بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا صاحب الزمان ارواحنا فداک
نقش دانشجوی انقلابی در عرصه جهاد تبیین
«در این جهادی که وجود دارد، در این جنگ بیامانی که وجود دارد بین اسلام و کفر، بین حق و باطل، بین روایت دروغ و حقیقت - این جنگی است بین اینها - ما در کجای این جبهه قرار داریم و حضور داریم؟»[1]
«شما روایت کنید حقایق جامعهی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر حادثهی دفاع مقدّس را روایت نکنید، دشمن روایت میکند، هر جور دلش میخواهد؛ توجیه میکند، دروغ میگوید آن هم ۱۸۰ درجه خلاف واقع؛ جای ظالم و مظلوم را عوض میکند.»[2]
«جهاد تبیین» اصطلاحی است که نخستینبار توسط مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای در اردیبهشت سال ۱۳۹۵ شمسی بهکار رفت و سپس ایشان در آذر ماه ۱۴۰۰ به تبیین و بررسی آن پرداختند[3] و در سخنرانیهایی که بعد از این تاریخ ایراد فرمودند نیز ابعاد و جهات مختلف این موضوع را تشریح نمودند.
در این نوشتار در صدد هستیم تا با بررسی روایی و بایستگی جهاد تبیین، به رابطه این مقوله با جایگاه «دانشجویی» و نقشی که این قشر میتواند در عرصه جهاد تبیین ایفا کند، بپردازیم.
۱. بایستگی و رَوایی «جهاد تبیین»
مقام معظم رهبری به تصریح خودشان اصطلاح «جهاد تبیین» را از این بخش از وصیتنامه امام علی علیهالسلام «اللَهَ اللَهَ فِی الجِهَادِ بِاَموَالِکُم وَ اَنفُسِکُم وَ اَلسِنَتِکُم فِی سَبِیلِ اللَه»[4] به حَسَنین علیهماالسلام اخذ نموده[5] و معتقدند که «جهاد به لسان» در کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام اشاره به همان معنایی دارد که اصطلاح «جهاد تبیین» بر آن دلالت میکند و بخش عمده تلاشهای اهل بیت علیهمالسلام در مسیر هدایت افراد نیز مصداق همین مبارزات لسانی و جهاد تبیین بوده و ذیل همین عنوان قابل تعریف است.[6]
مقام معظم رهبری همچنین با استناد به بخشی از خطبه اول نهج البلاغه، انبیاء الهی را از بنیانگذاران «تبیین» خوانده و معتقد است که «تبیین» مهمترین وظیفه آنان بوده است.[7] ایشان معتقد است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز با استفاده از همین مدل موفق شدند در میدانهای نبرد و دعوت، جامعهی اسلامی را به جلو حرکت دهند[8] و یکی از مهمترین خصوصیات حکومت امام علی علیهالسلام نیز «تبیین حقایق اسلامی» بوده که در خطبهها و نامههای نهجالبلاغه تبلور یافته است.[9]
ایشان جناب عمار یاسر در آوردگاه صفیّن[10] و بازماندگان نهضت عاشورا خصوصا حضرت زینب سلاماللهعلیها در کوفه و شام را از دیگر «الگوهای تبیینی در صدر اسلام» دانسته[11] و فعالیتهای ایشان را مصداق «جهاد تبیین» میداند.
