد. سیاستهای عثمان سبب قیام مردمی در مصر، کوفه، بصره و مدینه شد و کار به قتل او انجامید.
• پس از قتل عثمان مردم به امام علی (علیه السلام) روی آوردند و با آن حضرت بیعت کردند.
• چهار اقدام مهم امام علی (علیه السلام) برای اجرای عدالت عبارتاند از: عزل حاکمان فاسد، تقسیم عادلانۀ بیتالمال، بازگرداندن اموال بیتالمال، افزایش حقوق نظامیان.
• بنا بر نقل شیعه و سنّی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده بود که «یا علی، پس از من، با سه گروه ناکثین و مارقین و قاسطین قتال خواهی کرد». این پیشبینی محقق شد و جنگ جمل و صفین و نهروان شکل گرفت.
• شاخصههای حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عبارتند از: شایستهسالاری، نظارت بر عملکرد مسئولان، عدالتمحوری و بالا بردن معرفت مردم.
• امام علی (علیه السلام) در سحرگاه نوزدهم ماه رمضان سال ۴٠ بهدست ابن ملجم مرادی و با همکاری اشعث بن قیس به شهادت رسید.
ولادت امام علی (علیه السلام)
بنا بر نقلهای مشهور، امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) در سیزدهم رجب، سی سال پس از عام الفیل بهدنیا آمد. وقتی فاطمه بنت اسد، مادر آن حضرت، به زمان وضع حمل نزدیک شد، کنار کعبه آمد و به اعجاز الهی دیوار کعبه برای او شکافته شد. او وارد خانۀ خدا شد و شکاف دیوار بهروی او بسته شد تا اینکه علی (علیه السلام) در همان مکان مقدس متولد شد. کیفیت ولادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فضیلتی عظیم برای آن وجود مقدس بهشمار میرود که هیچ یک از افراد بشر به آن نائل نشده است.
القاب امام علی (علیه السلام)
نام آن حضرت، علی است و القاب بسیاری برای ایشان نقل شده است.
مهمترین لقب ایشان، امیرالمؤمنین است. امیرالمؤمنین لقبی بود که خداوند بر آن حضرت نهاد و مربوط به زمانی است که رسول خدا (صلی الله علیه و اله) در روز غدیر، ایشان را به امر خدا بهعنوان ولی مؤمنین و صاحب اختیار و رهبر آنها معرفی کرد. پس از این بود که خدا و پیامبر (صلی الله علیه و اله)، آن حضرت را امیرالمؤمنین خواندند؛ یعنی کسی که امیر و رهبر مردم با ایمان است.
شیعه معتقد است که این لقب تنها به آن حضرت اختصاص دارد و حتی دیگر معصومین را نیز نمیتوان به این لقب خواند. امام مجتبی (علیه السلام) که شش ماه پس از شهادت پدر در مسند خلافت قرار داشت، هرگز به این لقب خوانده نمیشد، ولی پس از رحلت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله) و با غصب خلافت، این لقب امام علی (علیه السلام) نیز غصب شد و به کسانی اطلاق گردید که حاکمیت را بهدست میگیرند، حال فرقی نمیکرد که این حاکمیت از چه طریقی بهدست آمده باشد. تا زمانی که بساط خلافت برقرار بود، این لقب به خلفای هر دوران نسبت داده میشد.
از دیگر القاب آن حضرت «خلیفه الله» است، یعنی جانشین خدا بر روی زمین.
«صدّیق اکبر» و «فاروق اعظم» نیز از القابی است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله) در تجلیل از امیر مؤمنان (علیه السلام) به کار برده است، ولی این القاب هم پس از رسول خدا (صلی الله علیه و اله) غصب شد و به دیگران نسبت داده شد. امام علی (علیه السلام) میفرماید:
أَنَا عَبْدُ اللّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ وَ أَنَا الصِّدِّیقُ الْأَکْبَر لَا یَقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا کَذَّابٌ مُفْتَرٍ.[1]
من بندۀ خدا و برادر پیامبرش هستم. و منم صدّیق اکبر. کسی پس از من چنین ادعایی نمیکند، مگر اینکه دروغگو و افترا زننده است.
کنیۀ امام علی (علیه السلام) بهخاطر فرزند ارشد او امام حسن (علیه السلام)، «ابوالحسن» است. کنیۀ دیگر آن حضرت، «ابوتراب» است؛ یعنی پدر خاک و به تعبیر روانتر، یعنی شخص خاکآلوده. این کنیه را رسول خدا (صلی الله علیه و اله) بر آن حضرت نهاد. روزی امام علی (علیه السلام) همراه با عمّار یاسر در باغهای یکی از قبایل مدینه وارد شدند و ضمن تماشای کار افرادی که در آنجا کار میکردند، به خواب رفتند. در همین زمان، رسول خدا (صلی الله علیه و اله) که درپی امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود، وارد آن باغ شد و بالای سر آن حضرت آمد و ایشان را بیدار کرد. چون امام علی (علیه السلام) خاکآلود شده بود، پیغمبر (صلی الله علیه و اله) فرمود: «ای ابوتراب، تو را چه میشود؟». از این پس بود که به امام علی ابوتراب گفتند.
چون این کنیه را پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله) به آن حضرت داده بود، آن را بسیار دوست میداشت، ولی زمانی که معاویه بر عالم اسلام مستولی شد، به خیال خود، برای آنکه آن حضرت را کوچک کند، از این لقب استفاده میکرد.
