اى ابوذر
گاهى کسى (حسنه ) اى انجام مى دهد و با تکیه بر آن ، زشتیهایى را مرتکب مى شود.
و گاهى (سیّئه ) اى مرتکب مى شود، ولى به خاطر ترس از خدا و خوفِ عقاب ، در قیامت ایمن به صحنه مى آید
آرى … گاهى گناه ، به بهشت مى برد، و طاعت ، به آتش ! و این عجیب نیست …
بهتر است از زبان حبیب خدا، محمد صلی الله علیه و اله بشنویم :
اى ابوذر!…
گاهى بنده اى گناه مى کند. ولى به سبب همان ، اهل بهشت مى شود.
پرسیدم:
چگونه ، اى پیامبر؟
فرمود: این گناه ، همیشه (نصب العین ) اوست و همواره از آن توبه مى کند و به خداوند پناه مى برد،… تا آنکه به بهشت درآید
اى ابوذر!…
زیرک ، کسى است که براى پس از مرگ ، عمل کند و عاجز و ناتوان کسى است که با پیروى از هواى نفس و خواهشهاى دل و آرزوهاى دور و دراز، عقب بماند…
زهد از دیدگاه محمّد صلی الله علیه و اله
دعوت رسول خدا صلی الله علیه و اله به زهد، دعوت به حریّت و آزادگى و وارستگى است . اگر دنیا را هم نکوهش مى کند، در همین رابطه است .
ثروت ، شریف است ، ولى تا وقتى که انسان را به غرور و استکبار و تباهى نکشد. مال ، نعمت خداوند است ؛ اما تا آنگاه که طناب دست و پا نگردد و حرص ، انسان را از انفاق و صدقه و ایثار، باز ندارد و خصلتهاى قارونى را در وجود انسان نرویاند.
دنیا خوب است ؛ ولى تا آنجا که بار دوش انسان در حرکت به سوى خدا نگردد. بلکه ره توشه صراطِ کمال شود.
همچنان کلام پیامبر در این وادى سیر مى کند. آن هم با عبد خالص و وارسته اى چون ابوذر غفارى که عشق خدا و حق ، در دلش جا گرفته و از بردگى دنیا به بندگى خدا رسیده است .
ابوذر مى گوید: پرسیدم :
یا رسول اللّه ! زاهدترین مردم کیست ؟ فرمود:
آنکس که گور و پوسیدگى بدن در قبر را فراموش نکند!
آرایشهاى اضافى دنیا را واگذارد و رها کند،
آنچه را مى ماند و (باقى ) است ، بر آنچه ناپایدار و (فانى ) است ، برگزیند،
و فردا را از روزها و عمر خویش به حساب نیاورد (دل به آینده نبندد) و خود را در زمره مردگان بشمارد.
اى ابوذر!…
خداوند، نسبت به ثروت اندوزى به من وحى نکرده است .
ولى نسبت به تسبیح خدا و سجود و عبادت ، فرمانم داده است .
و دستور داده که : خدا را تا حدى و زمانى عبادت کن ، که به یقین برسى !) (۲۵)
باز هم دنیا
دنیا، مار خوش خط و خالى است که عده اى ، مفتون ظاهر فریبنده آن شده ، از سموم کشنده اش (براى کسى که اسیر آن باشد) غافلند.
پیامبر صلی الله علیه و اله درس مى دهد. او رسول آزادى است و وارستگى مى آموزد و دنیایى را که پاى بند و دست و پاگیر انسان از طیران آدمیّت باشد، نکوهش مى کند. دنیا اگر وسیله رشد شود، خوب است و اگر مانع کمال گردد، زشت است .
دنیا، تیغ دو دمى است که خوبى و بدى آن ، بستگى به چگونگى استفاده از آن دارد.
پیامبر صلی الله علیه و اله خسران انسان را در سایه اسارت دنیا مى داند و هشدار مى دهد. بشنویم از زبان حقگویش :
اى ابوذر!…
سوگند به آنکه جان محمّد (صلی الله علیه و اله) در دست اوست اگر دنیا به اندازه بال مگس یا پشه اى ارزش نزد خداوند داشت ، حتّى یک جرعه آن را هم به (کافر) نمى داد …
اى ابوذر!…
خداوند به برادرم عیسى (علیه السلام ) وحى کرد که :
اى عیسى ! دنیا را دوست مدار، که من دوستش ندارم .