نکته قابل توجه و حائز اهمیت در این زمینه آن است که دیدگاه رهبری درباره مسأله «جهاد تبیین» ـ مانند تقریبا تمامی دیدگاههای دیگر ایشان در عرصههای مختلف ـ ریشهای قرآنی داشته و در بیانات خود ایشان به این ریشهها اشاره و بلکه تصریح شده است. ایشان در موضعی با استناد به آیه شریفه «اَلَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ اَحَداً اِلاَّ اللّهَ»[12] تأکید میکند که مهمترین وظیفه هر انسان آگاهی در جامعه تبیین و تبلیغ حقیقت است[13] و در موضع دیگری با استناد به آیه شریفه «وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَكْتُمُونَهُ»[14] استدلال میکند که تبلیغ و تبیین به معنای «دستگیری از دلها و ذهنها و انسانهایی که دچار عدم علم، شک و جهالتند»، وظیفهای است که خدا بر عهده انبیاء، عالمان، متفکّران و مصلحان گذارده است[15] و در جای دیگر با استناد به آیه شریفه «فَاِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ»[16] تبیین را اساس و بنمایه تفکر اسلامی و ملاک تمایز آن از تفکر غیراسلامی میداند و معتقد است که در حرکتهای اصلاحی و اجتماعی ما با ذهنها و دلها مواجه هستیم و تا دلها قانع نشود، بدنها راه نمیافتد.[17]
بر این اساس، این ادعا که «تبیین» به عنوان یک وظیفه دینی و تکلیف قرآنی بر ذمه هر مسلمان بصیر و بیدار و دغدغهمند و اصلاحگری قرار دارد، ادعایی قرآنی و معتضد به آیات و روایات متعدد است و انبیاء و اولیاء الهی و اهل بیت علیهمالسلام در رأس همه مصلحان اجتماعی، سردمداران نهضت تبیین در طول تاریخ بودهاند.
ضمناً معرفی «تبیین» به عنوان نوعی جهاد اشاره به این مطلب دارد که از دیدگاه مقام معظم رهبری عرصه تبیین عرصه مبارزه و میدان نبرد است که این نگاه نیز کاملا منطقی و مطابق با واقعیات است. چرا که از دیدگاه توحیدی، تاریخ حیات بشری تماماً میدان مبارزه حق با باطل و جنود الهی با لشکریان ابلیس است و انسان موحد و جامعه ایمانی تا لحظه مرگ خود را در میدان مبارزه میبینند و تمامی رفتارهای خود را مصداقی از جهاد میبینند. خصوصا در عرصه «تبیین» این نبرد و درگیری شدیدتر و جدیتر است و یکی از شیوههای اساسی ابلیس و لشکریانش تلبیس حق و آمیختن حق و باطل با یکدیگر به منظور ایجاد انحراف و خطای شناختی در آدمیان است.
خصوصا در دنیای امروز، گسترش روز افزون اینترنت و توسعه شتابان شبکههای اجتماعی و رسانههای جمعی که در بستر تلفن همراه به راحتی و به صورت گسترده در دسترس همگان قرار گرفتهاند و بخش قابل توجهی از محتوای آنها مبتنی بر تکنیکها و ترفندهای کنترل و مدیریت ذهن هستند، انسان مدرن را در احاطه و چنبره اینترنت و شبکههای اجتماعی قرار داده و ذهن انسانی را به میدانی وسیع برای نوع جدیدی از جنگ و مبارزه مبدل ساخته که از آن به «جنگ شناختی» تعبیر میشود و پیچیدهترین و خطرناکترین نوع جنگ در طول تاریخ بشری است.
لذا اصطلاح «جهاد تبیین» اصطلاحی متقن و حکیمانه است که از پشتوانه منطقی و عقلانی و وحیانی برخوردار بوده و بایستگی پرداختن به آن معتضد به دلائل متعدد عقلی و دینی است.
خصوصا در مورد کشور عزیزمان ایران این مسأله اهمیتی دوچندان دارد. چرا که فضای رسانهای ناظر به کشور و مردم ما عرصه تاخت و تاز مضاعف لشکریان جنگ شناختی است و هجم آتشی که در این میدان نبرد از طرف دشمن متوجه ملت ماست، بسیار عظیم است و چه بسا بتوان ادعا کرد که هیچ هدفی در دنیا مانند ایران و ایرانی مورد هجمه تحریف رسانهای نیست.
در کل جهان ۳۰۰ ماهواره تلویزیونی فعالاند که از این تعداد ۱۱۶ ماهواره فضای ایران اسلامی را پوشش میدهند. شبکههای فارسی زبان که فقط برای فارسی زبانان و خصوصا ایرانیان برنامه تولید و پخش میکنند، رقمی بیش از ۳۰۰ کانال را تشکیل میدهند. به راستی این همه شبکه فارسی زبان در جهان به چه کاری مشغولاند و هدفشان چیست؟! و عجیبتر آن که در بین این شبکهها، تمامی آنهایی که به صورت مستمر و نظاممند برای ایرانیان برنامه تولید و پخش میکنند، به دولتهایی غیر از نظام جمهوری اسلامی و بلکه دولتهایی که دشمن خونی این نظام و مردمان این مرز و بوم میباشند، وابسته هستند. دولتهایی که برای تماشای تلویزیون از مردم خود پول میگیرند و در صورت پرداخت نکردن آنان را جریمه میکنند؛ اما با هزینههای هنگفت به زبان فارسی و برای ایرانیان برنامه تهیه و پخش میکنند!!!