فضایل امام علی (علیه السلام)
بخشی از زندگی با برکت امام علی (علیه السلام) مربوط به وقایع پیش از هجرت است و بخش دوم پس از هجرت. در طول این مدت اتفاقات مهمی در زندگی امیرالمؤمنین (علیه السلام) رخ داده که نشان دهنده فضایل آن حضرت است:
1. پرورش یافتن در دامان پیامبر (صلی الله علیه و اله)
امام علی (علیه السلام) از زمان ولادت در دامان رسول خدا (صلی الله علیه و اله) پرورش یافت. ازآنجاکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) پس از وفات جدّ ارجمندش، عبدالمطلب، در خانۀ عموی گرامیاش، ابوطالب بزرگ شد و آن جناب کفالت رسول خدا (صلی الله علیه و اله) را بر عهده گرفت، آن حضرت خود را مدیون ابوطالب میدانست. پس از آنکه رسول خدا (صلی الله علیه و اله) با خدیجه (س) ازدواج کرد، وضع مالی آن حضرت خوب شد؛ درحالیکه ابوطالب عیالمند بود و در تنگنای مالی قرار داشت. بدینخاطر پیامبر (صلی الله علیه و اله) به عموی خود عباس فرمود: «چه مناسب است که ما نزد ابوطالب برویم و برای کمک به هزینههای زندگی او، هر کدام یکی از فرزندانش را نزد خود بیاوریم و پرورش بدهیم».
عباس نظر آن حضرت را پذیرفت و نزد ابوطالب آمد و موضوع را مطرح کرد. ابوطالب به پیغمبر (صلی الله علیه و اله) عرض کرد: «عقیل را برای من بگذارید و هر کدام از فرزندانم را که خواستید با خود ببرید».
عباس، جعفر بن ابیطالب را برگزید و با خود برد. پیغمبر (صلی الله علیه و اله) نیز فرمود: «من کسی را برمیگزینم که خداوند برای من برگزیده است». و علی (علیه السلام) را انتخاب کرد و با خود به خانه آورد. امام علی (علیه السلام) در آن زمان تقریباً پنج سال داشت. پیش از این نیز امیرالمؤمنین (علیه السلام) با رسول خدا (صلی الله علیه و اله) در ارتباط بود، ولی از آن زمان در خانۀ رسول خدا (صلی الله علیه و اله) پرورش یافت.
در آن زمان هنوز رسول خدا (صلی الله علیه و اله) به پیامبری برگزیده نشده بود، ولی چنانکه نقل شده است، آن حضرت از هنگام شیرخوارگی تحت تعلیم فرشتۀ اعظم الهی بود و امام علی (علیه السلام) نیز بهواسطۀ پیغمبر (صلی الله علیه و اله) تحت تعلیم الهی قرار گرفت.
امیر مؤمنان (علیه السلام) در خطبۀ قاصعه این مطلب را بیان میکند و در همین خطبه است که میفرماید: «پیغمبر مرا در دامان خود مینهاد، و من کودکی بودم که مرا در آغوش میکشید و در بستر خود قرار میداد و من بوی خوش بدن او را استشمام میکردم … من درپی آن حضرت بودم، چنانکه بچه شتر بهدنبال مادر خود است».
چنین ملازمتی با رسول خدا (صلی الله علیه و اله) نصیب هیچ کس دیگری نشد، حتی زید بن حارثه که غلام خدیجه کبری (س) بود و پیامبر او را آزاد کرد و به پسرخواندگی پذیرفت، هرگز به چنین جایگاهی نرسید و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله) با او چنین رفتاری نمیکرد که او را در آغوش خود بگیرد و در بستر خود بخواباند و از تعالیم وحیانی به او بیاموزد.
2. سابقه در ایمان
امام علی (علیه السلام) نخستین کسی بود که به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله) ایمان آورد. آن حضرت تقریباً ده سال داشت که پیامبر (صلی الله علیه و اله) به رسالت مبعوث شد. پس از انتخاب آن حضرت، علی (علیه السلام) بیدرنگ به رسول خدا (صلی الله علیه و اله) ایمان آورد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) خود نیز به این فضیلت افتخار میکرد و بارها اشاره میفرمود که هیچ کس در ایمان آوردن بر من پیشی نگرفت.
مخالفان ولایت نمیتوانستند اصل این فضیلت را انکار کنند، ولی برای آنکه عظمت آن را در نظر مردم کوچک کنند، گفتند: «علی (علیه السلام) در کودکی ایمان آورد و او اولین کودکی است که به اسلام گروید». اما چنانکه پیش از این نیز بیان شد، ما بابی بهعنوان ایمان کودکان نداریم که بگوییم علی (علیه السلام) اولین کودکی بود که ایمان آورد و دومین و سومین کودک هم فلان اشخاص بودند.
در منابع سنی همچون شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید آمده است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و اله) بر فراز کوه حرا، مبعوث شد، با آن وجود مقدس همراه بود و پیش از دیگران ایمان آورد.
3. اعلام ولایت امام علی (علیه السلام)
پیش از این بیان شد که پیامبر (صلی الله علیه و اله) مأمور شد که دعوت به اسلام را از خویشان نزدیک خود آغاز کند و بدین منظور در روزی که به «یوم الدار» یا «یوم الانذار» مشهور شده، نزدیکان خود را دعوت کرد و آنان را اطعام نمود و رسالت خویش را ابلاغ فرمود، اما در آن مجلس کسی جز امام علی (علیه السلام) دعوت پیغمبر (صلی الله علیه و اله) را نپذیرفت. در آنجا بود که رسول خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود:
إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی اسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا.[2]
این برادرم و وصی و جانشین من است. از او حرفشنوی کنید و اطاعتش نمایید.