من آخرت را دوست دارم ، که خانه (بازگشت ) است .
اى ابوذر!…
جبریل امین ، تمام گنجینه هاى دنیا را سوار بر مرکبى زیبا پیش من آورد و گفت : اى محمّد (صلی الله علیه و اله)! این گنجینه ها از تو، در عین حال ، نصیب و بهره تو نزد خدا کم نمى شود.
گفتم : دوستم ، جبرئیل ! مرا نیازى نیست .اگر سیر باشم ، سپاس خدا مى گویم .و اگر گرسنه باشم ، از خدا مى طلبم ...
این نظر پیامبر نسبت به دنیاست . گرچه تمام دنیا از آن او و مسخر براى آن حضرت بود و حتى رسول خدا صلی الله علیه و اله در این دنیا حکومت تشکیل داد و فرمان راند، لیک همه اینها براى خدا بود، نه خود دنیا.
پیامبر، با دنیازدگى و مجذوب مظاهر فریباى زندگى دنیوى شدن مقابله مى کند. او مى خواهد پیروان را از اسارت دنیا برهاند. تا دنیا براى انسان ، بت نشود و حیات مادى ، اصالت پیدا نکند.
آزادگى در سایه زهد
پیامبر خاتم ، که براى امت خویش ، دلسوز و مهربان و مربى و معلم است ، مى خواهد پیروان خود را به رستگارى برساند. از این رو، بینش آنان را درباره دنیا چنان تصحیح و ترسیم مى کند که دنیا، مانع رسیدن به فلاح و کوشیدن در راه آخرت نگردد.
این ، همان زهد است . زهد، وارستگى و آزادگى است . رسول خدا صلی الله علیه و اله نیز زهد را ملاک قرار مى دهد و آن را نشانه خیر و نیکى خدا در حق انسان مى داند و مى فرماید:
اى ابوذر!…
هرگاه خداوند، نیت و اراده نیکى درباره بنده اى کند، او را به این سه خصلت آراسته مى کند:
در دین ، دانایش مى کند،
در دنیا، زاهدش مى سازد،
و نسبت به عیوب خویش ، بصیرت و بینایى اش مى دهد.
اى ابوذر!…
هیچ کس در دنیا زهد نمى ورزد، مگر آنکه خداوند، حکمت را در قلبش مى رویاند و گفتار حکیمانه را بر زبانش جارى مى سازد و او را به عیوب دنیا و به درد و درمان آن آگاه مى کند و از این دنیا به سوى (دارالسلام ) ، به سلامت عبورش مى دهد…
اى ابوذر!…
اگر برادرى را دیدى که در دنیا زهد مى ورزد، به سخنش گوش فرا ده ، چرا که به او حکمت تلقین مى شود
ساده زیستى
روحیه اشرافیگرى و تجمل پرستى ، مورد نکوهش رسول خدا (ص ) است و زندگى آمیخته به زرق و برق ، کبر و غرور و غفلت مى آورد.
پیامبر، در بیان شیوه مردمى و پرهیز از عجب و غرور و دعوت به تواضع و خاکسارى مى فرماید:
اى ابوذر!…
من لباس خشن مى پوشم !
پس از غذا، انگشتانم را مى لیسم ،
و بر مرکب بدون زین سوار مى شوم نمونه هاى رفتار دور از کبر
هرکس از سنّت من اعراض کند، از من نیست .
اى ابوذر!…
مال دوستى و برترى طلبى ، نسبت به دین انسان ، از دو گرگ درنده اى که به گله اى افتاده و مشغول دریدن باشند. خطرناک تر است …
ابوذر مى گوید: پرسیدم : اى رسول خدا!
آیا خائفان خاضع و متواضع و یادکنندگان خدا، اینان زودتر از دیگران به بهشت مى روند؟
فرمود: نه ! ولى تهیدستان مسلمان ، بر دیگران براى ورود به بهشت ، پیشى مى گیرند. نگهبانان بهشت به آنان مى گویند: صبر کنید تا به حساب شما رسیدگى شود.