لذا اگر بگوییم وضعیت کشور ما در عرصه جنگ شناختی و رسانهای منحصر به فرد است و مشابهی در هیچ جای دیگر عالم ندارد، ادعای گزافی نیست و این مسأله ضرورت جهاد تبیین در کشور ما را دوچندان میسازد.
۲. نقش دانشجویان در عرصه جهاد تبیین
قشر دانشجو در تمام جوامع و در همه حرکتهای اجتماعی ـ چه حرکتهای صحیح و چه حتی حرکتهای غلط و ناصحیح ـ جزء اقشار پیشرو و پیشران جامعه است که اولاً در خط مقدم میدان مبارزات اجتماعی و مقدم بر دیگر اقشار حرکت میکند و ثانیاً ـ و علاوه بر این که نقش پیشرو دارد ـ پیشران هم هست؛ یعنی نقش هدایتگری و خطدهی به دیگر اقشار و گروهها را نیز ایفا میکند. علت این که قشر دانشجو چنین نقشی را در حرکتهای اجتماعی دارا است، ماهیت دانشجویی است. «دانشجو» یعنی انسانی که به دنبال کسب دانش و آگاهی است؛ حقیقتجو و حقیقتطلب است؛ دغدغه آگاهی و معرفت به حقیقت و واقعیت را دارد. طبیعتا چنین انسانی نگاهش فقط به خودش معطوف نمیشود و از جامعه و وظیفهای که در قبال آن دارد، غافل نمیشود. چون وجود جامعه و وظیفهای که هر یک از آحاد جامعه نسبت به دیگر افراد و کلیت جامعه دارند و نقشی که وضعیت جامعه در سعادت و شقاوت تکتک اعضایش و از جمله خود او دارد، بخشی غیرقابل انکار از همان حقیقت و واقعیتی است که انسان دغدغهمند به دنبال آن است.
از سوی دیگر قشر دانشجو عمدتاً در سنین جوانی به سر میبرند. یعنی سنی که انسان بیشترین انرژی و توان و شور و نشاط و هیجان را دارا است. دانشجو از یک سو از خامی و ناپختگی کودکی و نوجوانی به در آمده و از سوی دیگر هنوز گرفتار مشغولیتهای متعدد زندگی و دغدغههای بزرگسالی و میانسالی نگردیده است. به همین دلیل نیرومندترین و فعالترین قشر جامعه در حرکت و تلاش و ایجاد تغییر و تحول است.
این پتانسیل و این ماهیت باعث میشود تا دانشجو در تمام تحولات و حرکتهای اجتماعی نقشی پیشرو و پیشران داشته باشد و چه بسا بتوان گفت که بعد از سیاستمداران و مردان دین، دانشجویان و دانشگاهیان اثرگذارترین گروهها در تحولات اجتماعی هستند و عرصه «جهاد تبیین» نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست.
بر اساس همین منطق است که مقام معظم رهبری در اوج فتنهی ۸۸ و انقلاب رنگی دشمنان علیه ملت ایران، دانشجویان را «افسران جبهه مقابله با جنگ نرم» خواندند و بار سنگین مسئولیت جهاد تبیین را به صورت جدی متوجه ایشان دانستند.[18]
اما در مورد «جهاد تبیین» و ارتباط آن با قشر دانشجو به طور خاص چند نکته وجود دارد که مستلزم توجه جدی است. نکته اول این که ـ همان گونه که در سطور قبل توضیح دادیم ـ جهاد تبیین یک وظیفه شرعی و الهی است که خدای تعالی آن را متوجه تکتک افراد و خصوصا خواص جامعه فرموده است. لذا ورود در عرصه جهاد تبیین برای دانشجو که قطعا یکی از خاصترین اقشار جامعه است، وظیفهای الهی است که تلاش برای اداء آن پاداش الهی و کوتاهی در برابر آن نیز عقاب و وبال به همراه خواهد داشت.