4. پشتیبانی از پیامبر (صلی الله علیه و اله)
در طول دوران رسالت، امیر مؤمنان (علیه السلام) بارها با فداکاری، از رسول خدا (صلی الله علیه و اله) حمایت کرد؛ ازجمله هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و اله) و خویشاوندان او در زمان تحریم ناجوانمردانۀ قریش، در شعب ابیطالب قرار گرفته بودند، امام علی (علیه السلام) با ایثار جان خود، به استقبال خطر مرگ میرفت.
شعب تحت کنترل دشمنان و مشرکان قرار داشت و ممکن بود جایگاه پیغمبر (صلی الله علیه و اله) شناسایی شود و آنها بتوانند در شعب نفوذ کنند و به رسول خدا (صلی الله علیه و اله) آسیب بزنند؛ ازاینرو ابوطالب (علیه السلام) جای پیغمبر (صلی الله علیه و اله) را تغییر میداد و امام علی (علیه السلام) را در جای قبلی آن حضرت میگذاشت که اگر دشمن نفوذ کرد و قصد آسیب رساندن به رسول اکرم (صلی الله علیه و اله) را داشت، امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیشمرگ آن حضرت بشود.
5. جانفشانی امام علی (علیه السلام) در لیله المبیت
یکی دیگر از جلوههای بزرگ فداکاری امام علی (علیه السلام) در شب هجرت آن حضرت رخ داد که به «لیلة المبیت» شهرت یافته. ماجرای این فداکاری را در ضمن تاریخ زندگانی رسول خدا (صلی الله علیه و اله) بیان کردیم. این کار امیرالمؤمنین (علیه السلام) نهایت دلاوری، شجاعت و فداکاری آن حضرت را نشان داد. بهراستی چه کسی جز آن حضرت میتوانست درحالیکه میداند، شمشیرهای کشیده امشب میخواهند به این بیت هجوم بیاورند، در بستر رسول خدا (صلی الله علیه و اله) قرار بگیرد و خود را در معرض مرگ قرار دهد؟!
نقل است که وقتی مشرکان متوجه ماجرا شدند، امام علی (علیه السلام) را تا مسجدالحرام کشاندند و او را مضروب کردند و حتی قصد کشتن آن حضرت را داشتند، ولی از این امر منصرف شدند؛ چراکه میدانستند قتل علی (علیه السلام) مانع ادامۀ کار رسول خدا (صلی الله علیه و اله) نخواهد شد.
در این مقطع، عظمت دیگری از امام علی (علیه السلام) نمایان شد. در میان همۀ اصحاب، تنها او امین پیامبر شد و دیون آن حضرت را ادا کرد و دختر پیامبر (صلی الله علیه و اله) را به مدینه رساند. رسول خدا (صلی الله علیه و اله) در وقت هجرت به مدینه به علی (علیه السلام) فرمود: «اگر زنده ماندی، امانتها و دیون مردم را که نزد من بوده، به صاحبان آنها بازگردان و همراه با فواطم، از مدینه هجرت کن».
وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و اله) به قبا که در نزدیکی مدینه است رسید، منتظر ماند تا امام علی (علیه السلام) برسد و با هم وارد مدینه شوند. این هم فضیلتی بزرگ است؛ چراکه تمام سران و مردم مدینه برای استقبال از پیغمبر (صلی الله علیه و اله) در قبا اجتماع کرده بودند و بزرگان مهاجر نیز در آنجا حضور داشتند، ولی رسول خدا (صلی الله علیه و اله) فرموده بود: «تا علی به من ملحق نشود، وارد مدینه نخواهم شد».
اتفاقاتی که ذکر شد مربوط به وقایع پیش از هجرت است. در ادامه وقایع بعد از هجرت را مشاهده میفرمایید.
۶. شجاعت امام علی (علیه السلام) و حماسهآفرینی در غزوات
از مطالبی که دربارۀ زندگی رسول خدا (صلی الله علیه و اله) پس از هجرت بیان شد، روشن است که شخصیت امام علی (علیه السلام) در این دوران بسیار جلوه میکند. یکی از مهمترین عرصههای ظهور شخصیت آن حضرت، عرصۀ نظامی بود؛ چراکه در آغاز تشکیل دولت اسلامی در مدینه، اسلام از جهت نظامی، مورد هجوم قریش و دیگر قبایل مشرک و نیز یهودیان قرار داشت. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این عرصههای مهم، نقش بسیار تعیینکننده و مؤثّری ایفا کرد؛ هم در غزوات و هم در سریهها.
رسول خدا (صلی الله علیه و اله) بیست و هفت غزوه داشت که در نه مورد از آنها نبرد رخ داد. امام علی (علیه السلام) در همۀ این غزوات حضور داشت، به جز غزوۀ تبوک که البته جزء مواردی است که جنگی در آن رخ نداد. پرچم اصلی سپاه اسلام در این غزوات در دست امیر مؤمنان (علیه السلام) بود.
غزوه تبوک
در غزوۀ تبوک رسول خدا (صلی الله علیه و اله) آن حضرت را بهعنوان جانشین خود در مدینه قرار داد. یکی از مواردی که حدیث منزلت در شأن امیر مؤمنان (علیه السلام) بیان شد اینجا بود. رسول خدا (صلی الله علیه و اله) به امام علی (علیه السلام) فرمود:
یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی.[3]
ای علی، تو نسبت به من چنان هارون هستی نسبت به موسی، جز آنکه پس از من پیامبری نیست.
این روایت نشان میدهد که امیرالمؤمنین (علیه السلام) جانشین و وصی رسول خدا (صلی الله علیه و اله) است؛ چنانکه هارون وصی موسی (ع) بود. البته هارون نبوت هم داشت، ولی چون رسول خدا (صلی الله علیه و اله) آخرین پیامبر است، علی (علیه السلام) نبوت ندارد.