مى گویند: حسابِ چه ؟ به خدا سوگند، ما نه مالک چیزى بودیم که ستم یا داد کنیم ، و نه چیزى به ما واگذار شده بود که سخت بگیریم یا گشایش دهیم و دست دل باز باشیم . امّا، ما پروردگار خویش را عبادت کردیم ، تا آنکه ما را فرا خواند، و ما اجابت نمودیم …
اى ابوذر!…
دنیا، دلها و بدنها را مشغول مى سازد. خداوند نیز، از آنچه نعمتهاى حلال در اختیار ما نهاده ، سؤ ال خواهد کرد، تا چه رسد به حرامها
آرى … ساده زیستى ، نوعى سبکبارى است و علایق بیشتر و گردآورى مال و وسایل بیش از ضرورت ، پاسخگویى فرداى ما را در دادگاه عدل ، دشوارتر مى سازد.
پس ، خوشا آنان که سبکبار و سبکبالند. پروازشان آسانتر و کوچشان بى دردسرتر است .
غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود
زهر چه رنگ تعلق پذیرد، آزاد است .
دنیاى کفاف یاوبال ؟
اى ابوذر!…
من از خداى متعال خواسته ام که رزق و روزى دوستدارانم را در حدّ (کفاف ) قرار دهد، و ثروت و اولاد دشمنانم را زیاد کند.
اى ابوذر!
خوشا به حال آنان که به دنیا بى رغبت اند و به آخرت شیفته و مشتاق ! آنان که زمین خدا را مسند خویش مى دانند و خاک را بستر، و آب آن را عطر! آنان که قرآن و (دعا) را شعار و دثار (جامه زیرى و رویین ) قرار مى دهند و دنیا را به نحوى سپرى مى کنند.
اى ابوذر…
کِشت آخرت ، (عمل صالح ) است و کشت دنیا، مال و اولاد
آرى … دنیاى کفاف ، که رفع نیاز انسان را بکند، بال پرواز است ؛ ولى ثروت زیاد و اولاد، و بال زندگى ، چرا که انسان را به خود مشغول مى سازد و دلبستگیها را مى افزاید و انسان را از پرداختن به آخرت ، باز مى دارد. براى کسى که (هدف ) را آخرت بداند، کمى ثروت و اولاد، مطلوب است ، چرا که از موانع کاهش مى یابد و ابزار تعلّق کمتر مى شود.
زندگى گسترده و مال انبوه ، هم در دنیا مشکلات دارد، هم در آخرت ، حسابرسى دقیقتر و طولانى ترى خواهد داشت . رسول خدا صلی الله علیه و اله چگونه مى زیست و از متاع زندگى و دنیا چه داشت ؟ وقتى دیده از جهان فروبست ، به عنوان میراث چه باقى گذاشت ؟
ساده زیستى آن حضرت ، سرمشق پیروان اوست .
دلهاى روشن
وقتى دل ، روشن باشد، دیدنی ها را خوب مى بیند و درک مى کند. اما دلهاى تاریک ، به روى حقایق هستى بسته است و در ظلمتى وحشتزا به سر مى برد. پیامبر رحمت ، به ابوذر غفارى ، دراین باره مى فرماید:
اى ابوذر…
وقتى (نور) ، به قلبى وارد شود، آن دل وسیع و گشاده مى شود
پرسیدم : اى رسول خدا (صلی الله علیه و اله )، نشانه آن چیست ؟
فرمود: روى آوردن به سراى جاودانگى دورى گزیدن از سراى غرورو آمادگى براى مرگ ، پیش از فرا رسیدنش ...
دلهاى تیره و غافل ، در برابر مرگ ، غافلگیر مى شوند، چرا که آماده مواجهه با آن نیستند. از این رو، از آن گریزانند و هراسان !
امّا دلهاى روشن ، که مسیر آینده زندگى و حیات مستمر خویش را، متصل به آخرت مى دانند، مرگ را کلید گشایش آن در مى شمارند و پیش از رسیدن مرگ ، چشم انتظار آمدنش هستند. از این رو، دل به این خانه موقتى نمى بندند که دل کندن از آن هم دشوار شود، بلکه امیدشان به سراى ابدى آخرت است و براى آنجا رهتوشه برمى گیرند و آماده مى شوند.
دلهاى خائف
دلى که کانون خوف و خشیت از خدا باشد. ارزشمند و مقدّس است .