نکته دوم این که مجاهد عرصه تبیین باید اول خودش آگاه به حقائق و بصیر به واقعیات باشد تا در مرحله بعد بتواند برای دیگران روشنگری کند و ـ همان طور که در بالا اشاره کردیم ـ این دقیقا همان چیزی است که ماهیت دانشجویی اقتضاء آن را دارد؛ یعنی روحیه حقیقتجویی و حقیقتطلبی داشتن و دغدغه آگاهی و معرفت به واقعیت و حقیقت را در ذهن پروراندن و برای رسیدن به این مقصود تلاش کردن. این مسألهای است که ضرورت ایفاء نقش فعال در عرصه جهاد تبیین را برای دانشجو دوچندان میکند. یعنی اگر دانشجو بر اساس ماهیت و اقتضائات وجودیاش در تمام حرکتهای اجتماعی نقش پیشرو و پیشران دارد، در عرصه جهاد تبیین به طریق اولی باید چنین نقشی را ایفا کند.
حتی امروز که آسیبهایی مانند مدرکگرایی گریبانگیر نظام آموزش عالی و بلای جان دانشجو شده است و فضای دانشجویی و دانشگاههای ما از آن چه که بایسته است فاصله زیادی دارد، باز هم نمیتوان پذیرفت که کسی عنوان دانشجو را بر خودش اطلاق کند، اما نسبت به واقعیتی که در جامعهاش میگذرد و وظیفهای که نسبت به جامعه و حقایق جاری آن دارد بیتفاوت باشد.
بیعملی و بیتفاوتی در عرصه جهاد تبیین علاوه بر این که غفلت از وظیفه شرعی است، در تعارض آشکار با ماهیت دانشجویی نیز هست. نمیشود بر کسی نام دانشجو نهاد و او نسبت به واقعیات جامعه و ایفاء نقش بیدارگری برای سایر آحاد جامعه نسبت به این واقعیتها بیتفاوت باشد.
این همان حقیقتی است که در کلام شریف نبوی صلیاللهعلیهوآلهوسلم نسبت به عموم جامعه به آن اشاره شده است و با توجه به توضیحی که گذشت، قشر دانشجو مخاطب مؤکد و خاص این حقیقت است؛ آنجا که میفرماید: «کلکمْ راعٍ وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ»[19] که به تعبیر شریف آیتالله بهجت اعلیاللهمقامهالشریف، معنای این عبارت آن است که «هر کدام از افراد جامعه مسئول هستند و درباره افرادی که به سخن آنان گوش میدهند بازخواست خواهند شد» و از این کلام این گونه استفاده میشود که هر کدام از اهل ایمان در رابطه با آن چه میداند، اگر چه یک کلمه باشد، باید مُعلم دیگران باشد، یعنی به اهلش برساند و تبلیغ کند و از نااهل احتراز و کتمان نماید و نسبت به کلمهای که نمیداند مُتَعَلم باشد.[20]
حتی اگر کسی در جایگاه دانشجویی بگوید: «من نه به لحاظ دینی و نه انسانی و نه جایگاه اجتماعیام هیچ دغدغهای نسبت به جامعه ندارم و نه شرعا و نه از بُعد اخلاقی و نه انسانی و نه بر اساس جایگاه اجتماعی وظیفهای برای خودم نسبت به جامعه و روشنگری نسبت به حقایق و ایفا نقش پیشرو و پیشران در تحولات اجتماعی قائل نیستم!» حتی چنین کسی به حکم عقلِ خودش بایستی برای سعادت خودش به دنبال کشف حقایق و واقعیتهای جامعه باشد.