امام علی (علیه السلام) در جنگ بدر
در جنگ بدر بنا بر نقلهای معتبر تاریخی مشرکان هفتاد نفر تلفات داشتند که سی و شش نفر از آنان بهدست توانای امام علی (علیه السلام) از پا درآمدند. این تعداد، به جز افرادی است که تردید دارند که آیا علی (علیه السلام) آنان را کشته یا فردی دیگر.
امام علی (علیه السلام) در جنگ احد
در غزوۀ احد امام علی (علیه السلام) نه نفر از پهلوانان و پرچمداران اصلی سپاه دشمن را یکی پس از دیگری از بین برد؛ بهگونهای که دیگر کسی جرأت نکرد به میدان بیاید و مبارز بطلبد. در طول جنگ هم آن حضرت شماری از دشمنان را از پای درآورد. زمانی هم که کار به سود مشرکین تغییر پیدا کرد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) دلیرانه از رسول خدا (صلی الله علیه و اله) دفاع کرد و جراحتهای فراوان دید. اگر آن حضرت نبود، پیغمبر خدا (صلی الله علیه و اله) به شهادت میرسید و اسلام از میان میرفت. حتی مخالفان ولایت هم نتوانستند به این فضیلت اقرار نکنند.
امام علی (علیه السلام) در جنگ خندق
در غزوۀ خندق نیز امام علی (علیه السلام) بود که نماد قدرت دشمن را در هم شکست و روحیۀ آنان را از میان برد و یکی از عوامل مهم ناکامی سپاه عظیم دشمن شد.
امام علی (علیه السلام) در جنگ خیبر
در غزوۀ خیبر هم دوست و دشمن گفتهاند که فاتح خیبر، امام علی (علیه السلام) است، آن هم در زمانی که ابوبکر و عمر، از حمله به قلعه ناکام مانده بودند.
نقش امام علی (علیه السلام) در فتح مکه
در فتح مکه پرچمدار سپاه اسلام، امام علی (علیه السلام) بود که پیشاپیش رسول خدا (صلی الله علیه و اله) وارد شهر شد و مقدسترین مکان را از آلودگی شرک پاک کرد. در اینجاست که علی (علیه السلام) بهدستور رسول خدا (صلی الله علیه و اله) پا بر دوش آن حضرت نهاد و بر فراز کعبه رفت و بتهای روی کعبه را در هم شکست.
امام علی (علیه السلام) در جنگ حنین
پس از فتح مکه، در غزوۀ حنین اگر امام علی (علیه السلام) نبود، عزت و اقتدار اسلام در مقابل مشرکان شکسته میشد. پایداری امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود که روحیۀ سپاه ازهمگسیختۀ اسلام را بازگرداند.
۷. حماسهآفرینی در سریهها
سریه به جنگهایی میگویند که خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) مستقیما در آن حضور ندارند و یکی از اصحاب را به عنوان فرمانده تعیین میکنند.
امام علی (علیه السلام) در چهار سریه حضور داشت و در همۀ این موارد، فرماندهی بر عهدۀ آن حضرت بود. هیچگاه نشد که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نبردی، فرمانبر و سرباز کسی جز رسول خدا (صلی الله علیه و اله) باشد؛ بنابراین در سریهها که پیامبر (صلی الله علیه و اله) در آن حاضر نبودند، هرگاه امام علی (علیه السلام) را عازم میدان میکردند، حتماً بهعنوان فرمانده بوده است. از پیامبراکرم (صلی الله علیه و اله) روایت شده: «علی (علیه السلام) همیشه فرمانده است و فرمانبر کسی جز من نیست».
سریۀ فدک، سریۀ ذاتالسلاسل، سریۀ طی و سریههای پس از جنگ حنین مواردی است که امیر المومنین (علیه السلام) در آنها حضور داشتند.
۸. ابلاغ آیه برائت
نقش امام علی (علیه السلام) در دوران رسالت، تنها به عرصههای نظامی محدود نمیشد. آن حضرت در عرصههای دیگر نیز توان بینظیر خود را نمایان ساخته بود که یکی از این موارد، ابلاغ آیات برائت از مشرکین است.
در سال نهم هجرت، رسول خدا (صلی الله علیه و اله) با خبر شد که باوجود فتح مکه، هنوز بازماندۀ مشرکین به سبک و سیاق دورۀ جاهلیت به زیارت کعبه میآیند و رفتارهایی میکنند که کاملاً خلاف شئون اسلامی است. گذشته از این، رسول خدا (صلی الله علیه و اله) قراردادهایی با برخی از قبایل مشرک داشت که از سوی آنان نقض شده بود. در چنین شرایطی در ذیالقعدۀ سال نهم، جبرئیل امین (علیه السلام) نازل شد و بنا بر نقل مشهور، سیزده آیۀ ابتدایی سورۀ برائت (سورۀ توبه) را نازل کرد.
بنا بر این آیات، خداوند خشم و غضب خود را بر مشرکینی که پیمان خود را با رسول خدا (صلی الله علیه و اله) شکستهاند اعلام میدارد و به آنها هشدار میدهد که چهار ماه فرصت دارند و پس از آن، هیچ مشرکی حقّ ورود به مسجدالحرام و مکه را ندارد و هر مشرکی که وارد مکه شود، با او مقابله خواهد شد؛ زیرا آنها پیمانها را شکسته بودند و دیگر پیمانی بین پیامبر خدا و آنها وجود نداشت.