گوهرى است نایاب و گرانبها و ستودنى ! امّا، همه ارزش و اعتبار آن ، به خلوص در خشیت و بى ریایى در خوف است . پیامبر خدا صلی الله علیه و اله در حفظ و ارزش چنین دلى ، به ابوذر رهنمود مى دهد:
اى ابوذر…
از خدا پروا کن ، و به مردم نشان مده که از خداوند، خشیت و خوف دارى که تو را اکرام کنند و بزرگ بدارند، در حالى که دلت به فجور گرفتار است
اى ابوذر…
در هر چیزى ، نیّت صالح داشته باش ، حتى در خوابیدن و خوردن …
یعنى حتى مادّى ترین چیزها و کارها را (همچون خور و خواب ) مى توان بانیّت و انگیزه الهى ، تبدیل به عبادت و معنویت کرد. آنکه نمازش ریایى است ، بى ارزش مى شود و آنکه طعامش براى خداست ، ارزش مى یابد. و این ، تأثیر شگفت و دگرگون ساز نیّت در اعمال است .
اى ابوذر!…
عظمت خداوند در دل و جانت باید بزرگ باشد و او را به عظمت یاد کنى …
اى ابوذر…
خداوند را فرشتگانى است که از خوف خدا همواره در حال (قیام ) اند و تا روز رستاخیز بزرگ ، یک لحظه هم سربلند نمى کنند، ذکر همگى شان این است که سبحانک و بحمدک خدایا! تو پاک ، و منزهى ، تو را آنگونه که شایسته اى ، عبادت نکرده ایم …
اى ابوذر…
یک مؤ من اگر به اندازه هفتاد پیامبر هم عمل و عبادت داشته باشد، از هول و هراس قیامت آن را کوچک و کم مى شمارد. روز قیامت ، چنان هول انگیز و وحشتناک است که فرشتگان و رسولان به زانو درمى آیند حتّى پیامبر بزرگى همچون ابراهیم ، اسحاق را فراموش کرده ، مى گوید: خدایا! من ابراهیم ، خلیل توام ! مرا از یاد مبر...
دل خائف ، که میان بیم و امید به سر مى برد، ارزش والایى دارد و سرمایه مؤ من است و در سایه همین خوف و خشیت است که انسان از غرور عبادت مى رهد و تضرّع و نیایش و نیاز به درگاه پروردگار پیدا مى کند.
عبرت از مرگ
مرگ ، قویترین دلاوران و داناترین فرزانگان را به زانو درآورده است . شترى است که در خانه همه کس مى خوابد. سرنوشت حتمى همه انسانهاست و هرکس دیر یا زود، در کام آن فرو خواهد رفت . از این رو، نباید چون غافلان بیخبر، بى اعتنا از کنار آن گذشت .
وقتى جنازها به گورستان برده مى شود، نمایشى است از حقیقتى بزرگ و حتمى که در انتظار ما نیز مى باشد. پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله چنین تعلیم مى دهد:
اى ابوذر…
هنگام بردن جنازه ها، هنگام نبرد و هنگام تلاوت قرآن ، صدایت را پایین بیاور و داد و فریاد راه مینداز
اى ابوذر!…
وقتى در پى جنازه اى راه مى افتى ، عقل خود را در آن حال به کار بگیر، بیندیش و خشوع داشته باش و بدان که تو هم به آن خواهى پیوست !
اى ابوذر!
هرچیزى که فاسد شود، نمک دواى آن است ، اگر نمک فاسد شود، درمانى ندارد.
هرچه بگندد نمکش مى زنند
واى به روزى که بگنند نمک
اى ابوذر!
دو رکعت ، بطور معمول و متعارف ، امّا از روى تفکر وآگاهانه ، بهتر است از یک شب ، شب زنده دارى با دلى که غافل و بى توجّه است …
تلخى حق
حق گفتن ، حق شنیدن ، حق پذیرفتن ، همه و همه سنگین است و تلخ ، چرا که گاهى با خواسته هاى انسان و امیال نفسانى در تعارض است . ولى پذیرفتن حق تلخ انسان را به کمال مى رساند و زیر بار نرفتن ، دل راتباه مى سازد.
پیامبر صلی الله علیه و اله در این زمینه مى فرماید:
اى ابوذر!…
حق ، سنگین و تلخ است .
باطل ، سبک و شیرین است .