به عنوان نمونه به یکی از مسائلی که در این عرصه مطرح است اشاره میکنیم. امروزه این واقعیتی غیرقابل انکار است که بخش قابل توجهی از کسانی که در عرصه آموزش عالی ـ اعم از استاد و دانشجو ـ مشغول فعالیت هستند، نگاهشان به مسائل این گونه است که در کشوری زندگی میکنند که به لحاظ علم و فنآوری و مؤلفههای سلامت اجتماعی و رفاه عمومی کشوری عقبافتاده است و مردمانش نسبت به بخش قابل توجهی از مردم دنیا که در کشورهای پیشرفته زندگی میکنند، از بهره بسیار کمتری در این زمینهها برخوردار هستند. این دسته از افراد خود را انسانهای بیچارهای میدانند که در اقلیمی از اقلیمهای جهنم زمینی گرفتار شدهاند و وضعیت سرزمین خود را همطراز کشورهای عقبمانده و فقیر و بیچاره دنیا میانگارند و در مقابل عده دیگری از مردم دنیا ـ عموما ساکنان اروپا و آمریکا و بخشی از آسیای میانه و شرق و جنوب شرق ـ را انسانهای خوشبختی میانگارند که در بهشتهای زمینی ساکناند. نتیجه این نگاه آن است که آمال و آرزوی بخش قابل توجهی از این افراد، جلای وطن و هجرت به اقلیمهای بهشتی زمین و دستیابی به یک زندگی مرفّه در کشورهای به اصطلاح پیشرفته دنیاست.
در مقابل عده قابل توجهی معتقدند که این تصوری واهی است که تنها در ذهنیت عدهای افراد جاهل و بازی خورده وجود دارد و علت وجود این تصور هم چیزی جز جنگ شناختی و تحریف رسانهای نیست و واقعیت، هم در مورد کشور خودمان و هم بقیه دنیا چیز دیگری است. امروزه این حقیقت کاملا آشکار شده است که رسانه این ظرفیت و قابلیت را دارد که از هر مقولهای تصویری را به مخاطب خود ارائه کند که صاحب رسانه آن را میپسندد. امروزه ذهنها و قلبها و نوع تفکر و سلیقه و خواست و بینش عموم مردم به دست کسانی است که صاحب رسانهاند و قدرت رسانهای دارند. اگر این مطلب برای برخی از اقشار جامعه روشن نباشد، برای قشر دانشجو بایستی کاملا روشن باشد و نمیتوان پذیرفت که کسی در جایگاه دانشجویی نسبت به این مسأله غافل یا جاهل باشد.
حال با توجه به این مسأله سوال این است که واقعیت امر در این زمینه در رابطه با کشور ما و سایر کشورهای دنیا چیست؟ آیا واقعیت همین است که گفته شد و کشور ما کشوری عقبمانده و فقیر و مردمان ما مردمانی محروم و بیچارهاند و کشورهای غربی کشورهایی آباد و پیشرفته و مردمانش انسانهایی خوشبخت و برخوردار از مواهب مادی هستند یا حقیقت چیز دیگری است؟!
اکنون بحث ما درباره پاسخ این سوال نیست و ما در صدد بررسی این مسأله نیستیم. اما واقعیت هر چه که باشد، نکتهای در این میان وجود دارد که بسیار حائز اهمیت است و آن این که تنها بخشی از گروه اول امکان مهاجرت به سایر نقاط دنیا برایشان فراهم میشود و بیشتر این افراد مجبورند تا آخر عمر در همین سرزمین باقی بمانند. بر اساس شواهد و قرائن متعدد و از جمله اقرار و اعتراف خود مهاجران و کلیپهایی که به وفور در شبکههای اینترنتی از این اعترافات رد و بدل میشوند و تحقیقات متعددی که ناظر به پدیده مهاجرت انجام شده و فیلمهای مستندی که مبتنی بر این تحقیقات تدوین شدهاند[21] ـ از آن گروه قلیلی که مهاجرت میکنند نیز تنها عده کمی ـ که نخبگان علمی هستند ـ به موفقیت و رفاه مطلوب دست پیدا میکنند و مابقی این افراد به یک زندگی معمولی اکتفاء میکنند و بلکه شرایط برای بسیاری از ایشان به مراتب از کشور خودمان سختتر میشود. به عبارت دیگر، عموم این افراد با یک تصور ذهنی و آرزوی دستیابی به یک زندگی مرفه رنج مهاجرت را با همه سختیهایش به جان میخرند و در آخر با واقعیتی متفاوت با تصور و آمال و آرزوهایشان مواجه میشوند و دچار سرخوردگی میشوند. مگر کسانی که تحت تأثیر ارزشها و سبک زندگی غربی کاملا مسخ شده باشند و آن قدر توسط رسانه تخدیر شده باشند که حتی پس از لمس واقعیت، باز هم در توهم خودشان باقی بمانند و دلخوش به این باشند که به بهشت موهوم و خیالیشان دست پیدا کردهاند و از هوای بهشتی تنفس میکنند.