پیامبر (صلی الله علیه و اله) میخواست این آیات را به مشرکان ابلاغ کند و آنان را از این حکم الهی و فرصت چهارماهه آگاه سازد. آن حضرت برای این کار، ابتدا ابوبکر را مأمور کرد که به مکه برود و این آیات را به گوش مشرکان برساند. ابوبکر از اینکه چنین مأموریتی به او داده شده، خوشحال شد و بهسوی مکه روانه گردید، ولی جبرئیل نازل شد و عرض کرد: «خدا میفرماید که ابلاغ این آیات، کار خودت است یا کسی که همچون تو باشد».
پس از این فرمان الهی بود که پیغمبر خدا (صلی الله علیه و اله) امام علی (علیه السلام) را خواست و به او مأموریت داد که حرکت کند و در راه به ابوبکر برسد و آیات را از او بگیرد و به مکه ببرد و ابلاغ کند. بنا بر منابع شیعی، ابوبکر از همانجا بهسوی مدینه برگشت و از اینکه چنین مأموریتی از او گرفته شده ، ناخرسند بود. در مدینه از رسول خدا (صلی الله علیه و اله) پرسید: «آیا دستور و آیهای در ردّ من نازل شده؟». آن حضرت فرمود: «نه، اما ابلاغ چنین مأموریتی طبق فرمان خدا کار خود من یا کسی است که از من باشد».
بزرگان ما، ازجمله علامه طباطبایی(ره) در تفسیر سورۀ برائت، بیان کردهاند که ابلاغ آیات الهی برای نخستین بار، کار خود رسول خداست، ولی در دفعات بعد، دیگران هم میتوانند آن را ابلاغ بکنند؛ ازاینرو وقتی پیامبر (صلی الله علیه و اله) خود نمیتواند بهسوی مکه برود، کسی شایستگی دارد برای اولین بار این آیات را ابلاغ بکند که شریک در رسالت باشد. وقتی پیامبر (صلی الله علیه و اله) در بین همۀ اصحاب این مأموریت را به امام علی (علیه السلام) میدهد، این معنا را بیان میکند که تنها علی (علیه السلام) است که در امر رسالت، شریک رسول خدا (صلی الله علیه و اله) است و وصایت آن حضرت را بر عهده دارد.
امام علی (علیه السلام) به این مأموریت رفت و در جمع همۀ زائران، آیات الهی را ابلاغ کرد و مشرکان را از تصمیم دولت اسلامی و فرمان الهی آگاه ساخت و با آنان اتمام حجت نمود.
۹. نفس پیامبر (صلی الله علیه و اله) در جریان مباهله
از دیگر موارد مهم دوران پس از هجرت که امام علی (علیه السلام) در آن میدرخشد، ماجرای مباهله است. وقتی مسیحیان نجران با آنکه پاسخ سخنان خود را گرفته بودند، حاضر به اسلام آوردن نشدند، پذیرفتند که مباهله کنند تا آن کس که بر باطل است نابود شود. در این ارتباط آیۀ مباهله[4] نازل شد و بیان فرمود که در این مباهله، فرزندان و زنان و جان خود را به همراه بیاورید و یکدیگر را نفرین کنید تا آن کس که کافر است به هلاکت برسد.
در روز موعود، وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و اله) بهسوی نمایندگان مسیحیان آمدند، کسی همراه آن حضرت نبود جز امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)، فاطمۀ زهرا (س) و امام علی (علیه السلام). از اینجا روشن میشود که مصداق «أنفُسَنا» در آیۀ مباهله، کسی جز امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیست و تنها آن حضرت بهمنزلۀ نفس و جان پیامبر (صلی الله علیه و اله) است. این افتخاری است که هرگز هیچیک از اصحاب به آن دست نیافتند.
۱۰. تبلیغ اسلام در یمن
از دیگر اقدامات امام علی (علیه السلام) پس از هجرت، تبلیغ اسلام در یمن است. برخی از منابع تاریخی اهلسنت، این مأموریت را سریه دانستهاند، یعنی یک مأموریت نظامی؛ اما حقیقت این است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) با گروهی مسلّح به یمن رفت، ولی مأموریت ایشان نظامی نبود، بلکه نیروی مسلّح را برای دفاع در برابر خطرات احتمالی به همراه داشت. آن حضرت در این مأموریت ششماهه موفق شد که همۀ عربهای یمن را به دین اسلام درآورد.
۱۱. واقعۀ غدیر: امام علی (علیه السلام ) جانشین پیامبر
رسول خدا (ص) پیش از عزیمت به حج، در تدبیر انجام مأموریت پایانی خود بود و بدین منظور تا آنجا که ممکن بود، اکثریت مسلمانان را در این سفر با خود همراه فرمود و همه را در منطقۀ غدیر گردآورد تا رسالت عظیم خود را به انجام برساند. واقعۀ غدیر تضمین تداوم راه رسول خدا (صلی الله علیه و اله) و ادامۀ حیات اسلام بود؛ ازاینرو رسول خدا (صلی الله علیه و اله) آن را در نهایت شکوه و عظمت برگزار کرد و در ضمن خطبهای بلیغ و مفصّل، رسماً امامت و ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) را به همۀ مسلمانان ابلاغ کرد و همه را امر فرمود که با امام علی (علیه السلام) بیعت کنند و بر امیری آن حضرت اقرار نمایند.
رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و اله) آغاز امامت امام علی (علیه السلام)
با ارتحال جانسوز رسول اکرم (صلی الله علیه و اله) در سال یازدهم هجری، امامت امام علی (علیه السلام) آغاز میشود و تا شهادت آن حضرت در بیست و یکم ماه رمضان سال چهل و یک هجری ادامه مییابد؛ بنابراین مدت امامت آن حضرت تقریباً سی سال است. این مدت را میتوان در پنج فراز مهم بررسی کرد که البته از نظر طول مدت با هم متفاوت هستند: ١. پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و اله) تا انتخاب ابوبکر، ٢. دوران ابوبکر، ٣. دوران عمر، ۴. دوران عثمان، ۵. دوران خلافت خود امام (علیه السلام). وقایع گوناگونی در طول این دورانها رخ میدهد که در ادامه، به بررسی برخی از آنها میپردازیم.