و چه بسا شهوت یک ساعت ، که موجب اندوه طولانى مى گردد
انتقاد بجایى که از تو مى کنند، کلمه حقى است که پذیرفتن آن شهامت مى خواهد. بیان سخن حق در پیش روى یک خودکامه ، جهادى است بزرگ ، که شجاعت مى طلبد. در یک قضاوت و داورى نیز، اگر رأى داور و حکم قاضى براساس حق بود، ولى مخالف رأى و پسند و خواسته دل ما، آن حق را (که در واقع شیرین است ) تلخ خواهیم یافت و تحمل آن را سنگین و فوق طاعت خواهیم دید. کلام نبوى ، در صدد آن است که به ابوذر، این زمینه و استعداد تحمل را عطا کند که نه از گفتن حق بهراسد، نه از شنیدن حق بگریزد و نه از تحمّل حق ، شانه خالى کند.
محاسبه نفس
اى ابوذر!…
پیش از آنکه به حساب تو برسند، خود به حسابت برس ،
که این کار، حسابرسى تو را در فردا، آسان خواهد کرد.
و پیش از آنکه تو را وزن کنند، خودت را بیازماى و بسنج .
و براى آن عرضه بزرگ (در قیامت ) آماده باش !
روزى که به خداوند عرضه مى شوى و هیچ چیز نهان تو از خداوند پنهان نیست .
اى ابوذر!…
از خداوند شرم کن . سوگند به آنکه جانم در دست اوست ، من همواره وقتى براى تخلّى بیرون مى روم از شرم دو فرشته اى که همراه منند، چیزى بر سر مى افکنم …
اى ابوذر!…
آیا مى خواهى وارد بهشت شوى ؟ گفتم : آرى فدایت شوم ! فرمود :
آرزوهایت را کوتاه کن و مرگ را نصب العین خویش قرار بده و از خداوند، به نحو شایسته شرم کن .
شرم از خدا آن است که گورستان و گورها و پوسیدگى بدنها را فراموش نکنى ، شکم و اندرونش را حفظ کنى ، سر و اندیشه هایش را حفظ کنى .
هرکسى که کرامت و بزرگوارى آخرت را بخواهد، باید زینتهاى دنیوى را رها کند. هرگاه چنین شدى ، بحق ، به (ولایت الله ) رسیده اى…
آبشارى است از کلمات حکمت بار و سراسر موعظه و پند و آموزش . البته براى دلهاى حق نیوش و عبرت پذیر. محاسبه نفس ، مهمترین برنامه خودسازى و کنترل خویش از تباهى هاست . و آنکه به حساب خود نرسد، باخته است .
شلیک بى خشاب
دعوت دیگران به حق و معروف ، وقتى مؤ ثر است که دعوت کننده ، خود اهل عمل باشد. به قول معروف : سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند!
عالمان بى عمل ، درختان بى ثمرند و داعیان و مبلغّان و سخنورانى که به گفته ها و دعوتهاى خویش ، پایبند نیستند، هرگز در دل دیگران تاءثیر نمى گذارند. دعوتى که فقط از زبان برمى خیزد (نه از دل و عمل ) تنها به گوش طرف مى رسد نه بر دل و جان
آموزش نبوى صلی الله علیه و اله در این زمینه چنین است :
اى ابوذر!…
مَثَل کسى که بدون (عمل ) ، دعوت مى کند، همچون کسى است که بدون (زه ) ، کمان مى کشد و تیر مى اندازد…
کمى دقت در این باره ضرورى است . آنچه عامل حرکت تیر به جلوست ، فشارى است که با کشیدن زه کمان ، بر تیر وارد مى شود و آن را به جلو پرتاب مى کند. هرچه زور بیشتر باشد و کمان و زه ، به قوّت کشیده شود، تیر بیشتر جلو مى رود. امّا کمانِ بى زه چطور؟ روشن است که تیر، در همان جا، جلوى تیرانداز مى افتد و پیشروى ندارد. در مثال جدید نیز مى توان گفت :
هرچه چاشنى یک گلوله بیشتر باشد، شدت انفجار واشتعال قوى تر است و بُرد گلوله هم ، بیشتر.
سخن و دعوت ، همچون تیر و گلوله است . عمل به مثابه خرج و چاشنى و انرژى متراکم براى پیش بردن تیر و گلوله است . آنکه بى عمل ، اقدام به دعوت مى کند، دعوت و کلامش بى تاءثیر است .
بشنویم این شعر را که :
تیر سخنت به آب شلیک مکن .
بیهوده و بى حساب شلیک مکن .
حرف و عمل تو، چون (سلاح است و خشاب
هشدار که بى خشاب ، شلیک مکن .