آن گروهی هم که امکان مهاجرت برایشان فراهم نمیشود، چون خود را در جهنم زمینی زندانی میدانند، هیچ احساس تعلقی به سرزمینشان در خود نمییابند و به هر میزان از رفاه و مواهب مادی هم که در این سرزمین دست پیدا کنند، باز هم احساس بدبختی و عقبماندگی داشته و با یأس و ناامیدی و روزمرگی به زندگی خود ادامه میدهند و دائما در صدد فرصتی برای فرار از این وضعیت هستند که ضرر این حالت ـ که از آن به «میل به مهاجرت» تعبیر میشود ـ برای شخص و جامعه کمتر از خود مهاجرت نیست.
حال با توجه به این مسأله و نیز با توجه به رواج جنگ شناختی در همه دنیا و جنایتی که ابزار رسانه میتواند در عرصه قلب و تحریف واقعیت انجام دهد و خصوصا شرایط خاصی که کشور ما در عرصه جنگ شناختی دارد ـ و در سطور بالا به آن اشاره کردیم ـ بر هیچ انسان عاقلی پوشیده نیست که تحقیق و بررسی و واکاوی واقعیت در مورد وضعیت عمومی کشور خودمان و مابقی کشورهای دنیا از نظر اقتصادی و سیاسی و وضعیت رفاه عمومی و سلامت اجتماعی و آزادیهای مدنی و ... از ضروریترین مسائل زندگی تکتک ما ایرانیان است که غفلت از آن حتی با صرف نظر از اعتقادات دینی و عِرق ملی و حس وطندوستی و وظیفه انسانی و اجتماعی، آثار زیانبار عظیمی را برای خود فرد و سعادت و خوشبختی آینده او در پی دارد. این واقعیتی بسیار اساسی و مهم است که قابل انکار نیست و جز کمخردان نسبت به آن تردید نمیکنند.
هر انسان خردمندی باید بررسی کند که کدام قرائت در مورد مسائلی که در این نوشته مطرح شد، درست است؟ آیا کشور ما کشوری عقبمانده است و وضعیت معیشتی و رفاهی در کشور ما آن گونه که رسانههای معاند میگویند، اسفناک و دارای فاصلهای بسیار با کشورهای پیشرفته است یا این که وضعیت اگر چه مطلوب نیست، اما واقعیت آن گونه که رسانه القاء میکند نیست و ما از یک سو پیشرفتها و جهشهای بسیار عظیمی در برخی عرصهها داریم که بعضا در دنیا منحصر به فرد یا نادر هستند و از سوی دیگر تصویری که از دنیای غرب و کشورهای پیشرفته ارائه میشود، تصویری غیرواقعی است و سطح رفاه و معیشت در کشور عزیزمان اگر چه مطلوب نیست، اما فاصله چندان معناداری با کشورهای غربی و پیشرفته ندارد و حتی در برخی جهات، از بسیاری از آنها بهتر و قابل قبولتر است. همچنین باید بررسی کند که ادعایی که در مورد مهاجرین و وضعیت معیشتی آنها در کشورهای مقصد گفته شد با واقعیت مطابقت دارد یا ادعای گزافی است؟ آیا درِ باغ سبزی که رسانه از مهاجرت به غرب به مخاطبین ایرانی خود نشان میدهد سرابی خیالی و توخالی است یا واقعی است و اکثر قریب به اتفاق مهاجرین از خوشبختی و سعادت بیشتری نسبت به وضعیتشان در کشور خودشان برخوردار هستند. اینها مسائل مهمی است که حتی خودخواهترین و بیمسئولیتترین افراد جامعه هم اگر نسبت به سعادت و خوشبختی فردی خودشان دغدغه دارند، باید به آن بپردازند.