تجهیز و تدفین پیکر رسول خدا (صلی الله علیه و اله)
فراز ابتدایی دوران امامت امام علی (علیه السلام) بسیار کوتاه است و شاید چند ساعت بیشتر به طول نمیانجامد، اما سرگذشت امت اسلامی در طول این چند ساعت، دچار تحولی شگفتآور و تأسفبار میشود. در طول این مدت اندک، همزمان دو واقعۀ مهم رخ میدهد. اولین مورد، تجهیز و تدفین پیکر رسول خدا (صلی الله علیه و اله) است که جلوۀ دیگری از عظمت امام علی (علیه السلام) و نزدیکی او به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) را ظاهر میکند. رسول خدا (صلی الله علیه و اله) به امام علی (علیه السلام) توصیه فرموده بود: «پس از رحلت من تا هنگامی که پیکرم را به خاک نسپردهای از من جدا نشو». پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) در دامان امیرالمؤمنین (علیه السلام) جان سپرد و ایشان بود که بهعنوان وصیّ پیامبر (صلی الله علیه و اله) پیکر پاک آن حضرت را غسل داد، حنوط کرد، کفن نمود و بر آن نماز خواند و سپس به خاک سپرد.
اما در همین زمان که امام علی (علیه السلام) به انجام وصیت نبی اکرم (صلی الله علیه و اله) مشغول است، فرصتطلبان در حال عملی کردن توطئهای بسیار عظیم هستند. آنان بدون رعایت حرمت رسول خدا (صلی الله علیه و اله) در سقیفه جمع شدند و مسیر جانشینی آن حضرت را از آنچه خدای متعال معیّن فرموده بود، منحرف ساختند. این افراد، چنان با شتاب کار را یکسره کردند که وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) از دفن پیکر پاک پیامبر (صلی الله علیه و اله) فراغت یافت، در عمل انجامشده قرار گرفت و ملاحظه نمود که عدهای بر خلافت ابوبکر اجتماع کردهاند و بر این امر از مردم بیعت میگیرند.
سقیفه و انحراف مسلمین از ولایت
پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و اله) باید امام علی (علیه السلام) در جایگاه جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) و رهبری امت قرار میگرفت، اما بهخاطر توطئهای که در سقیفۀ بنیساعده صورت گرفت، رهبری از دست آن حضرت خارج شد. برخی از اصحاب در هنگامی که امیر مؤمنان (علیه السلام) به تکفین و تدفین رسول خدا (صلی الله علیه و اله) مشغول بود، جلسهای در سقیفه تشکیل دادند و امیرالمؤمنین (علیه السلام) را از این جایگاه بزرگ الهی محروم کردند و خسارتی جبران ناپذیر به امت اسلام وارد آوردند؛ زیرا از این پس، امت دچار انحرافها و شقاوتهایی شد که تا امروز نیز ادامه یافته و نتایج تلخ آن را میتوان در جوامع اسلامی مشاهده کرد.
با انتشار خبر رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) مدینه غرق ماتم و شیون شد. در همین زمان، گروهی از سرشناسان و بزرگان انصار، در مکانی به نام سقیفۀ بنیساعده گرد هم آمدند. بنیساعده یکی از تیرههای قبیلۀ خزرج بود و سقیفه در دورۀ جاهلیت، محل اجتماع سران خزرج بهشمار میرفت. آنان در این مکان جمع میشدند و تصمیمهای مهم و جلسات سرّی و محرمانه برگزار میکردند. پس از ورود رسول خدا (صلی الله علیه و اله) به مدینه، این مکان تعطیل شده بود، ولی بلافاصله پس از رحلت ایشان، بازگشایی شد. این بار نهتنها خزرجیها، بلکه شماری از سران اوس که اکنون مجموعاً «انصار» خوانده میشدند، در سقیفه گرد هم آمدند و با نادیده گرفتن غدیر خم و جانشینی امام علی (علیه السلام) موضوع تعیین خلیفۀ پیامبر (صلی الله علیه و اله) را مطرح کردند.
اما با توطئه عمر همه اختلافات بر سر خلافت به نفع ابوبکر برگشت. در نهایت ابوبکر گفت: «اینک دو صحابی پیامبر، هر دو شایستۀ خلافت هستند: یکی عمر بن خطاب و دیگری ابوعبیدۀ جراح. با هرکدام که خواستید بیعت کنید». اما آنها هر دو گفتند: «تو سن و سال بیشتری داری و در سابقۀ اسلام نیز بر ما مقدّم هستی و یار و همنشین پیامبر بودهای. تا وقتی که تو باشی، نوبت به ما نمیرسد». کار به جایی رسید که انصارِ فریبخورده برای بیعت با ابوبکر از هم سبقت میگرفتند.
دلایل انحراف مسلمین
اما علت این اقدام چه بود؟ چرا اصحاب با امام علی (علیه السلام) زاویه داشتند و از اشتغال آن حضرت به تدفین رسول خدا (صلی الله علیه و اله) سوءاستفاده کردند و با تشکیل این جلسه، خلافت را غصب کردند؟ دلایل این انحراف را در نمودار زیر مشاهده میکنید:
وقایع دوران خلیفۀ اول
بیعت مردم با ابوبکر
ابوبکر را به مسجد پیامبر (صلی الله علیه و اله) آوردند و او را بر منبر آن حضرت نشاندند و سیل مردم برای بیعت با ابوبکر هجوم آوردند. اکنون جای طرح این سؤال است که «مردم چگونه واقعۀ غدیر را به فراموشی سپردند و چرا با وجود توصیههای متعدد رسول خدا (صلی الله علیه و اله) اینگونه از امیر مؤمنان (علیه السلام) روی گرداندند و امیری کسی را پذیرفتند که هیچ توصیهای دربارۀ وصایت و خلافت او از رسول خدا (صلی الله علیه و اله) نشنیده بودند؟».