ابوذر!…
خداوند، با (اصلاح ) یک بنده مومن ، فرزندان و نوادگان و خانواده او و اطرافش را هم اصلاح مى کند…
مایه فخر خداوند
اى ابوذر!…
خداوند به سه نفر بر فرشتگانش مباهات مى کند و مى بالد:
اوّل : مردى که در بیابان خشک ، به تنهایى اذان و اقامه مى گوید، سپس به نماز مى ایستد. خداوند به فرشتگان مى گوید:به بنده من بنگرید! نماز مى خواند، در حالى که جز من کسى او را نمى بیند. هفتاد هزار فرشته فرود مى آیند و پشت سر او به نماز ایستاده ، تا فرداى آن روز، برایش استغفار مى کنند.
دوّم : مردى که نیمه شب از خواب برمى خیزد و در تنهایى به نماز مى ایستد و به سجده مى افتد و در حال سجده ، خوابش مى برد. خداوند به فرشتگان مى گوید: به بنده ام بنگرید؛ روحش نزد من است ولى جسدش در حال سجده است .
سوّم : مردى که همراه جمعى مبارز و رزمنده است . در میدان نبرد، همراهانش مى گریزند؛ اما او یک تنه مى ایستد و مى جنگد، تا به شهادت برسد
راستى که چنین کسان ، شایسته مباهات خداوندند.
آنان که در میان غافلان ، بیدارند و هشیار!
در میان فراریان گریزان ، مقاومند و نستوه .
آنان که از شوق مناجات و عشق به خدا، شبها از بستر کناره مى گیرند و اهل ذکر و سجودند. رابطه شان باخدا، همیشگى و همه جایى است . در تنهایى و خلوت هم خدا را از یاد نمى برند و با یاد او، ماءنوس و دلخوش و دلگرمند.
زمینهاى شاهد
همه هستى ، آیات خداوند است .
به اذن خدا، ذرّات جهان مى توانند از شعور برخوردار شوند و بر نیک و بد انسانها گواهى دهند. سرزمینى که گناهى در آن انجام گرفته و مکانى که کار شایسته در آن شده است ، همه و همه ، شاهد اعمال انسانند و در روز داورى نیز، به گواهى خواهند آمد.
اى ابوذر!…
هیچ کس نیست که در قطعه زمینى ، پیشانى بر خاک سجود بگذارد؛ مگر آنکه آن زمین ، روز قیامت به نفع او گواهى مى دهد.
هیچ منزل و مأوایى نیست که جمعى در آن فرود آیند؛ مگر آنکه آن منزلگاه ، آنان را لعن مى کند یا برآنان درود مى فرستد به تناسب عملشان در آنجا
اى ابوذر!…
هیچ صبح و شبى نیست و هیچ قطعه زمینى نیست ؛ مگر اینکه به همسایگانش ندا مى دهد:
آیا کسى بر تو گذشت که خدا را یاد کند؟
آیا کسى از تو عبور کرد که در سجود براى خدا، پیشانى بر تو نهد؟
برخى گویند: آرى . بعضى گویند: نه ! سرزمینى که جواب مثبت دهد، احساس فراخى وانبساط مى کند و خود را از زمین مجاور، برتر مى بیند…
اگر انسان ، در هر جا که هست ، توجه داشته باشد که روزى زمین و زمان ، فضا و محیط، به نفع یا ضرر او شهادت خواهند داد، حال و وضع دیگرى خواهد داشت . این احساس ، مانع بسیارى از خطاها و گناهان مى شود.
اى ابوذر!…
وقتى مؤ منى از دنیا مى رود، زمین چهل روز بر او مى گرید…
آرى … در احساس مکتبى اهل ایمان ، تمام کائنات ، از شعور خاصّ خود برخوردارند. همه آنچه در زمین و آسمانند، تسبیح گوى ذات پاک الهى اند، هرچند ما زبان تسبیح گویشان را نفهمیم .
تسبیح گوى او نه بنى آدمند و بس
هر بلبلى که زمزمه بر شاخسار کرد.
سرمایه جوانى
رسول خدا صلی الله علیه و اله در توجه دادن به سرمایه جوانى و سود بردن از نقد حیات و همنشینى با نیکان فرمود:
اى ابوذر!…
هیچ جوانى نیست که از دنیا بگذرد و جوانى خود را در راه طاعت خدا سپرى کند، جز آنکه خداوند، پاداش هفتاد و دو (صدّیق ) به او بدهد.