این تنها یک مسأله از دهها مسألهای است که در عرصه جنگ شناختی مطرح است. مقوله فساد اداری و اقتصادی کشورمان نیز به همین منوال میدان جولان رسانهای و رد و بدل شدن آتش جنگ شناختی است. امنیت جنسی در ایران و مقایسه آن با غرب و ارتباطش با مسأله حجاب، آزادیهای مدنی، مردمسالاری، امنیت نظامی، پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی، وضعیت درمان، مؤلفههای سلامت اجتماعی، امنیت اقتصادی، وضعیت آموزشی، مسائل مرتبط با رهبری نظام و ... همه و همه مسائلی هستند که در عرصه جنگ شناختی مطرحاند و قرائتهای متعددی در مورد آنها در فضای رسانهای وجود دارد که به هر حال یک طرف دعوا دروغ میگوید و مهمل میبافد. اگر عموم جامعه در این زمینهها از کمسوادی و غفلت و جهالت رنج ببرند، یکی از اقشاری که این جهالت از او پذیرفته نیست، قشر دانشگاهی است. اگر قرار باشد دانشگاهیان نیز در این عرصه فریب بخورند، پس چه کسی قرار است عاقلانه زندگی کرده و آگاهانه عمل کند؟! چه کسی قرار است جامعه را بیدار کند و افراد را از خواب غفلت به در آورد؟!
مضافا به این که دانشجویان جزء مؤثرترین اقشار جامعه در عرصه اقتصاد و فنآوری و علم و دانش و فرهنگ و تمام ابعاد حیات اجتماعی هستند. مدیران ارشد و میانی و نیروهای اجرایی و بدنه حاکمیت را عمدتا همین افراد یا تشکیل میدهند یا در آینده نزدیک تشکیل خواهند داد و به صورت طبیعی اینها هستند که زمام عمده امور کشور را به دست خواهند گرفت. حال تصور کنید که این افراد، خودشان گرفتار فریب شده باشند و جنگ شناختی آنها را به انحراف فکری عقیدتی کشانده باشد؛ چه بر سر کشوری که نیروی نخبه آن به چنین بلیهای دچار شده است، خواهد آمد و کجا چنین جامعهای میتواند امید به پیشرفت و تعالی و قدم برداشتن به سوی آرمانها را داشته باشد.
جناب حجت الاسلام دکتر راجی در یکی از سخنرانیهای خود جریان عجیبی را نقل میکردند که مایه حیرت و تأسف انسان میشود. ایشان نقل میکرد که در جریان مرگ مرحومه «مهسا امینی» و اغتشاشاتی که با اسم رمز «زن، زندگی، آزادی» در ایران شکل گرفت، برای ایراد سخنرانی به یکی از دانشگاههای کشور رفته بودم. بعد از اتمام سخنانم یکی از دانشجویان نزد من آمد و گفت: «من تا قبل از این به رهبری انقلاب ارادت داشتم و قلبا ایشان را دوست داشتم. اما از زمانی که فهمیدهام که قلب مهسا امینی را بعد از مرگش به رهبر انقلاب پیوند زدهاند، به شدت از ایشان متنفر شدهام.» حجت الاسلام راجی میگفتند: «من مردد بودم که به این به اصطلاح دانشجو چه جوابی باید بدهم! به او گفتم: «اصلا بگذار یک مطلب مهمی را به تو بگویم. هیچ میدانی از دهه شصت و در جریان اعدام منافقین، هر کدام از اعدامیها که عضوی از اعضاء بدنش مفید بود، آن عضو را قبل یا بعد از اعدام از بدنش خارج میکردند و به بدن مقام معظم رهبری پیوند میزدند؟! هیچ میدانی که بعد از آن تاریخ هم هر کدام از دشمنان نظام که اعدام میشوند، اگر عضو به درد بخوری داشته باشد، آن عضو را از بدنش خارج میکنند و به رهبری پیوند میزنند؟!» آخر چگونه میتوان به جوانی که در این سطح تحلیل از قرار دارد، نام «دانشجو» نهاد و زمام کوچکترین امور مملکت را به عنوان یک متخصص به دست او سپرد؟!
بر همین اساس است که مقام معظم رهبری تا این حد به جایگاه دانشجویی و قشر دانشجو اهتمام ورزیده و بر بصیرت و دانشافزایی این قشر تأکید نموده و در تمامی دیدارهای خود با ایشان، بر نقش ویژه آنان در تحولات اجتماعی و وظیفه سنگینشان در این عرصه تأکید میورزند.