پاسخ این پرسش را میتوان از مطالبی که دربارۀ علل انحراف از ولایت گفته شد، بهدست آورد. مهاجرین بهسبب کینههای جاهلانۀ خود، از به قدرت نرسیدن حضرت علی (علیه السلام) خشنود بودند. البته بخشی از آنها ابوبکر را شایستۀ خلافت نمیدانستند؛ زیرا براساس اندیشههای زمان جاهلیت، ابوبکر را از تیرۀ سطح پایین قریش میدانستند و برای کسانی که از تیرههای برتر قریش بودند، تبعیت از چنین فردی دشوار بود. به همین خاطر بود که تیرههای بنیامیه و بنیزهره حاضر به بیعت با ابوبکر نشدند.
وفاداران به امام علی (علیه السلام)
شگفتآور است که باوجود سفارشهای رسول خدا (صلی الله علیه و اله) نسبت به امام علی (علیه السلام)، در تاریخ فقط شش نفر از انصار و شش نفر از مهاجران را بهعنوان مدافعان آن حضرت نام بردهاند.
مهاجرانی که حاضر به بیعت با ابوبکر نشدند و از امیرالمؤمنین (علیه السلام) حمایت کردند عبارتاند از: زبیر بن عوّام اسدی، خالد بن سعید بن عاص اموی، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود و عمّار بن یاسر. زبیر و خالد قریشی بودند و مقداد و عمار هم از تیرههای وابسته به قریش بهشمار میآمدند.
در چنین شرایطی، حق در اقلیت قرار گرفت و مردم در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و اله) جمع شدند و با ابوبکر بیعت کردند. در کتاب ارشاد شیخ مفید(ره) آمده که آن روز امام علی (علیه السلام) بنا بر وصیت رسول خدا (صلی الله علیه و اله) پیکر مقدس پیامبر (صلی الله علیه و اله) را در خانۀ آن حضرت دفن کرد و داشت روی قبر را هموار مینمود که سروصدایی از مسجد برخاست. خانۀ رسول خدا (صلی الله علیه و اله) چسبیده به مسجد بود؛ ازاینرو امیرالمؤمنین (علیه السلام) متوجه هیاهوی مسجد شد و فرمود: «این هیاهو چیست؟». عباس، عموی ایشان عرض کرد: «امر بیسابقهای است». در همان هنگام، براء بن عازب انصاری وارد خانه شد و گفت: «ای بنیهاشم، چه نشستهاید که خلافت را بردند؟!». امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود: «چه شده است؟». براء بن عازب به بیان آنچه در سقیفه رخ داده بود، پرداخت و گفت: «اکنون این هیاهوی مردمی است که برای بیعت با ابوبکر به مسجد آمدهاند».
امام علی (علیه السلام) پس شنیدن این اخبار، آیات زیر را تلاوت فرمود:
««أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ»»[5]
آیا مردم پنداشتند همین که گفتند ایمان آوردیم، رها میشوند و امتحان نمیشوند؟ درحالیکه کسانی را که پیش از آنان بودند امتحان کردیم. پس بیشک خدا کسانی را که راست میگویند میشناسد و بیشک کسانی را که دروغ میگویند نیز میشناسد.
سپس فرمود: «خداوند با رحلت پیامبر خود، امت او را مورد آزمایش قرار داد و کسانی که درپی آنان رفتند و دارند با آنها بیعت میکنند، در این آزمون مردود شدند».
به این ترتیب، امام علی (علیه السلام) که با رحلت پیغمبر (صلی الله علیه و اله) به امامت رسیده بود و بنا بود حاکمیت بر مردم را هم بهعنوان یکی از شئون امامت در اختیار داشته باشد، از حاکمیت کنار نهاده شد.
مخالفان ابوبکر
مهمترین گروهی که از بیعت با ابوبکر خودداری کردند، امام علی (علیه السلام) و هواداران آن حضرت بودند. آنان دوازده نفر از اصحاب مطرح رسول خدا (صلی الله علیه و اله) بودند. این دوازده نفر به تبع امیرالمؤمنین (علیه السلام)، با غاصبان بیعت نکردند و در خانۀ امام (علیه السلام) تحصن کردند.
عموم بنیهاشم نیز خواهان خلافت امام علی (علیه السلام) بودند و از بیعت با ابوبکر خودداری کردند.
گروه دیگر مخالفان، سعد بن عباده و هواداران خزرجی او بودند. آنان هم حاضر نشدند خلافت ابوبکر را به رسمیت بشناسند.
گروه آخر هم دو تیره از قریش، یعنی بنیامیه و بنیزهره بودند.
شهادت حضرت زهرا (س) همسر امام علی (علیه السلام)
اما برخورد حکومت با امام علی (علیه السلام) و حامیان آن حضرت، بسیار سخت و تند بود. آنان به خانۀ دختر رسول خدا (صلی الله علیه و اله) هجوم آوردند و سرور زنان دو عالم را مضروب کردند و آن بانو براثر آن جراحت به شهادت رسید.