اى ابوذر!…
ذاکر در میان غافلان ، همچون رزمنده در میان فراریان است .
اى ابوذر!…
همنشین خوب ، بهتر از تنهایى است و تنهایى بهتر از همنشین بد. نیک گفتن بهتر از سکوت است و سکوت ، بهتر از بدگویى .
اى ابوذر!…
جز با مؤ من همنشینى مکن و طعامت را جز اهل تقوا نخورد! طعام خود را به کسى بخوران که به خاطر خدا دوستش مى دارى و از طعام کسى بخور که نسبت به تو محبت خدایى دارد…
مراقبت زبان و بیان
گفتار، یا خلق آزار است یا محبت آور. زبان نیز ابزارى است که یا منشاء خیر است ، یا سرچشمه بدى و زیان . وما به گفته هاى خویش نیز محاسبه خواهیم شد. این است که حضرت رسول (ص ) اینگونه توصیه مى فرماید:
اى ابوذر!…
خداوند، نزد هر زبانِ گویاست . پس هر کس باید در گفتار خویش تقوا داشته باشد و بداند چه مى گوید. سخنان اضافى راترک کن ، از سخن همان مقدار تو را بس که نیازت را برسانى .
اى ابوذر!…
در دروغگویى انسان همین بس که هر شنیده اى را باز گوید. هیچ چیز به اندازه زبان مستحق حبس طولانى نیست …
آنگاه پس از توصیه به احترام پیرمردان و حاملان قرآن که اهل عمل اند و حاکمانى که دادگرند. مى فرماید:
اى ابوذر!…
کسى که نگهدار زبانش نباشد، کارى نکرده است !
نه عیبجو باش ، نه مداح و متملق ، نه طعنه زن و مجادله گر.
اى ابوذر!…
کسى که بد اخلاق باشد، پیوسته از خداوند دور مى شود.
اى ابوذر!…
سخن پاک ، صدقه است ، و هر گامى که به سوى نماز بردارى ، صدقه است …
و این کلام نبوى ، توسعه اى در قلمرو نیکوکارى است و اینکه صدقه را تنها انفاق مالى ندانیم . بلکه هر گفتار پسندیده و هر روى آوردن به سوى نماز و نیایش نیز مصداقى از صدقه به شمار مى رود و همان پاداشها را دارد.
اَدب مسجد رفتن
عبادت ، پاسخ به ندا و دعوت الهى است . خداوند، انسان را براى معرفت و عبادت آفرید و معبدِ مسلمین ، مساجد است ، و مسجد محل سجود و خاکسارى در برابر حق ونهادن پیشانى بندگان در آستانِ جلال و کبریاى آفریدگار. از این رو، حضرت رسول صلی الله علیه و اله توصیه فرمود:
اى ابوذر!…
هر کس دعوت الهى را اجابت کند (با عبادت و سجود) و مساجد خدا را نیکو آباد سازد، پاداش او از جانب خداوند، (بهشت ) است .
ابوذر مى گوید: عرض کردم : اى رسول خدا! پدر و مادرم فدایت ! مساجد خدا را چگونه مى توان آباد کرد؟ فرمود
در مسجدها، نباید صداها به جار و جنجال ، بلند شود،حرفهاى یاوه و باطل در آن زده نشود، در مسجد، کار خرید و فروش و داد و ستد، انجام نگیرد، تا وقتى در مسجدى ، حرف و کار بیهوده را رها کن .اگر چنین نکردى ، در روز رستاخیز، جز خویشتن را سرزنش نکن !
اى ابوذر!…
تا هنگامى که در مسجدى ، خداوند به پاداش هر نفس که در آن بر مى آورى ، رتبه اى در بهشت ، عطایت مى کند و فرشتگان حق بر تو درود مى فرستند و با هر دم برآوردنت ، ده حسنه برایت نوشته مى شود و ده سیّئه و گناه از تو محو مى گردد.(
اى ابوذر!… خداوند مى فرماید:
بهترین بندگانم آنانند که بخاطر من با همدیگر دوستى و محبّت مى کنند، دلهایشان وابسته و پیوند خورده با (مساجد) است و در سحرها، اهل استغفار و تهجّدند. گاهى بخاطر اینان ، عذاب را از زمینیان برمى گردانم !
اى ابوذر!…
در مسجد نشستن ، بیهوده است ، مگر براى یکى از این سه کار باشد:نماز گزاردن ، ذکر خدا گفتن ، علم آموختن ...