امید که همه ما به مدد و فضل الهی اولاً بصیرت نسبت به وظایف شرعی و عقلانی و انسانی خود را به دست آوریم و ثانیا همت و احساس مسئولیت لازم برای اداء این وظایف را نیز واجد شویم و با اداء وظیفه قدمی در راستای تعجیل در امر فرج مولای عزیزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برداریم و در قیامت نیز سرافراز و مسرور، از مواهب این اداء وظیفه بهرهمند گردیم.
۳. فهرست منابع
خامنهای، سیدعلی، انتخاب صالحان، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی، ۱۳۹۷ش.
خامنهای، سیدعلی، آفتاب در مصاف، ۱۳۹۲ش،
رخشاد، محمدحسین، در محضر بهجت، قم، نشر سماء، ۱۴۰۰ش.
شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغه (للصبحي صالح)، قم، هجرت، ۱۴۱۴ق.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
[1]- خامنهای، سیدعلی، بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام، ۱۴۰۰/۱۱/۰۳.
[2]- خامنهای، سیدعلی، بیانات در دیدار پرستاران و خانواده شهدای سلامت، ۱۴۰۰/۰۹/۲۱.
[3]- خامنهای، سیدعلی، بیانات در دیدار پرستاران و خانواده شهدای سلامت، ۱۴۰۰/۰۹/۲۱.
[4]- شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغه، نامه۴۷، ص۴۲۲.
[5]- خامنهای، سیدعلی، بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۱۴۰۰/۱۲/۱۹.
[6]- خامنهای، سیدعلی، بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام، ۱۴۰۰/۱۱/۰۳.
[7]- خامنهای، سیدعلی، بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی، ۱۳۹۵/۰۲/۱۶.
[8]- خامنهای، سیدعلی، بیانات در خطبههای نماز جمعه، ۱۳۷۰/۰۷/۰۵.
[9]- خامنهای، سیدعلی، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر، ۱۳۹۵/۰۶/۳۰.
[10]- خامنهای، سیدعلی، بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام نوزده دی، ۱۳۸۸/۱۰/۱۹.
[11]- خامنهای، سیدعلی، آفتاب در مصاف، ۱۳۹۲ش، ص۲۷۲؛ همو، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، ۱۳۶۸/۰۶/۲۹.
[12]- «کسانی که پیامهای خدا را ابلاغ میکنند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند» (احزاب/ ۳۹)
[13]- خامنهای، سیدعلی، انتخاب صالحان، ص ۳۷۹؛ همو، بیانات در دیدار جمعی از شعرا، ۱۳۸۸/۰۶/۱۴.
[14]- «و (به یاد آورید) هنگامی را که خدا از کسانی که کتاب (آسمانی) به آنها داده شده، پیمان گرفت که حتماً باید آن را برای مردم آشکار سازید و کتمان نکنید!» (آلعمران/ ۱۸۷)
[15]- خامنهای، سیدعلی، بیانات در دیدار جمعی از روحانیون، ۱۳۷۷/۰۲/۰۲.
[16]- «[ای پیامبر] تنها وظیفه تو رساندن پیام است» (رعد/ ۴۰)
[17]- خامنهای، سیدعلی، بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان، ۱۲/۰۴/ ۱۳۹۵.
[18]- خامنهای، سیدعلی، بیانات در دیدار با دانشجویان، ۱۳۸۸/۰۶/۰۴. البته این عنوان تنها به دانشجویان منحصر نماند و در سال ۹۲ در دیدار به مناسبت ۱۳ آبان، دانشآموزان انقلابی کشور نیز از سوی رهبر معظم انقلاب به این نشان مفتخر شدند. (خامنهای، سیدعلی، بیانات در دیدار دانشآموزی، ۱۳۹۲/۰۸/۱۳)
[19]- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۳۸.
[20]- رخشاد، محمدحسین، در محضر بهجت، ج ۲، ص ۶۸.
[21]- از جمله این فیلمهای مستند میتوان به مستند «میراث آلبرتا 1 و 2و 3»، مستند «زمزمههای گمشده در دوردست»، مستند «آماده به خدمت»، مستند «مهاجران حرف آخر» و مستند «ناتمامی» اشاره کرد.