خطر نابودی اسلام
امام علی (علیه السلام) تا زمانی که حضرت زهرا (س) به شهادت نرسیده بود، با غاصبان خلافت بیعت نکرد، ولی پس از شهادت آن حضرت بهسبب حوادثی که رخ داده بود، برای حفظ اساس اسلام و جلوگیری از نابودی دین حاضر به بیعت شد. این تأخیر گواه روشنی است بر اینکه امام (علیه السلام) حقّی برای غاصبان خلافت قائل نبوده و بیعت آن حضرت براساس مصلحت صورت گرفته؛ چراکه اگر امام (علیه السلام) خلافت را حق آنان میدانست، عذری برای تأخیر بیعت نداشت.
زمانی که رهبری بهدست کسانی افتاد که به رموز اسلام واقف نبودند و علم کافی نسبت به قرآن و تفسیر آن نداشتند و احکام الهی و تکالیف مسلمانان را نمیدانستند، امام (علیه السلام) نسبت به بقای اسلام احساس خطر کرد. بنابراین امام علی (علیه السلام) تکلیفی در این موضوع نداشت و نمیتوانست در مقابل غاصبان خلافت، اقدام عملی کند، اما در موقعیتهای مناسب بهصورت نظری با آنان مخالفت میکرد.
تدابیر امام علی (علیه السلام) برای حفظ اسلام
امام علی (علیه السلام) در دوران امامت خود با سه خلیفه مواجه شد. در این شرایط، وظیفۀ آن حضرت این بود که نهال اسلام را از نابودی حفظ کند. در روایتی آمده که اسلام پس از پیامبر (صلی الله علیه و اله) همچون طفلی نوپا بود، اما آن را دواندند و به او آسیب رساندند.
بیعت با ابوبکر
اشاره کردیم که در زمان روی کار آمدن خلیفۀ اول، امام (علیه السلام) از بیعت با او و به رسمیت شناختنش خودداری کرد، تا آنجا که به این بهانه به خانۀ آن حضرت هجوم آوردند. اما پس از آنکه یاوری برای دفاع از حق نیافت، بهخاطر مصالح اسلام با ابوبکر بیعت کرد.
از امام باقر (علیه السلام) روایت شده که فرمود: «امام علی (علیه السلام) با ابوبکر بیعت نکرد تا هنگامی که احساس کرد شعار لا اله الا الله و محمد رسول الله در آستانۀ نابودی است».
چنین خطری در زمانی احساس شد که مرتدّین بهسوی مدینه میآمدند و درصدد تصرف مرکز عالم اسلام بودند و میخواستند اساس دین را از بین ببرند. در این شرایط امام علی (علیه السلام) برای اینکه خیال ابوبکر از جانب آن حضرت آسوده شود و بتواند با مرتدّین مقابله کند، به او پیغام داد که به خانۀ آن حضرت بیاید تا با او بیعت کند. اینگونه بود که امام (علیه السلام) برای حفظ اساس دین، با ابوبکر بیعت نمود؛ بنابراین بیعت امام از ناچاری بود و نشانۀ حقانیت خلفا نیست.
در زمان ابوبکر، مسائل بسیاری پیش میآمد که خلیفه از حل آن عاجز بود. در این شرایط، امام علی (علیه السلام) او را راهنمایی میکرد و از نصیحت و مشورتدهی ابا نمیفرمود.
قرآن امام علی (علیه السلام)
در این دوران، امام (علیه السلام) اقدامی مهم و بزرگ انجام داد، ولی با واکنش منفی ابوبکر و عمر مواجه شد. امام (علیه السلام) وقتی که خیانت جامعۀ اسلامی را ملاحظه نمود و از همراهی آنان مأیوس شد، فرمود: «من عبا به دوش نمیگیرم و از خانه بیرون نمیآیم، مگر زمانی که بنا بر وصیت رسول خدا (صلی الله علیه و اله) قرآن را جمعآوری کنم». امام (علیه السلام) چند روز از خانه خارج نشد تا اینکه قرآن کریم را تدوین نمود.
بنا بر روایات، آن حضرت سورههای قرآن را براساس ترتیب نزول و همراه با تفاسیر ارزشمندی که رسول خدا (صلی الله علیه و اله) بیان فرموده بود جمعآوری کرد و به خط خود نگاشت. پس از آنکه این قرآن آماده شد، حجم بسیاری پیدا کرد؛ ازاینرو امام (علیه السلام) آن را بر شتری حمل نمود و به مسجد پیامبر (صلی الله علیه و اله) آورد تا در اختیار مردم قرار دهد. اما غاصبان خلافت اعلام کردند که ما را به تو و قرآن تو نیازی نیست.
امام علی (علیه السلام) فرمود: «من برای ارائۀ آن وظیفهای داشتم، اما اکنون که چنین کردید، دیگر به آن دست نخواهید یافت تا هنگامی که خدا اراده کند».
قرآن امام علی (علیه السلام) میراث خاصّ امامان است و اکنون در اختیار امام عصر (علیه السلام) قرار دارد و در زمان ظهور به مردم عرضه خواهد شد.
ممکن است این سؤال پیش بیاید که چرا امیرالمؤمنین (علیه السلام) در زمان خلافت خود قرآن را عرضه نکرد. پاسخ این است که در عصر خلیفۀ سوم قرآن تنظیم شد و با همکاری حکومت، در جامعه جا افتاد. در این شرایط اگر قرآن با ترتیب دیگری عرضه میشد، باعث اختلاف در جامعه میشد و ممکن بود اصل قرآن مورد تردید قرار بگیرد؛ بنابراین امام (علیه السلام) صلاح ندانست که قرآن را به جامعه عرضه نماید.
از وارد کردن تمامی اطلاعات ضروری که با علامت (*) مشخص شده اند اطمینان حاصل کنید. وارد کردن کدهای اِچتیاِماِل مجاز نیست.