آرى … آبادى مساجد، به رعایت ادبِ عبّودیت و توجّه به خداوند است و به پایگاه شدنش براى ذکر و علم و فرهنگ و
عرفان ، نه فقط به کاشیکاریها، سنگفرشها، گنبد وگلدسته ها!….
آبادى مسجد به نماز و به دعاست
عمران وى از همّت و اخلاص شماست
آباد کن از نماز، تو خانه حق
شکرانه نعمت که خدا داده تو راست
برگردیم به دنباله کلام نورانى رسول حق و پیامبر رحمت :
تقوا، ملاک قبول عمل
اى ابوذر!…
بیش از (عمل ) ، به (تقواى در عمل ) بپرداز، چرا که هیچ کارى هرچند اندک ، اگر همراه با تقوا باشد، اندک نیست !
چرا که عمل ، باتقوا پذیرفته مى شود، و عمل مقبول ، چگونه کم خواهد بود؟! خداوند مى فرماید: پروردگار، تنها کار نیک را از صاحبانِ تقوا مى پذیرد.
اى ابوذر!…
انسان ، هرگز (متقّى ) نخواهد بود، مگر آنکه از خویشتن حساب بکشد، شدیدتر و دقیق تر از حساب کشیدن شریک از شریک خود! انسان باید بداند که خورد و خوراکش ، پوشاکش ، زندگیش ، از کجاست ؟ از (حلال ) ، یا (حرام ) ؟
اى ابوذر!…
هرکس نسبت به درآمدهایش بى مبالات باشد، خدا هم از همان راهها به دوزخش مى برد!
اى ابوذر!…
هر که مى خواهد گرامیترین مردم باشد، از خداوند پروا و تقوا داشته باشد.
اى ابوذر!…
محبوب ترین شما نزد خدا، کسى است که بیشتر به یاد خدا باشد، و گرامیترین شما نزد او، با تقواترین شماست و نجات یافته ترین شما، کسى است که از خداوند، بیشتر خوف داشته باشد.
اى ابوذر!…
متّقین ،، از چیزهایى حتّى پرهیز و پروا مى کنند که مردم نمى پرهیزند، که مبادا در (امور مشتبه ) وارد شده باشند.کسى مطیع خداست که خدا را فراموش نکند؛ هرچند که نماز و روزه اش زیاد نباشد. ملاک دیندارى ، (وَرَع ) و (طاعت ) است ...
برکلام نبوى ، چیزى نمى افزاییم ، که خود، گویاست ، و بى نیاز از هر شرح و تعلیقى !
وَرع نیروى بازدارنده از گناه
آن عامل درونى ، که انسان راکنترل مى کند و از محدوده گناه دور مى سازد، نیرویى است به نام ورع که از خداشناسى و خداترسى و ایمان به مبداء و معاد و حساب وکتاب الهى ، سرچشمه مى گیرد. اگر آن عامل ، نباشد یا فعال نباشد، کار انسان زار است و اعمالش تباه . حضرت رسالت صلی الله علیه و اله ابوذر و ما را به این عنصر گرانبها توجّه مى دهد:
اى ابوذر!…
اهل (ورع ) باش ، تا عابدترین مردم به حساب آیى . ورع ، بهترین آیین و شیوه براى شماست .
اى ابوذر!…
علم ، بر عبادت برترى دارد، ولى بدان که اگر آن قدر نماز بخوانید و روزه بگیرید که همچون نى و چون تار شوید، اینها بدون ورع و پرهیز، سودى نمى بخشد.
اى ابوذر!…
آنان که در دنیا، اهل زهد و پرهیزند، اولیاء راستین الهى اند.
اى ابوذر!..
هرکس براى روزقیام وحساب ،سه چیز نیاورد، زیانکاراست .
پرسیدم : آن سه چیست ؟ پدر و مادرم فدایت … فرمود
ورع و پرهیزکارى ، که او را از حرامهاى الهى باز دارد.
حلم و بردبارى ، که نادانى و سفاهت را با آن ردّ کند.
اخلاقى که با آن ، با مردم به مدارا رفتار کند…
و چه راست فرمود، آن پیامبر صدق و آموزگار اخلاق ! ورع حلم و حسن خلق سه ذخیره بزرگ براى روز قیامت است و چه زیانکارند آنان که تهیدست از سه سرمایه ، به محشر کبرى قدم مى نهند…